پاسخی به مورتی در مورد «جهل و وحشت»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کریشنا مورتی تمام چیزهای شناخته شده و نشده را باعث ترس میداند. مورتی در این زمینه که ما از مجهولاتمان وحشت داریم مینویسد: «و به علت عدم تواناییمان در درک چگونگی نبرد بیاندازه عظیم هستی، طبیعتا از آن وحشت داریم و زیرکانه و به هر نحوی که شده راه فراری از آن میجوییم ما از ناشناخته نیز میترسیم یعنی از مرگ و از هر آنچه که ماورای فردا قرار میگیرد، دچار وحشت میشویم. در نتیجه ما هم از شناختهها میترسیم و هم از شناختهها. این است زندگی روز مره ما، که در آن هیچ امیدی وجود ندارد، پس هر نوع فلسفه و دریافت مبنی بر الهیات تنها فرار از واقعیت فعلی یعنی هر آنچه که هست میباشد.»[1]
بررسی و نقد:
الف) نگرش به عظمت هستی و درک نبرد آن با ما، یک نگرش ساده و یک بعدی است. این نگرش از آن کسانی است که از هستی توقع دارند همه آنچه را که میخواهند و آرزو میکنند و هر آنچه را که آرمان تلقی میکنند، بدون کمترین حرکت و تلاشی در اختیار آنان بگذارد! و این همان انتظار است که گربهها از ستارگان و کهکشانهای کیهانی بزرگ دارند که میخواهند همه آنها سوراخهای موشهای چاق و چربی باشند و آن موشها فقط به خانههایی که آن گربهها زندگی میکنند، ببارند!
ب) اصل این کلمات (نبرد بیاندازه عظیم هستی) در این مورد، از دیدگاه منطق علم و فلسفه، معنایی ندارد، زیرا هرگز عالم هستی با ما انسانها از روی آگاهی و اختیار جنگی ندارد. بلکه آنچه که در عرصه هستی میگذرد، حرکات و تفاعلات و تعارضهای است که میان همۀ موجودات عالم هستی وجود دارد، جهان هستی کینه بالخصوص با انسان ندارد که با وی اعلان جنگ کند و موجب وحشت انسان باشد.
ج) اشخاصی مانند مورتی که از جریانات و نتایج علوم اطلاعی ندارند و نمیدانند که در برابر نگرش عامیانه بدبینانه به هستی، اکثریت قریب به اتفاق، بلکه همه آن دانشمندانی که از ابعاد گوناگون با عالم هستی ارتباط برقرار میکنند، چه شکوه و عظمتی در آن میبینند. آنان در حال احساس شکوه و جمال و جلال هستی، گام فراسوی زمان نهاده و عالم فوق طبیعت را مشاهده مینمایند و لذت بیکران و نشاط، سراسر وجود آنرا فرا میگیرد.[2]
د) اگر واقعیت چنان باشد که مورتی میگوید: «در نتیجه ما هم از شناختهها میترسیم و هم از ناشناختهها. این است زندگی روزمره ما که در آن هیچ امیدی وجود ندارد.»[3]
در این خصوص نسل بشر باید در همان آغاز تاریخ آگاهیاش از وحشتانگیز بودن دانستهها و ندانستههایش، منقرض میگشت و راه نابودی را پیش میگرفت. زیرا حیات با چنان وحشت فراگیر نمیتواند ادامه داشته باشد. یا لااقل میبایست مغز و روان او به کلی دگرگون گشته و مشاعر و دریافت و اندیشه و تعقل او مختل گردد. با این که تاریخ بشر شاهد هزاران نوع پیشرفت و تکاپو و به وجود آمدن هزاران رشته علمی و هنری و صدها هزار آثار زیبا به وجود آورده است که همه آنها دلالت قاطع دارد بر این که زندگی بشریت بر خلاف گفته مورتی امید و نشاط و ابتهاج فراوانی را ارائه میکند. البته ناگواریها و بیماریها او را ناراحت مینماید، ولی ناراحتی غیر از نومیدی و یأس مهلک است.[4]
پینوشت:
[1]. رهایی از دانستگی، کریشنا مورتی، انتشارات بهنام، 1382، تهران، ص 40.
[2]. همان، ص 40.
[3]. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمدتقی جعفری، ج 24، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ص 41-43.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: آب و سراب4، نقد افکار کریشنا مورتی، قادر فاضلی، فضیلت علم، ص 106.
افزودن نظر جدید