تشکلیلاتی شدن صوفیه و مذهب سران تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ همیشه بر سر آنکه واژه صوفی کی و چگونه معروف شد، میان تمامی کسانی که با این نام بهنوعی سر و کار داشته و دارند، اختلاف وجود داشته است. و دیگر مسائلی که صوفیان ادعای خلاف آن را دارند مذهب سران ایشان در زمانهای قدیم است. در این نوشتار سعی شده بهطور خلاصه به این دو مسأله از دید متون صوفیه پرداخته شود.
ظاهراً واژه صوفی در قرن دوم، در برخی از سرزمینهای اسلامی، به خصوص در بینالنهرین، متداول شد. کسانی که در قرن دوم صوفی خوانده میشدند، تشکیلات اجتماعی و مکتب و نظام فکری و عرفانی خاصی نداشتند؛ به عبارت دیگر، تشکیلات خانقاهی و رابطه مرید و مرادی و آداب و رسوم خاص صوفیانه، و همچنین نظام فکری و اعتقادی ای که جنبه نظری تصوف را تشکیل میدهد، در قرن دوم و حتی در ربع اول قرن سوم پدید نیامده بود.[1]
صوفیان نخستین کسانی بودند که توجه به زندگی دنیوی و تجملپرستی را مغایر با حقیقت دینداری و خداپرستی میدانستند و آنچه برایشان اهمیت داشت، رستگاری در آخرت و بهرهمندی از نعمتهای اخروی و به خصوص لقای خداوند در بهشت بود. اما از اواسط قرن سوم به بعد، صوفیان بهتدریج تشکیلات اجتماعی پیدا کردند و رابطه مرید و مرادی در میان آنها پدید آمد. بعضی از مشایخ نیز به نوشتن رساله و کتاب پرداختند و از این طریق مباحث نظری طریقت خود را شرح دادند و جنبههای نظری و آداب اجتماعی اهل تصوف را به مریدان آموزش دادند.
صوفیان، و بهطور کلی کسانی که اهل سیر و سلوک بودند، کموبیش در مناطق گوناگون پراکنده بودند. مهمترین مرکز آنها در نیمه دوم قرن سوم، بغداد بود. مشایخ بنامی همچون ابوالقاسم جنید بغدادی (متوفی 297 یا 298)، ابوالحسین نوری (متوفی 295)، ابوسعید خرّاز (متوفی 277)، ابن عطا الاَدْمی (متوفی 309) و ابوبکر شبلی (متوفی 334) در این شهر زندگی میکردند. برخی از آنها مریدانی داشتند و به تربیت و آموزش ایشان اهتمام میورزیدند. معروفترین و متنفذترین آنها جنید بود که بسیاری از صوفیان بعدی طریقه خود را به او منسوب کردهاند. البته در مناطق دیگر، از جمله در شام و مصر و فارس و آذربایجان و خراسان، نیز مشایخ دیگری بودند. در واقع، تصوف در هر منطقه و بلکه در هر شهر، تابع خصوصیات اخلاقی و فکری و معنوی شیخ بزرگی بود که در آن شهر زندگی میکرد. ابوبکر کلاباذی (متوفی 380) تاریخ صوفیان را برحسب مناطق و شهرهایی که صوفیان در آنها زندگی میکردند، ذکر کرده و وقتی به مناطق خراسان و جبال یا عراق عجم رسیده، بایزید بسطامی را از بسطام، ابوحفص حدّاد را از نیشابور، احمد بن خضرویه را از بلخ، سهل بن عبدالله تستری را از شوشتر، یوسف بن حسین رازی را از ری، ابوبکر بن طاهر را از ابهر، علی بن سهل بن ازهر را از اصفهان، کَهْمَس بن علی را از همدان و علی بن حسین بن یزدانیار را از اُرمیّه (ارومیه) نامبرده است.[2]
مشایخ صوفیه، که عموماً اهل سنّت بودند، از مذهب فقهی واحدی پیروی نمیکردند. محمد بن منوّر در کتاب اسرارالتوحید [3] نوشته است که صوفیان بعد از شافعی، همه خود را به مذهب شافعی نسبت دادهاند، ولی این حکم صحیح نیست. البته صوفیان نیشابور در قرن پنجم و ششم بر مذهب شافعی بودند، ولی صوفیان شهرهای دیگر مذاهب دیگری داشتند؛ ابوبکر شبلی مالکی بود، ابوبکر کلاباذی و ابوالحسن علی بن عثمان هجویری و یوسف همدانی حنفی بودند و ابومنصور اصفهانی و خواجه عبدالله انصاری، حنبلی. گاه بعضی مشایخ تغییر مذهب میدادند. خواجه عبدالله انصاری (متوفی 481)[4]، ابوالحسن حُصری (متوفی 371) را صوفی حنبلی معرفی کرده، ولی عطار گفته است که او ابتدا حنفی بود و بعد شافعی شد.[5]
با این تفاسیر از اوضاع و احوال صوفیه دانستیم که صوفیه در چند قرن اول بهصورت امروزی و خانقاهی و تشکیلاتی وجود نداشته، بلکه بهمرور از حلقه مرید و مراد بازی، تشکیلات صوفیه پدیدار گشت و شیخ و بزرگ هر منطقه با پیروان خود تشکیلاتی راهاندازی کرد. و همچنین آنچه مسلم است، بزرگان به نام صوفیه همگی از اهل سنت بودهاند.
پینوشت:
[1]. مقدمه ابن خلدون، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، تهران، ۱۳۷۴ شمسي، ج 1، ص 611.
[2]. اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، تصحیح محمد روشن، اساطیر، تهران، ۱۳۶۳، ص 29.
[3]. محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، تصحیح و تنظیم شفیعی کدکنی محمد رضا، نشر آگاه، تهران،١٣٨۶، ص 20.
[4]. همان، ص 529.
[5]. همان، ص 759.
افزودن نظر جدید