استشفاء با تربت امام حسین در منابع غیر شیعی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله موضوعاتی که همواره و در طول سالها دستاویز تکفیریها قرار گرفته و همیشه از آن برای ایجاد شبهه و یا توهین و استهزاء بر علیه شیعیان استفاده کردهاند، بحث تبرک و استشفاء است. شاید در نگاه اول و بدون در نظر گرفتن جنبه دینی و مذهبی (و اعتقاد به اینکه ممکن است خداوند غیر آنچه بشر در درمان امراض بهره میبرد، کاری فوق العاده انجام دهد)، عادی به نظر نیاید. ولی تقریباً در همه ادیان آسمانی، مسئله معجزه به عنوان یک واقعیت انکار ناپذیر مورد قبول واقع گردیده چرا که تاریخ به شهادت شاهدان عینی در هنگام وقوع آن گواهی میدهد. بنابراین در اینکه وجود برخی اتفاقات بر خلاف سیر طبیعی در نظام هستی اتفاق افتاده باشد، امری کاملا بدیهی است. البته مسئله معجزه به عنوان یکی از دلایل ثبوت نبوت مخصوص پیامبران بوده که به واسطه آن، ادعای رسول بودن خودشان را تثبیت نمایند و در این مقاله موضوع اصلی بحث ما نیست. ولی از این نظر که مثال روشن و گویایی در بروز اتفاقات خارق العاده به حساب میآید در اینجا ذکر میگردد.
در همین راستا خداوند به جهت تکریم از اولیاء خود در پارهای موارد در اشیاء و یا مکانهایی که منسوب به آنها است عنایت خاص و ویژهای میکند و آن را راهی برای استشفاء و یا مواردی از این قبیل قرار میدهد تا هم اهمیت و اعتبار آن ولیّ را به جامعه بشناساند و هم مردم در اعصار مختلف به نمونههایی (مانند شبه معجزه) در ارتباط باشند و بدانند که هر زمان مشیت خداوند به امری تعلق بگیرد آن فعل محقق میشود و این امر تنها مربوط به قرون و اعصار گذشته نبوده است. که نمونه قرآنی آن را میتوان به پیراهن حضرت یوسف مثال زد. هنگامی که آن پیراهن توسط پیک به حضرت یعقوب (علیه السلام) داده شد و او آن را به چشمانش کشید به اذن پروردگار بینایی خود را دوباره به دست آورد. حال شیعه با توجه به روایاتی که در این زمینه از معصومین (علیهم السلام) در اختیار دارد، معتقد به استشفاء به واسطه تربت سید الشهداء (علیه السلام) نیز هست و آن را امری مسلّم میداند و خوشبختانه نمونهای از این دسته روایات در کتب اهل سنّت و مورد قبول وهابیت نیز وجود دارد که برای در جریان قرار گرفتن عامه مسلمین و حتی افراد عادی سنّی مذهب و کسانی که شاید در اثر تبلیغات سوء در لشکر وهابیت قرار گرفتهاند، متذکر میشویم تا حقجویان در جریان این امور قرار گیرند.
در اینجا به عنوان نمونه به روایتی از کتاب احمد بن حنبل (که فرقهی وهابیت برخاسته از فرقه حنبلیه است) اشاره میکنیم. احمد بن حنبل نقل کرده: «خارش پوست شدیدی داشتم، قدری از تربت قبر حسین بن علی (علیه السلام) را بر آن مالیدم و پس از آن که اندکی به خواب فرو رفته و بیدار شدم، دیدم شفاء یافته و از بیماری اثری نیست».[1]
بعد از روایتی که از احمد بن حنبل نقل کردیم خوب است به ذکر نمونهای که برای یکی از علمای شیعی اتفاق افتاده نیز اشارهای داشته باشیم. یکی از مشهورترین این جریانات، استشفاء مرجع بزرگ جهان شیعه، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (رحمة الله علیه) است. وی در سنین پیری و بالای 90 سالگی دارای چشمانی سالم بود که با توجه به مطالعات روزانه فراوانی که در طول عمر با برکتش داشت، اما از عینک استفاده نکرد. خود آن بزرگوار سرّ این مطلب را چنین بیان میفرمود: «در یکی از سالها که در بروجرد بودم به چشم درد عجیبی مبتلا شدم که بسیار مرا نگران ساخت و از سوی دیگر معالجهی پزشکان سودی نمیبخشید و درد چشمان من هر روز بیشتر میشد تا اینکه ایام محرم فرا رسید.» آن مرحوم که در دهه اول محرم مجلس روضه برپا میکرد دستههای عزاداری نیز در آن شرکت مینمودند. یکی از دستههایی که در روز عاشورا به منزل ایشان وارد شده بود، هیئت گلگیرها بودند که بیشتر آنها از سادات، اهل علم و محترمین بودند که به علت مالیدن گل، بر سر و سینهی خود بدین نام معروف شده بودند. آیه الله بروجردی در ادامه میفرماید: «هنگامی که این دسته مشغول عزاداری بودند، من هم در گوشهای نشسته و آهسته آهسته اشک میریختم. در این بین، صحنهای دیدم که باعث شد مقداری از گلهای ریخته شده زیر پای یکی از همین افراد را برداشته و بر چشمهای ملتهب خود بکشم که ناگاه متوجه شدم به برکت همین توسل، چشمانم شفاء یافته و تا امروز علاوه بر اینکه مبتلا به چشمدرد نشدهام، از نعمت بینایی کامل برخوردار شده و به برکت امام حسین (علیه السلام) احتیاج به عینک هم ندارم.» این مجرا از زبان بسیاری از شاگردان مرحوم آیه الله العظمی بروجردی نقل شده از جمله آیه الله شیخ جعفر سبحانی، آیه الله محمد یزدی، آیه الله شهید مفتح و ... .[2]
پینوشت:
[1]. ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی (597 ه)، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، دار صادر، بیروت، 1358 ه، الطبعه: الاولی، ج 5، ص 346. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چشم و چراغ مرجعیت، ص 192
افزودن نظر جدید