خطابات قرآنى مختص به امت عرب نیست...
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قرآن کریم کتاب حیات و رسالت ابدی است، از همین روی خطوط کلی را بیان کرده و تبیین جزئیات را به پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) واگذار نمود. خداوند، قرآن را بهعنوان قانون اساسی تدوین کرد بعد به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «و أنزلنا إلیک الذّکر لتبین للنّاس ما نزّل إلیهم [نحل/ 44] و بر تو نيز قرآن را نازل کرديم تا آنچه رابرای مردم نازل شده است برايشان بيان کنی». پیغمبر را مبیّن و مفسّر قرار داد یعنی علوم را به وی آموخت و ایشان نیز فرمودند: «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی.[1] من دو چیز گرانبها در شما باقی میگذارم. قرآن کتاب الله و دیگر عترتم».
از مجموع قرآن و روایاتِ اهلبیت علیهم السلام میتوان حکم هر حادثهای را به دست آورد و از طرف دیگر هم قرآن و هم عترت طاهرین، عقل را بهعنوان یکی از منابع دین و حجت خدا معرفی کردند. این فرمایش رسول خداست که «إنّ لله علی الناس حجّتین».[2] اگر عقل چیزی را زیانبار تشخیص داد، عمل به آن حرام است. اگر عقل چیزی را سودمند و لازم تشخیص داد، عمل به او یا واجب است یا مستحب. برای اینکه عقل وقتی حجّت خدا شد و بهطور قطع چیزی را ثابت گردانید، تمسک به آن شرعی است. با توجه به اینکه قرآن، خطوط کلی را گفته، روایات خطوط جرئی را هم بیان کرده و عقل یکی از حجج خداست از این مجموعه برمیآید که انسان تا روز قیامت در کنار سفره دین نشسته است.[3]
خداوند در قرآن مجید در سوره «نحل» پس از اشاره به آفرینش چهارپایان که برای باربری و سواری مورد استفاده انسان است، میفرماید: «و یخلق ما لا تعلمون؛[نحل/ 8] و چیزهایی میآفریند که نمیدانید». مفسران ما در تفسیر این آیه دو احتمال دادهاند:
یکی این که منظور از خلقت چیزهایی که نمیدانیم مرکبهای امروزی و وسایل نقلیه جدید است که در آن روز برای بشر نامعلوم بوده است. این احتمال را جمله «"لترکبوها"؛ برای این که سوار بر آنها شوید» نیز تأکید میکند.
احتمال دوم این که منظور جاندارن و موجوداتی است که در اعماق دریاها و جنگلها وسایر نقاط دوردست آفریده شده و از نظر انسان آن روز پنهان بودهاند، و بنا بر هر دو احتمال، آیه مزبور از آیات اعجازآمیز قرآن مجید است، زیرا خبر از موجوداتی میدهد که از نظر بشر آن روز پنهان بوده و بعداً با پیشرفت علوم آشکار گردیده است.[4]
قرآن مجید در مطالب خود اختصاص به امتی از امم مانند امت عرب یا طائفهای از طوایف مانند مسلمانان ندارد، بلکه با طوایف خارج از اسلام سخن میگوید، چنانکه با مسلمانان میگوید، به دلیل خطابات بسیاری که بهعنوان کفار و مشرکین و اهل کتاب و یهود و بنی اسرائیل و نصاری دارد و با هر طائفهای از این طوایف به احتجاج پرداخته آنان را بهسوی معارف درست خود دعوت میکند. همچنین قرآن مجید با هر یک از این طوایف به احتجاج و دعوت میپردازد و هرگز خطاب خود را مقید به عرب بودن آنان نمیکند چنانکه در مورد مشركين -بتپرستان- میفرماید: «فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة فاخوانکم فی الدین [توبه/ 11] پس اگر توبه کردند و نماز به جای آوردند و زکات دادند، برادران دينی شما هستند». در مورد اهل كتاب -يهود و نصاری و مجوس نیز که از اهل کتاب محسوبند- میفرمايد: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بينكم ان لا تعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضاً اربابا من دون الله [آلعمران/64] بگو ای اهل کتاب بیایید بهسوی کلمهای که در میان ما و شما بهطور مساوی پذیرفته شود و آن اینست که جز خدای متعال کسی را نپرستیم و انبازی برای وی قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر از خدایان خود اتخاذ نکنند». چنانکه میبینیم هرگز نفرموده: «اگر مشرکین عرب توبه کنند» و نفرموده: «ای اهل کتابی که از نژاد عرب میباشید».
آری در بدو طلوع اسلام که دعوت از جزیرة العرب به بیرون تجاوز نکرده بود طبعاً خطابات قرآنی به امت عرب القا میشد، ولی از سال شش هجرت که دعوت به بیرون شبهجزیره راه یافت هیچ موجبی برای توهم اختصاص نبود. گذشته از این آیات، آیات دیگری دلالت بر عموم دعوت میکند مانند آیه کریمه: «و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ [انعام/19] وحی شده است بر من این قرآن برای اینکه شما را انذار کرده بترسانم و هر که را که این قرآن -يا انذار- به وى برسد» و آیه کریمه: «و ما هو الا ذکر للعالمین [قلم/52]» و همچنین: «ان هو الا ذکر للعالمین [ص/87] نيست قرآن مگر یادآوری برای همه جهانیان» و آیه کریمه: «انها لاحدی الکبر نذیرا للبشر [مدثر/36] بهدرستی این آیه یکی از بزرگترین آیات میباشد در حالیکه ترساننده بشر است». بهحسب تاریخ نیز، اسلام عدهای از ارباب مذاهب مختلفه مانند بتپرستان و یهود و نصاری و همچنین از امتهای گوناگونی مانند سلمان فارسی و صهیب رومی و بلال حبشی به ثبوت رسیده است.[5]
پینوشتها:
[1]. هاشم بن سلیمان بحرانی، غایة المرام و حجه الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، بیروت: موسسة التاریخ العربی، ج 2، ص 237.
[2]. شیخ کلینی، اصول کافی، ترجمه صادق حسنزاده، قم: انتشارات قائم آل محمد (عج)، ١٣٨٧. ج1 ص 46.
[3]. مصاحبه حضرت حضرت آیة اللّه جوادی آملی، با روزنامه دی مسلم چاپ پاکستان، 15/11/1375.
[4]. پاسخ به پرسشهای مذهبی، مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، قم: انتشارات مدرسة الامام علی بن ابی طالب (ع)، 1381؛ ص 508.
[5]. محمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، مصحح: رضا ستوده ، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ١٣۵٣، ص 24.
افزودن نظر جدید