علم رجال در نظر شیخ احمد احسائی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از ادعاهایِ اثبات نشدۀ شیخ احمد احسائی، این بود که اعتقاد داشت، نیازِ به علم رجال ندارد و میتواند با نگاه کردن به احادیث، قطع پیدا کند که آیا این حدیث، کلامِ امام (علیه السلام) است یا از غیر امام صادر شده و جعلی است؟[1] علم رجال، یکی از علومی است که در شناختِ راویانِ احادیث و صفاتی بحث میکند که منجر به اعتمادِ به کلامشان میشود و یک فقیه با دانستنِ علم رجال، قطع پیدا میکند، که آیا این کلام، از امام (علیه السلام) صادر شده یا جعلی است؟ تاکنون همۀ علمای شیعه، از این علم بهره جستهاند و خود را بینیاز از آن ندانستهاند تا جايی كه كتابهای بسياری دراينباره تألیف کردهاند. اوّلین کسی که در علم رجال، کتابی نوشته است، عبید اللّه بن ابی رافع، کاتب علی بن ابیطالب (علیه السلام) است و کتابش را «تسمیة من شهد مع امیرالمؤمنین الجمل و الصفین و النهروان من اصحاب رسول اللّه» نام نهاده است.
معروفترین دانشمندان علم رجال در نزد شیعه نَجاشی، کَشّی و شیخ طوسی هستند و همچنین ذَهَبی به عنوان یکی از دانشمندانِ معروفِ علم رجال در نزد اهل سنت است. از علمای بزرگ رجالی، میتوان به سید ابوالقاسم خوئی، سید هادی غضنفری خوانساری، سید محمدعلی موحد ابطحی و سید موسی شبیری زنجانی اشاره کرد.[2] شیخ محمدحسن نجفی، صاحبِ کتابِ جواهر الکلام، در صدد برآمد تا صحت و سقم کلامِ شیخ احمد احسائی را مکشوف سازد. لذا حدیثی را جعل کرد و کلماتِ پیچیده در آن به کار برد و مفردات آن را در نهایتِ حُسن و ترکیب آن را بسیار موزون قرار داد و سپس آن حدیث را در کاغذی نوشت و آن کاغذ را بالای دود و غبار نگه داشت تا کهنه شود. آنگاه ورق را نزد شیخ احمد برد و گفت: «حدیثی در دست دارم، ببینید آیا این حدیث، کلامِ امام است یا جعل شده است؟» شیخ احمد آن را گرفت و مطالعه کرد و در جواب گفت: «این حدیث، کلامِ امام است و سپس در صدد توجیه آن برآمد. صاحب جواهر از آن مجلس بیرون رفت و ورقه را پاره کرد».[3] ذکر این نکته، خالی از لطف نیست که شیخ محمدحسن نجفی از اکابر و علمای شیعه است. محمدباقر خوانساری در حق وی مینویسد: «ایشان در فقه احمدی، یگانۀ عصر خویش، و در زمان خویش از همه برتر بود، به تبحر کامل در علوم ادیان، معروف بود؛ و در بین عام و خاص معروف بود که ایشان از جمیع علمای اعلام، افضل است، کسی بود که در قرار دادن نوادر احکام در جای خویش وارد بود و کسی مانند ایشان، مراتب فقهیه را نپیموده بود و در تنسیق قواعد اصولی کسی به پای وی نمیرسید».[4]
آنچه محل تأمل است این است که شیخ احمد، چگونه به خود اجازه داده است که چنین ادعایی کند، که نه تنها توان اثبات آن را ندارد، بلکه بر خلاف واقع سخن گفته و ادعایی پوچ کرده است.
پانوشت:
[1]. به نقل از: فهرست، ابوالقاسم ابراهیمی، ص 219؛ مكتب شيخی از حكمت الهی شيعی، هانری کربن، ص 82.
[2]. پژوهشی در کتب رجال امامیه در قرن سوم، منصور پهلوانی، سایت نورمگز، 1383.
[3]. قصص العلما، محمد بن سلیمان تنکابنی، ص 54.
[4]. روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات، محمد باقر خوانساری، ج 2، ص 304.
افزودن نظر جدید