دیدگاه متعادل قرآن پیرامون مبانی مسیحیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قرآن کریم در آیات متعددی به مسلمین دستور داده است که به تورات و انجیل ایمان بیاورند، نظیر این آیه که خداوند متعال میفرماید: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَینَا وَأُنزِلَ إِلَیکمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [عنکبوت/46]؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند و (به آنها) بگویید: «ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازلشده ایمان آوردهایم و معبود ما و شما یکی است و ما در برابر او تسلیم هستیم!» طبق این آیه و آیات مشابه آن، اگر ایمان آوردن به کتاب مقدس بر همۀ مسلمانان واجب است پس چرا از این کار امتناع میشود؟
پاسخ:
اولاً آیه فوق در مقام بیان «کیفیت مجادله» با اهل کتاب است. در آیات گذشته بیشتر سخن از نحوه برخورد با «بتپرستان» لجوج و جاهل بود که بهمقتضای حال با منطقی تند، با آنها سخن میگفت و معبودانشان را سستتر از تارهای عنکبوت معرفی میکرد و در آیات موردبحث، سخن از مجادله با «اهل کتاب» است که باید به صورت ملایمتر باشد، چه اینکه آنها حداقل بخشی از دستورهای انبیاء و کتب آسمانی را شنیده بودند و آمادگی بیشتری برای برخورد منطقی داشتند که با هر کس باید به میزان عقل و دانش و اخلاقش سخن گفت؛ بنابراین مفهوم این جمله آن است که الفاظ شما مؤدبانه، لحن سخن دوستانه محتوای آن مستدل، آهنگ صدا خالی از فریاد و جنجال و هرگونه خشونت و هتک احترام، همچنین حرکات دست و چشم و ابرو که معمولاً مکمل بیان انسان هستند همه باید در همین شیوه و روش انجام گیرد؛ و چه زیبا است تعبیرات قرآن که در یک جمله کوتاه یک دنیا معنی نهفته است... ولی البته هر قانونی استثنایی هم دارد، ازجمله همین اصل کلی در بحث و مجادله اسلامی در مواردی ممکن است حمل بر ضعف و زبونی شود و یا طرف مقابل آنچنان مست و مغرور باشد که این طرز برخورد انسانی، بر جرئت و جسارتش بیفزاید لذا در دنبال آیه به صورت یک استثناء میفرماید: «مگر کسانی از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدند»، همانها که بر خود و دیگران ظلم کردند و بسیاری از آیات الهی را کتمان نمودند تا مردم به اوصاف پیامبر اسلام (صلیالله عليه و آله) آشنا نشوند، آنها که ظلم کردند و فرمانهای الهی را در آنجا که برخلاف منافعشان بود زیر پا گذاردند، آنها که ظلم کردند و خرافاتی همچون مشرکان به میان آوردند، «مسیح» یا «عزیز» را فرزند خدا خواندند.[1]
ثانیاً مقصود از (انزل الیکم) اصول دین اهل کتاب است که با اصول اسلام فرقی ندارد و این توجیه به خاطر آیات دیگر است که اهل کتاب را به اسلام و دین پیامبر (صلیالله علیه و آله) دعوت کند.
ثالثاً مقصود آن است که ما ایمان داریم به آنچه بر شما نازل شده است که «از جانب پروردگار» بوده و تا قبل از ظهور اسلام، همه مأمور به عمل بر طبق دستورات آن بودهاند.
رابعاً مقصود از (الهنا و الهکم واحد) اشاره به یک مطلب واقعی و خارجی دارد نه اینکه بگوید اعتقاد اهل کتاب نیز توحید است؛ زیرا خداوند در آیات دیگر آنان را به تثلیث نسبت داده است. عن أبي هاشم الجعفري، قال: «سألت أبا جعفر الثاني، ما معنى الواحد؟ فقال: إجماع الألسن عليه بالوحدانية، كقوله: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ [2]؛ راوى گويد سؤال نمودم از امام ابى جعفر (علیهالسلام) از كلمه امام فرمود الواحد يعنى همه مردم برحسب فطرت اوليه خداداده معتقدند كه خالق و صانع جهان واحد و يكتا و بىهمتا است و چنانچه اغراض نفسانى و شبهات بيهوده نبود هرگز دو نفر دراینباره اختلاف نمىنمودند كه خالق جهان بينهايت و پهناور كه بشر كه هرگز حدود آن را نفهميده اين نظام منتظم شاهد قطعى است كه خالق و مدبر آن واحد و يكتا و بىهمتا است زيرا چنانچه متعدد بود نظام آن مختل بود»[3].
خامساً: مقصود و مراد حقیقی آیه اشاره به این نکته دارد که چون همگی درصدد تسلیم پروردگاریم پس باید نسبت به آمدن دین جدید نیز تسلیم دستورات خدا باشیم. این نحو استدلال یک نحوه مجادله احسن است.
پینوشت:
[1]. تفسیر نمونه/16/ 298
[2]. زخرف/87
[3]. درخشان پرتوى از اصول كافى، ج4، ص: 266
افزودن نظر جدید