بایستههای شناخت عرفان اصیل
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برای شناخت عرفان ناب شیعی به دو چیز نیازمندیم: یکی شناخت ویژگیهای اصلی عرفان شیعی و دیگری شناخت آسیبهایی که در نظامهای مختلف عرفانی قدیم و جدید وجود دارد و عرفان ناب شیعی چیزی است مصون و منزه از آنهاست.
در اینجا هر دو مطلب مورد نظر است. اما بیشتر روی آسیبها تکیه میشود و از این طریق برخی از ویژگیهای عرفان اصیل شیعی نیز شناخته میشود. در این بحث میکوشیم مباحثی راجع به آسیبها و جریانهای انحرافی که در آنچه به عنوان معنویت یا عرفان، از قدیم وجود داشته و اکنون نیز وجود دارد، ارائه دهیم تا کمکی برای روشنتر شدن مفهوم درست معنویت اسلامی و شیعی باشد. به عبارت دیگر وقتی دانستیم عرفان شیعی چه صفات و ویژگیهایی را ندارد، خواهیم دانست که ویژگیهای مقابل آن را دارد و با روشن شدن آسیبها و صفات سلبی، ویژگیها و صفات ایجابی عرفان شیعی معلوم میشود.
این لغزشها و انحرافاتی که اشاره میکنیم، هم در بیرون از جهان اسلام و هم در داخل حوزه فرهنگ اسلامی اتفاق افتاده است؛ یعنی هم عرفانهایی داریم که از اساس باطل و کاذباند که آنها را باید شناسایی کنیم و هم سوء فهمها، کج اندیشیها و انحرافاتی در این زمینه در بین گروههایی از مسلمانان وجود دارد که باید با آن َآشنا شویم تا از آن مصون باشیم. با توجه به این که برخی از این جریانهای عرفانی جاذبه زیادی دارند و افراد بسیاری را نیز به سوی خودشان جذب کرده و میکنند، این بحث اهمیت خاصی دارد.
یک دسته از انحرافها و لغزشهای موجود، مربوط به عرفانهای کاذب یا باطل است که باید این آسیبها شناخته شود. پس مراد ما از آسیبشناسی جریانهای عرفانی یا نقد انحرافات در عرفان، هر دو بخش آن است. یعنی قصد نداریم تنها در مورد عرفانهای بیرون از حوزه اسلام بحث کنیم. در داخل حوزه امت اسلامی، جریانهای عرفانی وجود دارد که آنها را از اساس باطل نمیدانیم ولی آنها دچار لغزشها و خطاهایی در مسیر خودشان شدهاند.
شبیه این مطلب در بحث دینشناسی و آسیبهای آن نیز وجود دارد. شما وقتی میگویید دین درست کدام است؟ شناخت صحیح از دین چیست؟ زمانی مقصود شما شناسایی ادیان باطل است و گاهی دین حقی داریم، ولی ممکن است در درون دین حق دچار خطاها و لغزشهایی در فهم درست از دین شده باشیم. اینجا به آسیبشناسی و تصحیح نیاز داریم.
ممکن است شما کتابی پیدا کنید که عنوان آن عرفان مسیحی یا عرفان بودایی یا عرفان هندی و مانند آن باشد که در این صورت خیال شما راحت است که این عرفان به دین، فرهنگ و مکتب دیگری مربوط است. این توجه باعث میشود که تا حدودی از تأثیرپذیری از آن محفوظ بمانید؛ هرچند همان نیز ممکن است، بسیاری را جذب کرده و فریب دهد. ولی گاهی ممکن است، شما کتابی را تحت عنوان عرفان اسلامی یا عرفان شیعی انتخاب و مطالعه کنید که نفس این عنوان موجب میشود شما به آن اعتماد کنید. باید توجه داشت که در آن جا نیز تضمینی وجود ندارد که همه آن چیزهایی که در کتاب نوشته شده با همه آن چیزی که کسی در زمینه عرفان اسلامی تدریس میکند، درست و اسلامی خالص باشد و خیالمان راحت باشد که صحت آن تضمین شده است. این طور نیست، ما همواره به شناخت بهتر و کوشش برای به دست آوردن معیارهای تشخیص درست از نادرست و تفکر اجتهادی در هر بحثی، از جمله این بحث نیاز داریم.
رویکرد ما در مورد لغزشهایی که در میان برخی از عرفا و صوفیه رخ داده است، کاملا علمی و بر طبق معیارهای منطقی و وحیانی است، نه با کسی نزاع داریم و نه ماند گروههای تکفیری کسی را که به ظاهر مسلمان است، تکفیر میکنیم. بلکه فقط درصدد نقادی و تصحیح برداشتها هستیم.
نکته دیگر این است که برخی با دیدن خطاها و لغزشهای موجود در بین مدعیان عرفان، نتیجه گرفتهاند که عرفان، از اساس باطل است و بر این مبنا به نزاع با اصل عرفان برخاستهاند. این رویکرد نیز از نظر ما نادرست است. عرفان، عالیترین موهبتی است که آدمی میتواند به آن نائل گردد. عرفان یعنی معرفت الله و قرب الی الله. عرفان، باطن و حقیقت دین است. لیکن کدام عرفان؟ عرفانی که از سیره معصومین(علیهم السلام) سرچشمه گرفته باشد. بنابراین عرفانهای موجود به معنای نادرستی اصل عرفان نیست. چنانکه دفاع از عرفان نیز به معنای تایید همه فرَق عرفانی موجود نیست. از این رو دو گروه با این بحث مخالف هستند. کسانی که با اصل عرفان مخالف هستند و دوم کسانی که به صورتی از عرفان دل بستهاند و هیچ نقد و اصلاحی را برنمیتابند. بنابراین طرح بحثی که ارائه میشود، هم مخالفان عرفان و هم طرفداران متعصب برخی فرق عرفانی را آشفته میکند.
برخی از انواع عرفانهای کاذب یا ناقص
معنویتها و عرفانهایی که در دنیا مطرح هستند، شکلهای مختلفی دارند و از آسیبهای مختلفی رنج میبرند. ابتدا فهرستی از این آسیبها ذکر میشود و به بعضی از آنها با تفصیل بیشتری میپردازیم. البته نمیتوان اینها را عرفان نامید. عرفان یعنی معرفت الله، اما چون واقع آنها عرفان نما یا عرفان کاذب و ناقص هستند و شایسته نام عرفان نیستند.
عرفان بدون خدا
در هر عرفان و معنویتی، نخستین چیزی که باید بررسی شود، دیدگاه آن درباره خداست. به اعتقاد ما گوهر عرفان، معرفت خدا و پرستش اوست. عرفانی که خدا در آن مطرح نباشد، کاذب و باطل است. یا اگر تصویری که از خدا داده میشود، درست نباشد، آن مکتب از مشکلی بنیادین رنج میبرد. مکتبهای مدعی عرفان وجود دارند، که در آنها از عرفان و معنویت سخن گفته میشود، ولی خدا در آن نیست.
منبع:
فنایی اشکوری محمد، شاخصههای عرفان ناب شیعی، بوستان کتاب، قم، 1391ٌ صص 189 الی 193
افزودن نظر جدید