دیدگاه متفاوت فخر رازی و ابن تیمیه به آیه مباهله
پایگاه فرق، ادیان و مذاهب_ با ورود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه و رشد حکومت اسلامی، یهودیان اطراف مدینه در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) توطئه کردند. گروهی از مسیحیان نجران نیز برای آنکه از رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مطمئن شوند، به مدینه آمدند. عالمان آنان به بحث و گفتوگو با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداختند و بر اعتقاد خود درباره حضرت مسیح (علیه السلام) که فرزند خداست، اصرار میورزیدند. در این هنگام آیه مباهله نازل شد که نشان میدهد درجایی که بحث علمی، ثمره و فایدهای ندارد، باید از راه دیگری وارد شد و این راه، همان مباهله، به معنای نفرین است که در میان مسیحیان نیز پذیرفته شده بود؛ پس به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی شد: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمُْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتهَلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلیَ الْکَذِبِین [آلعمران/61] ای پیامبر! به آنان بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم؛ شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را و شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را بیاوریم، شما هم نفوس خود را؛ سپس طرفین را نفرین کنیم و بگوییم خدا لعنت کند هرکسی را که دروغ میگوید» یعنی میداند حق چیست؛ اما به زبان دروغ میگوید. به دنبال این توافق، روز مباهله (24 ذیالحجة) مشخص شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با چهار نفر؛ امام علی (علیه السلام)، زهرای اطهر (علیها السلام)، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، بهسوی مکان مورد توافق حرکت کردند. پیامبر اکرم در هنگامیکه اهلبیتش جمع شدند، فرمود: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً [الأحزاب/33] خدا میخواهد هرگونه پلیدی را از شما اهلبیت برطرف نماید، و شمارا چنانکه شایسته است پاک و پاکیزه گرداند».
اسقف اعظم نجران وقتی مشاهده کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه عزیزانش حاضر شد، لرزه به اندامش افتاد و به همراهانش گفت: من چهرههایی را میبینم که اگر از خداوند بخواهند کوه از زمین کنده و متلاشی خواهد شد، شمارا از مباهله بر حذر میدارم، زیرا قطعاً هلاک خواهیم شد، بهگونهای که تا روز قیامت هیچ نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند.[1] مسیحیان نجران که از شنیدن سخن اسقف اعظم وحشتزده شده بودند به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و گفتند: ما از مباهله منصرف شدیم و راضی هستیم جزیه (مالیات) بدهیم و زیر چتر حکومت اسلامی زندگی کنیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم پذیرفت و دیگر نفرین نکردند. فخر رازی مفسر بزرگ اهل سنت، پس از بیان این حکایت، در ذیل آیه مباهله میگوید: همه مفسران و محدثین متفقاند بر اینکه مراد از این پنج نفر: پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین (صلوات الله علیهم اجمعین) هستند. [2] سپس با استناد به کلمه «أَبْنَاءَنَا» ثابت میکند که حسن و حسین (علیهما السلام) فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، اگرچه از ناحیه مادر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متصل میشوند. و با استناد به کلمه «أَنفُسَنَا» افضلیت علی (علیه السلام) را بر دیگر صحابه میپذیرد.[3]
دیگر علمای بزرگ اهل سنت نیز مانند فخر رازی، آیه مباهله را مختص به (علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام) میدانند و آن را فضیلتی برای اهلبیت میشمارند. [4] حتی ابن تیمیه ناصبی نیز، مجبور به پذیرش این واقعیت شده و میگوید اگرچه مراد از این پنج نفر «پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین»(صلوات الله علیهم اجمعین) هستند ولی این فضیلتی برای آنها شمرده نمیشود و در استدلالی بیمنطق میگوید: «قضیه آیه مباهله دلالت بر افضلیت علی (علیه السلام) نمیکند، مقصود از قضیه مباهله این نبوده، که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی را که دعایشان مستجاب است، همراه بیاورد؛ که در این صورت دعای أبوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و ابن مسعود و أبی بن کعب و معاذ بن جبل و غیر آنان برای مباهله کردن بهتر بود و دعای آنان به استجابت نزدیکتر؛ بلکه مقصود مقابله اهل با اهل بود، و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ناچار شد، اهلبیتش را بیاورد، زیرا غیر از فاطمه (علیها السلام) دختر دیگری نداشت، بهاجبار او را آورد، عمویی غیر از عباس نداشت، که از سابقین نبود، بهاجبار تنها پسرعمویش علی (علیه السلام) را آورد، چون جعفر قبل از جریان مباهله در موته شهید شده بود، پسری هم برایش نمانده بود و قبل از این واقعه، ابراهیم را ازدستداده بود، بهاجبار حسن و حسین (علیهما السلام) را همراه آورد.»[5]
این سخن ابن تیمیه دقیقاً مخالف با فرمایش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، زیرا حضرت فرمود: «ما برای مباهله کردن رفته بودیم و قسم به آنکه جانم در دست اوست اگر نفرین میکردیم همهی اهل نجران هلاک شده و بهصورت میمون و خوک درمیآمدند و همهی وادی نجران، حتی پرندگان بالای درختان را آتش فرامیگرفت». [6]
افزون بر اینکه برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ اجباری در کار نبود! وزنان و مردان دیگری از عموزادگان و زنانش به وی نزدیک بودند و میتوانست آنها را با خود ببرد، ولی ازنظر فضیلت و شرافت هیچکس به علی و فاطمه و حسن و حسین (سلام الله علیهم اجمعین) نمیرسید. اکنون قضاوت با شما خوانندهی گرامی! آیا شما نیز مانند فخر رازی و دیگر علمای اهل سنت آیهی مباهله را فضیلتی برای اهلبیت میدانید؟ یا مثل ابن تیمیه ناصبی فکر میکنید؟!
پینوشت:
[1]. متن: «یا معشر النصاری، إنی لأری وجوها لو سألوا اللّه أن یزیل جبلا من مکانه لأزاله بها، فلا تباهلوا فتهلکوا و لا یبقی علی وجه الأرض نصرانی إلی یوم القیامة» فخر رازی، تفسیر کبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420 ق، ج 8، ص 247
[2]. متن: «واعلم أن هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین أهل التفسیر و الحدیث.» فخر رازی، تفسیر کبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420 ق، ج 8، ص 247
[3]. فخر رازی، تفسیر کبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420 ق، ج 8، ص248. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. قاضی نورالله شوشتری در کتاب احقاق الحق حدوداً شصت نفر از بزرگان (مفسران، محدثان و…) اهل سنت را نام میبرد که به اختصاص آیه مباهله به اهلبیت (ع) تصریح نمودهاند. که در اینجا به چند مورداشاره میکنیم: صحیح مسلم، مسلم نیشابوری (متوفای 261 ق)، ص 1042، ح 32 (کتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابی طالب). الجامع الصحیح (سنن ترمذی)، ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی (209 ـ 297 ق)، ج 5، ص 225، ح 2999. اسباب النزول، واحدی نیشابوری (متوفای 468 ق)، ص 90 ـ 91 المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری (متوفای 405 ق)، ج 3، ص 150. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری (متوفای 310 ق) ج 3، ص 300 ـ 301، جزء 3. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم (متوفای 327 ق)، ج 2، ص 667 ـ 668، احادیث 3616 ـ 3619 تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر دمشقی (متوفای 774 ق)، ج 1، ص 379
[5]. ابن تیمیه، منهاج السنة، مؤسسه قرطبه، ۱۴۰۶ ق، ج ۷، ص ۱۲۲ -۱۳۰.
[6]. متن: «و الذی نفسی بیده، إن الهلاک قد تدلی علی أهل نجران، و لو لاعنوا لمسخوا قردة و خنازیر، و لاضطرم علیهم الوادی ناراً، و لاستأصل اللّه نجران و أهله، حتی الطیر علی رؤوس الشجر، و لما حال الحول علی النصاری کلهم حتی یهلکوا» فخر رازی، تفسیر کبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420 ق، ج 8، ص 247
افزودن نظر جدید