ترس از بیان حقایق غدیر
یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث غدیر به شیعه وارد میکنند این شبهه است که اگر حدیث غدیر صحّت داشت، چرا صحابه آن را فراموش کرده و سقیفه تشکیل دادند؟
پاسخ:
بسیاری از صحابه از بیان حقایق غدیر ترس داشتند؛ نمونههایی از این روند را که در زمان بنیامیه بیشتر رخ نموده، اشاره مینماییم تا گویای همین وضعیت در روزهای آغازین پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز باشد:
الف) مخفی کردن پرچمداری امیرمؤمنان (علیه السّلام) در جنگها؛ حاکم نیشابوری درباره سعید بن جبیر، متوفای ۹۵ هجری از شخصیتهای برجسته صدر اسلام و از حیث زمانی، بسیار نزدیک به زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است روایت زیر را از مالک بن دینار روایت میکند: «از سعید بن جبیر پرسیدم: پرچمدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کسی بود؟ به من نگاهی کرد و گفت: عجب آدم بیفکری هستی! از گفته او ناراحت شده و شکایتش را نزد برادرانش برده و گفتنم: من از او درباره پرچمدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میپرسم، او میگوید چه آدم بیفکری هستی! برادران سعید گفتند: او از بنیامیه و حجّاج میهراسد و به همین روی خانهنشین شده. اکنون نزد او برو و همان پرسش را تکرار کن. این بار چون از او پرسیدم، گفت: من از عبدالله بن عباس شنیدم که پرچمدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السّلام) بود.»[1] حاکم سپس میگوید: «این روایت صحیح است؛ اما در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیامده و برای اینگونه قضایا، نظایر دیگری هم هست که برای طولانی بودن آنها خودداری ورزیدم.»[2] جمله پایانی حاکم نیشابوری گویای این حقیقت است که بسیاری همانند سعید بن جبیر، خانهنشین شده و از ترس حکومت، حتی از بیان مطلبی ساده و از روز روشنتر وحشت دارند؛ حال با چنین وضعیتی آیا میتوان از صحابه انتظار حدیث غدیر داشت؟
ب) بیان روایات امیرمؤمنان (علیه السّلام) با پوشش روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ترس؛ حتّی حسن بصری، متوفّای ۱۱۰ هجری که در تقویت حکومت بنیامیه نقش به سزایی داشت در نقل احادیث امیرمؤمنان (علیه السّلام) ترس داشت: «از حسن بصری پرسیدم: ای ابو سعید! تو از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نقل میکنی در حالی که وی را درک نکردهای؟ او گفت: ای برادرزاده! چیزی پرسیدی که تا به حال کسی نپرسیده و اگر به تو اطمینان نداشتم پاسخ نمیدادم، در زمانی زندگی میکنم که نمیتوانم حقایق را نقل کنم. هرگاه میگویم: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود»، بدان که سخن علی (علیه السّلام) است، ولی تو میدانی که در زمانی زندگی میکنم که نمیتوانم نام علی (علیه السّلام) را به زبان آورم.»[3]
ج) بیان فضایل امیرمؤمنان (علیه السّلام) در پستوها و تاریکخانهها؛ مغیره بن سعید به صعصعه بن سوهان یار خاص امیرمؤمنان (علیه السّلام) چنین هشدار میدهد: «مبادا به گوش من برسد که مطلبی در مذمت عثمان و در فضیلت علی (علیه السّلام) نقل کرده باشی! هر آنچه تو بخواهی در این باره بگویی ما خود شنیده و میدانیم، ولی از ترس سلطان نمیتوانیم بیان کنیم. ما از طرف حاکم مأموریم تا درباره علی (علیه السّلام) بد گفته و درباره عثمان چیزهایی بگوییم که وجود ندارد تا بدین وسیله جان خود را حفظ کنیم. اگر میخواهی فضیلتی از علی (علیه السّلام) نقل کنی بین خودت و یارانت در داخل خانه و پشت درهای بسته و مخفیانه نقل کن؛ اما اگر بخواهی علنی بگویی، خلیفه چنین فرصتی به تو نخواهد داد و عذر ما را هم نمیپذیرد.»[4]
د) ترس از انتساب به امیرمؤمنان (علیه السّلام) حتّی در خواب؛ کار به جایی رسیده بود که حتّی ناقلان حدیث و روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اگر در خواب هم میدیدند کسی نام امیرمؤمنان (علیه السّلام) را به زبان میآورد، وحشت میکردند؛ راوی گوید: «در خواب، ۲ نفر را دیدم که به سوی من میآیند؛ به کسی که نزدیکتر بود، گفتم: تو کیستی؟ گفت: از فرزندان آدم. گفتم: همه ما از فرزندان آدم هستیم؛ آن که پشت سر توست، کیست؟ گفت: او علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است. به او گفتم: تو نزدیک اویی و پرسشهای خود را از او نمیپرسی؟ گفت: از آن میترسم که مردم به من بگویند رافضی.»[5]
بنابراین در چنین فضاها و زمانهایی که نقل فضایلی ساده و معمولی از امیرمؤمنان تاوانی بس سنگین داشت چگونه میتوان انتظار داشت حدیث غدیر نقل گردد.
پینوشت:
[1]. سألت سعید بن جبیر، فقلت: یا أباعبدالله! من کان حامل رایة رسول الله (صلی الله علیه وآله)؟ قال: فنظر إلی، وقال کأنک رخی البال؛ فغضبت وشکوته إلی إخوانه من القراء. فقلت: الاتعجبون من سعید، انی سألته من کان حامل رایة رسول الله (صلی الله علیه وآله) فنظر إلی، وقال: إنک لرخی البال. قالوا: آنک سألته وهو خائف من الحجاج وقد لاذ بالبیت. فسله الآن فسألته، فقال: کان حاملها علی رضی الله عنه، هکذا سمعته من عبدالله بن عبّاس. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 147. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرّجاه. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 147. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. سألت الحسن، فقلت: یا أبا سعید إنّک تقول: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و إنّک لم تدرکه؟ قال: یا ابن أخی لقد سألتنی عن شئ ما سألنی عنه أحد قبلک، و لو لا منزلتک منّی ما أخبرتک، إنّی فی زمان کما تری ـ و کان فی عمل الحجّاج ـ کلّ شیء سمعتنی أقول: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، فهو عن علیّ بن أبی طالب، غیر أنّی فی زمان لا أستطیع أن أذکر علیّا. تهذیب الکمال، عبد الرحمن المزی، مؤسسه الرسالة، بیروت، ج 6، ص 124. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. «إیّاک أن یبلغنی عنک أنّک تعیب عثمان عند أحد من النّاس و إیّاک أن یبلغنی عنک أنّک تظهر شیئا من فضل علیّ علانیة! فإنّک لست بذاکر من فضل علیّ شیئا أجهله، بل أنا أعلم بذلک ولکن هذا السّلطان قد ظهر و قد أخذنا بإظهار عیبه للنّاس، فنحن ندع کثیرا ممّا أمرنا به و نذکر الشّئ الّذی لا نجد منه بدا ندفع به هؤلاء القوم عن أنفسنا تقیّة، فإن کنت ذاکر فضله فاذکره بینک و بین أصحابک و فی منازلکم سرّا و أمّا علانیّة فی المسجد فإنّ هذا لا یحتمله الخلیفة لنا و لا یعذرنا فیه.» تاریخ طبری، طبری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 182. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. فحملتنی عینی فنمت، فبینا أنا نائم إذا أنا بشخصین، فقلت للّذی یقرب منّی: من أنت یا هذا؟ فقال لی: من ولد آدم، قلت: فما الّذی وراءک؟ قال لی: علیّ بن أبی طالب، قال: قلت له: أنت قریب منه و لا تسأله؟ قال: أخشی أن یقول النّاس إنّی رافضی. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج 12، ص 386.
افزودن نظر جدید