صدّیق و فاروق دروغین و راستین

  • 1394/04/10 - 01:18
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی (علیه السلام) را گرفته و فرمود: این شخص نخستین کسی است که به من ایمان آورده و نخستین کسی است که در قیامت به من خواهد پیوست. او «صدّیق اکبر» و «فاروق» این امّت است که میان حق و باطل جدایی می‌افکند...» و گروهی از علمای اهل‌سنت و مورد قبول وهابیت نقل کرده‌اند که پیامبر اکرم فرمودند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صدّیق و فاروق دو لقب از القاب پسندیده هستند که انتساب شخص به آن‌ها می‌تواند برای وی افتخار بزرگی به حساب بیاید. اما این‌که کسی بخواهد این دو صفت را بدون دلیل و مدرک معتبر به خود یا دیگری نسبت دهد، چندان شایسته نیست و مسلّماً کمال و فضیلتی برای وی به حساب نمی‌آید. از این رو می‌بایست در انتساب صفت به خود یا اشخاص دیگر، کمال دقّت لازم به عمل بیاید تا این‌که در مرحله اول بزرگی و یا حقارت بدون پایه و اساسی را متوجه کسی نگردانیم و در مرحله بعدی این‌که موجبات انحراف افکار عمومی را فراهم نیاورده باشیم. با توجه به این مقدمه، به بحث در مورد انتساب صفات مذکور به افراد مورد بحث می‌پردازیم.
وهابیت با استناد به برخی از روایات ضعیف و جعلی، دو صفت «صدّیق» و «فاروق» را به ترتیب برای «ابوبکر» و «عمر» شایسته دانسته و بر آن پافشاری می‌کنند. ایشان در این رابطه به روایتی از «ابو درداء» که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده، استناد می‌کنند: «پیامبر فرمود: در شب معراج، لوحی سبز را در عرش دیدم که با نور سفید بر آن نوشته: خدایی جز خدای یکتا نیست، محمد رسول او، ابوبکر «صدّیق» و عمر «فاروق» است».[1]
از جمله موارد مورد قبول در بحث و جدل این است که نقد بر مطلب مورد بحث را با استناد به کلام افراد موجه مورد قبول طرف مقابل پیش برد از این رو می‌توان به کلام ابن‌ جوزی و دیگران اشاره کرد که تکلیف این روایت را مشخص نموده‌اند: «این حدیث صحیح نیست، و کسی که در سلسله سند حدیث متّهم است، عمر بن اسماعیل است. یحیی بن معین درباره او گفته که سخن او ارزش ندارد، دروغ‌گو، آدمی بد و خبیث است. نسایی و دارقطنی گفته‌اند: حدیث او متروک است.»[2]  این‌جاست که باید گفت: جانا سخن از زبان ما می‌گویی... طبرانی این روایت را نقل کرده و علب بن جمیل رقی را در سند آن ضعیف دانسته است.[3] ابن عساکر پس از نقل این روایت، محمد بن عامر را که در سلسله سند آمده، دروغگو دانسته است.[4] ابن حبّان پس از نقل دو روایت در این باره گفته: «بدون شک این دو روایت باطل و ساختگی است.»[5] ابن حجر عسقلانی و ذهبی نیز پس از نقل این روایت گفته‌اند: «این روایت باطل است، به خاطر وجود حسین در سلسله سند آن که مورد اتّهام می‌باشد»[6]
حال پس از مطلع شدن از استناد وهابیت به حدیث مذکور و دانستن نظر علمای اهل‌سنّت در این زمینه، این سوال پیش می‌آید که به راستی این دو صفت «صدّیق» و «فاروق» برازنده چه شخصیتی است و آیا در این زمینه روایات دیگری نیز وارد شده است یا خیر؟
طبق روایات صحیح السند و معتبری که در کتب اهل‌سنّت وجود دارد این القاب به طور خاص به امیر مومنان علی (علیه السلام) نسبت داده شده است و البته برخی تلاش نمودند که آن را به دیگران را در حق دیگران جعل نمایند که در ادامه بدان اشاره خواهیم کرد. ابن ماجه قزوینی در سنن خود (که یکی از صحتح سته به شمار می‌رود) با سند صحیح نقل نموده: «عباد بن عبدالله گوید: علی (علیه السلام) فرمود: من بنده خدا، برادر رسول خدا، و صدّیق اکبر هستم، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را «صدّیق» نخواهد خواند؛ من هفت سال پیش از دیگران نماز می‌خواندم.»[7] عده‌ای که قبول این حدیث برایشان گران می‌آمد سعی کردند با اشکال تراشی و به زیر سوال بردن عباد بن عبدالله چنین وانمود کنند که این حدیث دارای ضعف سندی است و این در حالی است که ابن حبّان نام او را در کتاب «الثقات» آورده و این به معنی توثیق وی است: «عباد بن عبدالله اسدی از راویان موثق اهل کوفه است که از علی (علیه السلام) روایت کرده است».[8]
در صدّیق بودن امیرمومنان (علیه السلام) روایت دیگر را هم اشاره می‌کنیم: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی (علیه السلام) را گرفته و فرمود: این شخص نخستین کسی است که به من ایمان آورده و نخستین کسی است که در قیامت به من خواهد پیوست. او «صدّیق اکبر» و «فاروق» این امّت است که میان حق و باطل جدایی می‌افکند...».[9] و گروهی از علمای اهل‌سنت و مورد قبول وهابیت نقل کرده‌اند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «افراد صدّیق سه نفر هستند: حبیب نجّار (مومن آل یاسین)، حَزیل (مومن آل فرعون) و علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) که بهترین آن‌ها است.»[10]
در پایان خوب است در رابطه با پا فشاری وهابیت در نسبت دادن «فاروق» به عمر، ورود اولین باری که این اسم و لقب بروز پیدا کرد را بر طبق آن‌چه در کتب معتبر اهل‌سنّت و مورد قبول وهابیت آمده است، بیان نماییم: «اهل کتاب (یهود و نصارا) نخستین کسانی بودند که به عمر، لقب فاروق دادند و مسلمانان از آن‌ها تأثیر پذیرفته و همین لقب را در باره عمر به کار بردند؛ در حالی که در این باره از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ مطلبی به ما نرسیده و حتی فرزندش نیز او را به این لقب نخواند.»[12]

پی‌نوشت:

[1]. ابن محمد القریشی، الموضوعات، تحقیق: توفیق حمدان، دار الکتب العلمیه، بیروت1415ه، ج1، ص244
[2]. همان
[3]. الهیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دار الریان للتراث، دار الکتاب العربی، القاهره بیروت1407ه، ج9، ص58
[4]. ابن حسام الدین الهندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، دار الکتب العلمیع، بیروت 1419ه، ج13، ص103
[5]. ابن حبان، المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، تحقیق: محمود ابراهیم زائد، دار الوعی، حلب 1396ه، ج2، ص697
[6]. ذهبی، میزان الاعتدال، دار الکتب العلمیه، بیروت1995ه، ج2، ص295
العسقلانی، لسان المیزان، موسسه الللاعلمی للمطبوعات، بیروت1406، ج2، ص1220
[7]. أبوعبدالله القزوینی، سنن ابن ماجه، دار الفکر، بیروت، ج1، ص44
[8]. ابن احمد التمیمی البستی، الثقات، تحقیق: السید شرف الدین أحمد، دار الفکر1395ه، ج5، ص141
[9]. الطبرانی، المعجم الکبیر، مکتبه الزهراء، الموصل1404ه، ج6، ص269
[10]. احمد بن حنبل، فضتئل الصحابه، موسسه الرساله بیروت1403، ج2، ص627
[11]. الزهری، الطبقات الکبری، دار صار بیروت، ج3، ص270

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.