جمله "خدا با ماست" فضیلتی را برای ابوبکر ثابت نمیکند.
.
ابن تیمیه برای برتری ابوبکر به قسمتی از آیه غار استدلال میکنند. این شخص معيت خداوند با رسول خدا و ابوبكر را با معيت خداوند با موسى و هارون مقايسه كرده و مىنويسد: «فضيلت همراهى ابوبکر با پیامبر اکرم در غار، به صريح قرآن روشن است؛ زيرا خداوند فرموده: «در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مى گفت: «غم مخور ! خدا با ماست!» رسول خدا خبر داده است كه خدا با او و با همراهش هست؛ چنانچه خداوند به موسى و هارون فرمود: «من با شما هستم (همه چيز را) مىشنوم و مىبينم!»[1]
اما در نقد این گفتار به چند نکته باید توجه کرد.
نکته اول: مراد از «معنا-خدا با ماست» همراهی خداوند با تمام امت اسلامى است. با کمی دقت در آیه متوجه میشویم پیامبر اکرم این جمله را (خدا با ماست) زمانی فرمود که ابوبکر پیوسته (با دقت در کلمه "یقول" در آیه غار و طبق قواعد عرب، فعل مضارع "یقول" دلالت بر استمرار یک امر میکند. معلوم میشود که پیامبر اکرم پیوسته به ابوبکر میفرمود که محزون نباش، پس ابوبکر بر خلاف نهی پیامبر اکرم از حزن، همچنان محزون بود.) اظهار حزن و اندوه میکرد در این موقع بود که پیامبر اکرم برای آرامش خاطر ابوبکر این جمله را فرمود. اما آيا ابوبكر به اين سخن پيامبر خدا اطمينان كرد و از حزن او كاسته شد تا معیت و همراهی، معیتی با ارزش و خاص باشد.؟ نتیجهای گه از این نکته میگیریم، با توجه به نگرانى مداوم ابوبكر و عدم اطمينان او به سخن پيامبر خدا، منظور از معيت و همراهى خداوند در اين جمله، هرگز نمىتواند معيت خاص و دارای فضیلت باشد؛ بلكه مراد از آن همان معيت عام و جهان شمول الهى است كه همه عالميان آن برخوردار هستند.
نکته دوم: معیت خاص در این آیه مخصوص پیامبر اکرم است چرا كه بعد از این جمله پیامبر (خدا با ماست)، خداوند نزول آرامش و...را مختص پیامبر اکرم میداند و ابوبکر را از آرامش و..محروم کرده است.( ضمایر در آیه بیان میکند که نزول آرامش و ...فقط برای پیامبر اکرم بود)
نکته سوم: شيخ طوسى در اين باره مىنويسد: « اگر مفاد این جمله (خدا با ماست) ابوبكر را نيز شامل شود، فضيلتى را براى او به اثبات نمىرساند؛ چرا كه احتمال دارد هدف از آن تهديد و توبيخ باشد؛ چنانچه براى سرزنش كسى كه عمل ناپسندى از او ديده شده است، مىگويند: «لا تفعل ان الله معنا؛ از اين كار بپرهيز كه خدا با ما است»؛ يعنى خداوند از اعمال ما آگاه و بر حال ما دانا است.»[2]
نکته چهارم: به فرض که بگوییم این جمله دلالت بر مدح ابوبکر میکند؛ باید توجه داشت که مهمّ حفظ ایمان شخص است. برای این منظور باید تاریخ را بدون تعصب مطالعه کرد و دید موضعگیری ابوبکر در ادامه چگونه بوده است؛ ضمن اینکه هیچ بعدی ندارد که قرآن در ابتدا کسی را مدح کند و بعدا او را نکوهش کند. در قرآن میخوانیم که: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون[اعراف/176]؛ و اگر مىخواستيم، (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانشها) بالا مىبرديم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستى گراييد، و از هواى نفس پيروى كرد! مثل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مىآورد، و اگر او را به حال خود وا گذارى، باز همين كار را مىكند؛ (گويى چنان تشنه دنيا پرستى است كه هرگز سيراب نمىشود! (اين مثل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بيانديشند (و بيدار شوند).» همانطور که ملاحظه میکنید در این آیه قرآن اول بلعم باعورا آن دانشمند دنیا پرست را مدح میکند و میفرماید ما آیات خود را به او دادیم ولی بعدا او را تشبیه به سگ میکند. پس ملاک و معیار، حفظ ایمان تا آخر عمر است.
در آیه دیگر قرآن میخوانیم که:« لَّقَدْ رَضِىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِى قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثَـبَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا. [الفتح/18] خداوند از مؤمنان- هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مىدانست از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى بعنوان پاداش نصيب آنها فرمود.» بنا بر قول ابن تیمیه در ميان همين افراد بیعت کننده، كسانى همچون ابوالغاديه، قاتل عمار وجود داشت؛ [3] رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در باره قاتل عمار فرمود: «عمار را گروه نابكار مىكشند؛ در حالى كه عمار آنها را به سوى بهشت و آنها عمار را به سوى آتش دعوت مىكنند.»[4]
نتیجه: اولا با توجه و دقت در متن آیه، و با توجه به نگرانى مداوم ابوبكر و عدم اطمينان او به سخن پيامبر خدا، منظور از معيت و همراهى خداوند در اين جمله، هرگز نمىتواند معيت خاص و دارای فضیلت باشد؛ بلكه مراد از آن همان معيت عام و جهان شمول الهى است كه همه عالميان آن برخوردار هستند. ثانیا: بر فرض اثبات فضیلت معیت با پیامبر اکرم، مهم حفظ ایمان تا آخر عمر است. باید موضع گیریهای بعدی ابوبکر را دید و بعد درباره ایشان قضاوت کرد.
پینوشت:
[1]. ابن تيميه الحراني، أحمد عبد الحليم ابوالعباس ( 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج 8، ص 372، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. الطوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج 5، ص 223، تحقيق: تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
[3]. ابن تيميه، منهاج السنة النبوية، ج6، ص333، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. بخاری، صحیح بخاری ج 1 ص 172، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
دیدگاهها
babak
1394/03/16 - 20:38
لینک ثابت
عجب دنیای وارونهای یکی جانش
افزودن نظر جدید