انگیزه نماد سازی در عرفانهای کاذب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کیشها و نحلههای نوپدیدی که هنوز هویت روشنی پیدا نکردهاند، از آنجا که از جانب افکار عمومی نه به عنوان « دین » و « آیین » بلکه به عنوان « فرقه » شناخته میشوند ( و بالتبع چنین تلقی از جانب مخاطب باعث دافعه میشود ) تلاش میکنند از نمادهایی که ریشۀ تاریخی دارند و از قدمت زمانی برخوردارند مدد بگیرند. مثلا پارهای از نمادهای جریان شیطانی، در تمدنهای باستانی مصر و یونان ریشه دارد. هدف آنها از این تردستی، اثبات ریشهدار بودن آیین شیطانپرستی و تثبیت آن و اعتمادبخشی به یاران شیطان است.
هر چند جریان شیطانی، محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجۀ نامشروع این دو جریان است، اما جریان شیطانی، با پیوند زدن خود با تمدنهای کهن مصر و یونان امروزه خود را آیینی برخوردار از سنتهای منحصر به فرد، نمادهای ویژه، مبانی مجزا و در یک کلمه، یک « جریان مستقل تاریخی » معرفی میکند.
آنچه نباید مورد غفلت قرار گیرد این است که نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضد دینی و ضد توحیدی ایفای نقش میکنند، باید برای انتساب این جریان به عقبۀ سیاسی خود و فهم ریشهها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرند؛ نه برای استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن.
نمادها لزوما معنای واحدی ندارند. علتاین است که فرهنگهای مختلف از همدیگر تأثیر پذیرفتهاند و اقوام و ملتها، در تعامل با دیگر فرهنگها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران ( البته به نسبت آرمانها و ارزشهای بومی خود ) دادهاند و به مرور، این فرآوردۀ جدید، نماد ارزشها و باورهای ایشان شده است. بنابراین نمادها معنای انحصاری نداشته و تفسیر تک بعدی از نماد، اقدامی غیر عالمانه است.
جنجالیترین بحث در نماد شناسی، شناخت ریشۀ نمادهاست که از آن به « تبارشناسی نماد » یاد میشود. کسانیکه تحلیلهای بکار رفته در کتابهای فرهنگ نماد را مبنای قضاوت خویش قرار داده و نظریات خویش را بر پایه آن بنا نمودهاند، از یاد نبرند که هیچ دلیل علمی و تجربی مسلم بر فرآیند شکلگیری نمادها وجود ندارد و کتابهای نماد شناسی همه بر مبنای حدسیات علمی است نه یقینیات.
حدسیات علمی به معنای تفسیری است که بر مبنای جمعآوری شواهد و قراین مرتبط بدست میآید و احتمالهای دیگری در عرض این تفسیر ( اگر چه ضعیفتر ) قابل طرح و ارائهاند. به همینعلت به ندرت میتوان نمادی را یافت که نسبت به منشأ آن و نحوۀ شکلگیری آن نظر واحد وجود داشته باشد.
لازم به ذکر است که کارکرد کنونی و حتی استعمال تاریخی نماد مراد نیست، بلکه وضع نماد و پیدایش آن منظور است.
کسانی که قصد مواجهه با آیینها و فرقههای انحرافی را دارند، نباید سراغ نماد رفته و به تجزیه و تحلیل نمادها بپردازند و در نتیجه به شیوع نمادها دامن بزنند. این افراد از آنجا که به یک کار توصیفی همت گماشتهاند، در حقیقت به صورت ناخواسته به گسترش آن آیین دامنزده و آن را به مخاطبان بیشتری شناساندهاند. در سالهای اخیر پارهای از افراد دلسوز از سر اشتباه، نماد شناسی را به جای آسیبشناسی گرفته و با نام نقد به تفسیر پرداختهاند که در نهایت به سوی ترویج مکاتب ضد دینی گام برداشتهاند.
مثلا هر کس میتواند در وبسایت اینترنتی و آزاد « ویکیپدیا » به دلخواه خود مطلب بنویسد. پس هر گفتاری در آن وبسایت به خودی خود و بدون توجه به توان علمی نگارنده مطلب، دارای ارزش و اعتبار نیست.
تفسیرهای سیاسی از نمادها، امروزه رواج زیادی پیدا کرده است. این عمل غیر علمی، به خصوص در کشورهایی که ارزشهای جدیدی بر خلاف ارزشهای فرهنگ و تمدن غربی دارند به صورت وسیعی انجام میشود. مثلا در کشور ما اعلام و شخصیتهای ایران قبل از اسلام به صورت گستردهای تحریف شده و یا جهتدار تفسیر میشود.
نام « کورش » از طرف مخالفان نهضت اسلامی، به عنوان نماد ایران باستان ترویج شده و این نماد باستانی را در جهت ضدیت با اسلام تفسیر میکنند. در حالی که کورش از کسانی است که احتمال پیامبر بودن وی در متون تفسیری و اسلامی رفته و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان وی را همان ذوالقرنین دانسته است. [1]
از طرف دیگر جایی که ملیت ایرانی به عنوان تهدیدی برای ملیتگرایی غربی به شمار میرود، تفسیرهای ضد انسانی از کورش انجام میگیرد و او را به عنوان سمبل غارت و خشونت یاد میکنند. به عبارت دیگر آنجا که میخواهند به عنوان ابزار اسلام ستیزی از کورش استفاده کنند وی را چهرهای مدافع حقوق بشر ( البته با تعریف غربی ) و حامی آزادی عقیده معرفی میکنند و آنجا که کورش تهدیدی برای نژاد پرستی و ناسیونالیسم غربی محسوب میشود، تبدیل به نماد شرارت میشود.
چند سال پیش به صورت وسیعی خبر تصویب روز جهانی کورش کبیر در سازمان ملل ( روز 29 اکتبر ) در فضای مجازی منتشر شد و در کوچه و بازار دهان به دهان پیچید. چند روز بعد افرادی در این نامگذاری تردید کردند و خواستار مدرک این خبر و پیگیری سند رسمی آن شدند. کسانی که از بابت این نامگذاری سود میبردند از تردیدآفرینی ناراحت شدند و ادعا کردند شیرینی این افتخار ملی را نباید در کام مردم تلخ کرد. در حالیکه این تردید آفرینی از طرف پژوهشگرانی مطرح شد که خود، تعلق خاطر به ایران باستان داشتند. بعد روز جهانی کورش کبیر به روز کورش کبیر تغییر نام یافت و پس از چندی این نام به روز کورش تغییر کرد و بعدا اصل این نامگذاری از طرف باستانشناسان انکار شده و معلوم گردید که اساسا چنین بحثی در سازمان ملل هیچگاه مطرح نشده است.[2]
پینوشت:
[1]. ترجمه تفسیر المیزان، طباطبایی، ج 13، ص 536
[2]. عرفانهای کاذب، راههای نفوذ و راهکارهای مقابله
افزودن نظر جدید