درب کدام خانه به مسجد النبی باز ماند؟
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) درب خانه چه کسی را به مسجد باز گذاشت؟ علی (علیهالسلام) یا ابوبکر؟
روایت «سد الأبواب الا باب علی (بسته شدن همه درها به مسجد، به جز درب خانۀ علی (علیهالسلام) به امر پیامبر)» که نقل شده است، ثابت میکند که این فضیلت از فضائل اختصاصی امیر مؤمنان (علیهالسلام) است. از طرف دیگر روایات «سد الأبواب الا باب ابوبکر» نیز ثابت میکند که رسول خدا همه درها را بسته است، جز در خانه ابوبکر، و این یک فضیلت برای اوست. پس این دو روایت با یکدیگر صد در صد متعارض هستند و نمیتوان مدلول هر دوی آنها را پذیرفت. بنابراین، قطعاً یکی از این دو روایت جعلی است و مسلمانان مجبورند که یکی از آنها را پذیرفته و دیگری را مردود اعلام کنند. از این رو به بررسی این دو روایت در متون تاریخی میپردازیم.
از ادعا تا حقیقت:
ابن تیمیه میگوید: «قوله: و سدَّ الأبوابَ کلَّها إلا بابَ علیٍّ، فإن هذا مما وَضَعَتْهُ الشیعةُ علی طریقِ المقابلة.[۱] این روایت که تمام درها بسته شدند به جز در خانه علی، از چیزهایی است که شیعه برای مقابله (با روایت خوخه ابوبکر) ساختهاند.» ابن کثیر دمشقی سلفی نیز میگوید: برخی روایت «الا باب علی» را نقل کردهاند؛ چنانچه در برخی کتابهای حدیثی نیز آمده است، این روایت اشتباه است، درست همان است که در صحیح (بخاری) نقل شده است.[۲]
ابن جوزی بعد از نقل طرق مختلف آن مینویسد که تمام این روایات (بستن تمام درها به جز در خانه علی علیه السلام) باطل و هیچ یک از آنها صحیح نیست. تمام این احادیث از ساختههای شیعیان برای مقابله با حدیثی است که همگان بر صحت آن اتفاق دارند و آن حدیث «ببندید درها را؛ جز در خانه ابوبکر» است.[۳]
اما سایر علما اهل سنت چه عقیدهای دارند؛ علمای اهل سنت این حدیث را با چند سند متمایز نقل کردهاند:
روایت اول از زید بن ارقم: «زید بن ارقم گفته است: برای برخی از یاران رسول خدا درهای بود که به داخل مسجد باز میشد. روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) دستور داد که تمام این درها؛ به جز در خانه علی (علیهالسلام) بسته شود. برخی از اصحاب اعتراض کردند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) خطبهای خواند و پس از ستایش خدای تعالی فرمود: من دستور دادم که همه این درها به جز در خانه علی (علیهالسلام) بسته شود، برخی از شما اعتراض کردید، به خدا قسم! من در خانه کسی را نبسته و یا باز نگذاشتهام؛ بلکه به من (از جانب خداوند) چنین دستوری داده شده و اطاعت کردهام.» [۴]
ابن حجر عسقلانی بعد از نقل این روایت میگوید: «أخرجه أحمد والنسائی والحاکم ورجاله ثقات.[۵] احمد بن حنبل، نسائی و حاکم نیشابوری این روایت را نقل کردهاند و راویان آنها مورد اعتماد هستند.» ذهبی در ذیل همین روایت میگوید: صحیح است. [۶]
روایت دوم روایت ابن عباس؛
احمد بن حنبل در فضائل الصحابه و مسند خود و طبرانی در المعجم الکبیر و... مینویسند: عمرو بن میمون میگوید: با عبد اللَّه بن عباس نشسته بودم، افرادی که در نه گروه بودند نزد او آمدند و گفتند: یا برخیز و با ما بیا و یا شما ما را با ابن عباس تنها گذارید. این ماجرا زمانی بود که ابن عباس بینا بود و هنوز کور نشده بود. ابن عباس گفت: من با شما میآیم [آنان به گوشهای رفتند و] با ابن عباس مشغول گفتوگو شدند. من نمیفهمیدم چه میگویند. پس از مدتی عبد اللَّه بن عباس در حالی که لباسش را تکان میداد تا غبارش فروریزد آمد و گفت: اف و تف بر آنان، به مردی دشنام میدهند و از او عیبجویی میکنند که ده ویژگی برای اوست؛.... رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) تمام درهای مسجد جز در علی (علیهالسّلام) را بست. راهی جز راه مسجد برای علی (علیهالسّلام) نبود، علی (علیهالسّلام) با آنکه جنب بود وارد مسجد میشد (و این امر تنها به ایشان و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اختصاص داشت)[۷]
ذهبی، در تلخیص المستدرک بعد از نقل این روایت گفته: «صحیحٌ. [۸) این روایت صحیح است.» ابن عبد آلبر قرطبی بعد از نقل این روایت میگوید: این سندی است که هیچ کس حق اشکال به آن را ندارد؛ چرا که سند آن صحیح و تمام راویان آن موثق هستند.[۹] حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت میگوید: «هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه بهذه السیاقة.[۱۰] این روایت سندش صحیح است؛ ولی بخاری و مسلم به این صورت نقل نکردهاند.»
روایت سوم سعد بن أبی وقاص؛
احمد بن حنبل در مسند خود مینویسد: از عبد الله بن رقیم نقل شده است که گفت: در زمان جنگ جمل به سوی مدینه راهی شدیم، در راه با سعد بن مالک (سعد بن أبی وقاص) روبرو شدیم، سعد گفت: رسول خدا دستور داد همه درهایی که به داخل مسجد باز میشود را ببندند، فقط در خانه علی (علیهالسلام) را نبست.[۱۱]
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: احمد، ابویعلی، بزار، طبرانی در معجم الاوسط این روایت را نقل کردهاند. طبرانی افزوده است که صحابه به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) گفتند: چرا در خانه همه ما را بستی و در خانه علی (علیهالسلام) را رها کردی؟ آن حضرت فرمود: من در خانه شما را نبستهام؛ بلکه خداوند آنها را بسته است. سند روایت احمد بن حنبل «حسن» است. [۱۲]
جلال الدین سیوطی در باره این روایت میگوید: احمد، نسائی، ابویعلی، بزار و طبرانی در معجم الأوسط با سند «حسن» از سعد بن أبی وقاص نقل کردهاند: رسول خدا دستور داد همه درهایی که به داخل مسجد باز میشوند را ببندند، فقط در خانه علی را نبست... [۱۳] ابن حجر عسقلانی میگوید: حدیث سعد بن أبی وقاص را... احمد و نسائی با سند «قوی» نقل کردهاند. و راویان روایتی که طبرانی در معجم الأوسط نقل کرده است، مورد اعتماد هستند [۱۴]
روایت چهارم عمر بن الخطاب؛
ابوجعفر طحاوی در شرح مشکل الآثار مینویسد: ابوهریره از عمر بن خطاب نقل کرده است که گفت: علی بن أبی طالب (علیهالسلام) ویژگیهای دارد که اگر من یکی از آنها را داشتم برای من بهتر از آن بود که شتران سرخ مو داشته باشم. سؤال کردند: آن ویژگیها کدماند؟ عمر گفت: ازدواج با دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) سکونت با رسول خدا در مسجد و حلال بودن هر آنچه که برای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) حلال بود؛ دادن پرچم به دست علی (علیهالسلام) در روز خیبر. [۱۵] حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت میگوید: «هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه. [۱۶] این روایت صحیح است؛ ولی بخاری و مسلم نقل نکردهاند.»
روایت پنجم عبد الله بن عمر؛
عبد الرحمن نسائی در خصائص علی و سنن الکبری و طبرانی در معجم الأوسط مینویسند: علاء بن عرار گفت: از عبد الله بن عمر در مسجد رسول خدا نظرش را در باره عثمان و علی (علیهالسلام) سؤال کردم، گفت: در باره علی از من نپرس، فقط به این نگاه کن که رسول خدا او را در مسجد منزل داد؛ در حالی که خانهای غیر از خانه او در مسجد نبود؛.. [۱۷] ابن حجر عسقلانی در فتح الباری مینویسد: «و رجاله رجال الصحیح الا العلاءُ و قد وَثَّقه یحیی بن معین وغیرُه.[۱۸] راویان این روایت، راویان صحیح بخاری هستند؛ غیر از علاء که یحیی بن معین و دیگران او را توثیق کردهاند.»
جلال الدین سیوطی نیز میگوید که نسائی با سند صحیح نقل کرده است که از عبد الله بن عمر در باره علی (علیهالسلام) سؤال کردند، او گفت: نگاه کن به منزلی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به او داده است؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) تمام درهای ما را بست و تنها در خانه علی (علیهالسلام) را باز گذاشت.[۱۹] در نتیجه روایت «سدوا الأبواب الا باب علی» با سندهای صحیح نقل شده است و حتی طبق تصریح جلال الدین سیوطی، متواتر است.
بررسی روایت مورد ادعا ابن تیمیه و شاگردانش: «سدوا الأبواب الا باب (خوخه) ابوبکر»
این روایت به دو شکل در صحیح بخاری نقل شده است؛
الف: «خَرَجَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فی مَرَضِهِ الذی مَاتَ فیه.... قال سُدُّوا عَنِّی کُلَّ خَوْخَةٍ فی هذا الْمَسْجِدِ غیر خَوْخَةِ أبی بَکْرٍ.[۲۰] رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در زمان بیماریی که بر اثر آن از دنیا رفت،... فرمود: همه پنجرههایی که به داخل مسجد باز میشود را ببندید، غیر از پنجره ابوبکر.» و در دو جای دیگر نیز همین روایت را با سندهای مختلف از ابوسعید خدری دیگر نقل کرده است؛ با این تفاوت که «خوخة أبی بکر» به «باب أبی بکر» تبدیل شده است: «لَا یَبْقَیَنَّ فی الْمَسْجِدِ بَابٌ إلا سُدَّ إلا بَابُ أبی بَکْرٍ.[۲۱] در مسجد دری باز نماند مگر در ابابکر»
معنای خوخه در کتب لغت: ابن اثیر مینویسد: «(خوخ)... بابٌ صغیرٌ کالنّافذةِ الکبیرة، و تکون بین بیتین یُنصب علیها بابٌ.[۲۲] خوخ، در کوچکی است همانند پنجره بزرگ که بین دو خانه قرار دارد و دارای در است.» از کلمات اهل لغت به این نتیجه میرسیم که «خوخه» شکافی است بزرگتر از پنجره و کوچکتر از در، که مردم از آن به برای دریافت نور و یا رفت و آمد بین دو خانه، استفاده میکردهاند.
نقد روایت مورد ادعا؛ خوخه یا در؟
گذشته از اشکالات سندی این روایت که در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد، این روایت دارای اشکالات دلالتی بسیاری است که ما به چند تا از آنها اشاره میکنیم:
اولاً: معنای «خوخة» با معنای «باب» تفاوت دارد؛ بنابراین، دو روایت بخاری، که هر دو درباره ابوبکر وارد شده، متعارض است و معلوم نیست که آنچه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در باره ابوبکر استثناء کرده است، یک سوراخ بزرگ (خوخة) بوده و یا در (باب)؛ پس دو روایت بخاری با هم تعارض میکنند و ساقط میشوند
ثانیاً: اگر روایت «الا باب أبی بکر» درست باشد، سؤال و اشکال اساسی دیگری پیش میآید. با توجه به اینکه طبق روایت اول -که مورد قبول علما اهل سنت هم بود- اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در مرتبه اول همه درها را؛ جز در خانه امیرمؤمنان (علیهالسلام) بسته باشد، چگونه امکان دارد که صحابه از این دستور رسول خدا سرپیچی کرده باشند، تا اینکه در مرتبه دوم بازهم رسول خدا دستور بستن آنها را داده باشد و این بار در خانه و یا خوخه ابوبکر را استثناء کرده باشد؟
پذیرش روایت نبستن در خانه ابوبکر، ثابت میکند که در مرتبه اول رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به همه صحابه و حتی خود ابوبکر دستور دادند درهای خانههای خود را ببندند. در این مرتبه صحابه از فرمان آن حضرت تخلف کرده و همچنان در خانههای خود را بازگذاشتهاند تا اینکه در آخرین روزهای زندگی، آن حضرت بار دیگر دستور دادند که در خانههای خود را ببندند؛ اما این بار در خانه ابوبکر را استثناء کرده است. هیچ روایتی ولو با سند ضعیف نیز وجود ندارد که رسول خدا بعد از دستور بستن درها در مرتبه اول، اجازه باز شدن در و یا حتی خوخهای را داده باشد؛ پس یا صحابه از دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) تخلف کردهاند، یا مرتبه دومی در کار نبوده است.
بنابراین، یکی از عوارض پذیرش روایت سد الأبواب در باره ابوبکر، این است که ثابت میکند صحابه و از جمله خود ابوبکر، از فرمان رسول خدا سرپیچی کردهاند و همانطور که خود آن حضرت تأکید کردند، این امر به دستور خداوند بوده است؛ پس در حقیقت صحابه با دستور خداوند مخالفت کردهاند. در صورتیکه پذیرش این مطلب، از سوی اهل سنت، یک اصل أساسی مذهب آنها را که بر عدالت مطلق تمام اصحاب بنیانگذاری شده، ویران خواهد کرد.
ثالثاً: اشکال دیگری که بر این حدیث وارد میشود این است که؛ خلیفه اول، بعد از هجرت بلا فاصله به روستای در اطراف مدینه به نام «سُنْحْ» رفته و تا شش و یا هفت ماه بعد از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، ساکن آنجا بوده است؛ بنابراین اصلاً خانهای در کنار مسجد النبی نداشته است که رسول خدا بخواهد خوخه یا درِ آن را باز بگذارد.
محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خود مینویسد: «عن عَائِشَةَ رضی الله عنها زَوْجِ النبی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ مَاتَ و أبو بَکْرٍ بِالسُّنْحِ قال إِسْمَاعِیلُ یَعْنِی بِالْعَالِیَةِ... [۲۳] از عائشه همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده است که گفت: رسول خدا از دنیا رفت؛ در حالی که ابوبکر در سنح بود. اسماعیل (راوی حدیث) گفته: مراد از سنح؛ بلندیهای اطراف مدینه است...»
اما اشکال اساسی وارده بر حدیث بخاری: اگر واقعاً روایت سدالباب در مورد ابوبکر واقع شده است، مدعیانی مثل ابن تیمیه و دیگران میبایست یک روایت از قول او میآوردند که در آن به باز گذاشتن درب خانهاش توسط پیامبر استثناء شده باشد. یقیناً اگر این اتفاق در مورد ابوبکر روی دادهبود باید بارها و بارها توسط او در مواقع مختلف مثل شوری سقیفه یا در مقام احتجاج در مقابل امیر المؤمنین علی (علیهالسلام)، مطرح میشد، چون این فضیلت چیزی نیست که قابل اغماض باشد، چنانچه معصومین ما (علیهمالسلام) در موارد بسیاری به روایت سدالباب استناد کردهاند.
پینوشت:
[۱]. ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، منهاج السنة النبویة، ج ۵، ص ۳۵، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ هـ. جهت مشاهده تصویر کلیک کنید.
[۲]. ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج ۱، ص ۵۰۲، ناشر: دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۱ هـ.
[۳]. إبن الجوزی، الموضوعات ج ۱، ص ۲۷۴، تحقیق: توفیق حمدان، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۵ هـ -۱۹۹۵ م.
[۴]. احمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج ۲، ص ۵۸۱، ح ۹۸۵، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۳ هـ، ۱۹۸۳ م؛ / النسائی، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج ۱، ص ۵۹، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مکتبة المعلا، الکویت الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ هـ؛.
[۵]. ابن حجرعسقلانی شافعی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۷، ص ۱۵، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة، بیروت/ المستدرک علی الصحیحین، حافظ الذهبی، ج ۳، ص ۱۲۵، کتاب معرفة الصحابة، باب ذکر اسلام امیر المؤمنین، دارالمعرفة، بیروت، ۱۳۴۲ هـ.
[۶]. أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج ۲، ص ۶۸۵، ح ۳۰۶۲، تحقیق: وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۳ هـ، ۱۹۸۳ م؛ / أحمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج ۱، ص ۳۰۵۳، ح ۳۰۶۲، ناشر: مؤسسة قرطبة، مصر؛
[۷]. الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۹۸، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء، الموصل، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۴ هـ، ۱۹۸۳ م.
[۸]. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۳۴/ کتاب معرفة الصحابة، باب ذکر اسلام امیر المؤمنین، دارالمعرفة، بیروت، ۱۳۴۲ هـ.
[۹]. ابن عبد آلبر النمری قرطبی، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ۳ ص ۱۰۹۱، ۱۰۹۲، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل، بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۲ هـ.
[۱۰]. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۴۳، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۱ هـ، ۱۹۹۰ م.
[۱۱]. الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای ۲۴۱ هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۷۵، ح ۱۵۱۱، ناشر: مؤسسة قرطبة، مصر.
[۱۲]. الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹، ص ۱۱۴، ناشر: دار الکتاب العربی، القاهرة، بیروت، ۱۴۰۷ هـ.
[۱۳]. السیوطی، الحاوی للفتاوی فی الفقه و علوم التفسیر، ج ۲، ص ۱۵، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۲۱ هـ، ۲۰۰۰ م.
[۱۴]. ابنحجرالعسقلانی الشافعی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۷، ص ۱۴، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة، بیروت.
[۱۵]. الطحاوی، شرح مشکل الآثار، ج ۹، ص ۱۸۲، ح ۳۵۵۱، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة، لبنان، بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۰۸ هـ، ۱۹۸۷ م.
[۱۶]. الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۳۵، ح ۴۶۳۲، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت الطبعة: الأولی، ۱۴۱۱ هـ، ۱۹۹۰ م.
[۱۷]. النسائی، خصائص امیرمؤمنان علیبن أبیطالب، ج ۱، ص ۱۲۳، ح ۱۰۶، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مکتبة المعلا، الکویت الطبعة: الأولی، ۱۴۰۶ هـ / النسائی، السنن الکبری، ج ۵، ص ۱۳۸، تحقیق: د. عبد الغفار سلیمان البنداری، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱. / الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۲، ص ۳۸، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد، ناشر: دار الحرمین، القاهرة، ۱۴۱۵ هـ.
[۱۸]. ابنحجرالعسقلانی الشافعی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۷، ص ۱۵، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة، بیروت.
[۱۹]. السیوطی، الحاوی للفتاوی فی الفقه و علوم التفسیر، ج ۲، ص ۱۵، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۲۱ هـ، ۲۰۰۰ م.
[۲۰]. البخاری الجعفی، صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۴۵۵، کتاب الصلاة، بَاب الْخَوْخَةِ وَالْمَمَرِّ فی الْمَسْجِدِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷، ۱۹۸۷.
[۲۱]. البخاری الجعفی، صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۷۷، ح ۴۵۴، کتاب الصلاة، بَاب الْخَوْخَةِ وَالْمَمَرِّ فی الْمَسْجِدِ و ج ۳، ص ۱۳۷۷، ح ۳۴۵۴، کتاب فضائل الصحابة، بَاب قَوْلِ النبی صلی الله علیه وسلم سُدُّوا الْأَبْوَابَ إلا بَابَ أبی بَکْرٍ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷، ۱۹۸۷.
[۲۲]. الجزری، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج ۲، ص ۸۶، باب الخاء مع الواو، تحقیق طاهر أحمد الزاوی - محمود محمد الطناحی، ناشر: المکتبة العلمیة - بیروت - ۱۳۹۹ هـ - ۱۹۷۹ م.
[۲۳]. صحیح البخاری ج ۳، ص ۱۳۴۱، ح ۳۴۶۷، کتاب فضائل الصحابة، بَاب قَوْلِ النبی لو کنت مُتَّخِذًا خَلِیلً
دیدگاهها
mansur
1397/07/22 - 13:34
لینک ثابت
در دوران معاویه پلید همواره
افزودن نظر جدید