ایمان به ادعا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیروان باب و بهاء بر این اعتقادند که چون این دو نفر دارای ادعا بودند پس رابط بین خدا و بشر هستند، حال نیازی به اثبات ادعا نیست. اگر بناء باشد هر مطلبی با دعوی تنها ثابت گردد، در هر قرنی چندین امام و پیغمبر لازمست وجود داشته باشد، سید باب و قدوس و بشرویی و صبح ازل و میرزا غوغا و میرزا بهاء و عبدالبهاء و دیگران همه مدعی بودند، و بعضی از این افراد با بعضی دیگر چنان مخالف و معاند بودند که از هر نسبت ناروا و فحش ناسزایی خودداری نکردند.
این افراد همدیگر را بهتر می شناختند، و از حالات و اطوار و اعمال یکدیگر بیش از دیگران آگاه بودند، و نسبت هایی که به همدیگر می دادند صد در صد برای دیگران حجت و دلیل کافی است.
گذشته از دعاوی مختلفی که در میان افراد این طائفه وجود داشته است، مقارن زمان آنان اشخاص دیگر نیز ادعاهایی کردند و به اعتراف خود این طائفه پیشرفت های مهم و زیادتری داشتند و آن چه سید باب و میرزا بهاء آوردند و نشان دادند آنان بیشتر و بهتر دارا بودند.
یکی از این مدعی ها قادیانی بود که معاصر با سید باب است، و روی همین سیاست و نظر از مملکت هند ظاهر شده و طرفداران بیشتری پیدا کرده و بیش از سید باب پیشرفت داشت.
میرزا بهاء می گوید: نفسی از اهل سنت و جماعت در جهتی از جهات ادعای قائمیت نموده و الی حین قریب صد هزار نفس اطاعتش نمودند و به خدمتش قیام کردند، قائم حقیقی به نور الهی در ایران قیام بر امر فرمود شهیدش نمودند و بر اطفاء نورش همت گماشتند. [1]
با این کلام دلیل مشهور (استقامت و نفوذ کلمه و تاثیر) که اساس استدلال و پایه آئین میرزا بهاء است، به کلی ساقط و منهدم می شود، زیرا این آدم به قول میرزا بهاء دعوی کرده است، و در دعوی خود استقامت ورزیده و دعوی و کلام او هم تاثیر و نفوذ کرده و قریب صد هزار نفس در مدت کمی اطاعتش کردند.
مخصوصا بناء به نقل میرزا بهاء که می گوید: نقطه ی اولی می فرماید اگر نفسی ظاهر شود و یک آیه بیاورد تکذیب مکنید. [2]
پس پیروان و علاقه مندان سید باب و میرزا بهاء را لازمست که دعوی این مدعی و هر مدعی دیگری را که چند آیه از خود ساخته است تکذیب نکرده و دعوی او را نصدیق نمایند.
و شوقی افندی گوید: غفلت و جسارت بابیان به مقامی رسید که بیست و پنج نفر از آنان به شهادت مرکز عهد و پیمان الهی جسورانه ادعای مقام من یظهره اللهی و موعودیت بیان را نمودند و اوضاع و احوال ایشان به درجه ای تباه و منفور گردید که دیگر جرئت عبور در معابر و حضور در مجامع را نداشتند. [3]
پس در اینجا میرزا بهاء و شوقی افندی مجبور هستند که به عقیده پیروان مکتب داروین اصل تنازع بقاء و انتخاب طبیعی را حجت قطعی بدانند زیرا میرزا بهاء در مقابل این بیست و پنج نفر همکار، قدرت و تدبیر و حسن سیاست نشان داده و همه آنان را از بین برد.
آری به اعتراف شوقی افندی پس از در گذشت سیدباب بیست و پنج نفر دعوی من یظهر اللهی نمود، و بعضی از اینها از لحاظ سوابق علمی و عنوانی و خصوصیات دیگر بر میرزا بهاء برتری داشته اند. [4]
آنطور که معلوم شد در زمان رهبران بهائی هم ادعاهایی دیگر هم شده بود که از میان آنان فعالیت علی محمد باب و میرزا بهاء بازدهی بیشتری داشت، حتی تا این زمان هم ادعاهایی می شود و امام زمان های دروغین هم بین مردم هستند. پس یا باید رهبران بهائی چیزی برای اثبات دعاوی خود داشته باشند که متمایز از مدعیان دیگر باشند، یا بهائیانی که صرف ادعا به رهبران بهائی ایمان آورده اند باید به دیگر مدعیان هم ایمان آورند.
پی نوشت:
1- اشراقات، صفحه 8
2- اشراقات، صفحه 294
3- قرن بدیع، صفحه 123
4- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 130 تا 132
افزودن نظر جدید