علت شکستن منبر و خانه‌نشینی حاکم نیشابوری چه بود؟

  • 1392/04/20 - 13:34
حاکم نیشابوری، از دانشمندان اهل سنت، پیشوای علم حدیث، مورخ و از یارانِ صحاح سته بوده‌است. غالباً وی را امام المحدثین و محدث الخراسان نامیده‌اند. اما شاید یکی از ناگفته های تاریخی در مورد وی این باشد که، روزی منبری را که وی بر فراز آن سخن می گفت ، شکستند و او را خانه نشین کردند . حال می خواهیم بدانیم چرا و از چه زمانی وی خانه نشین شد؟

محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، از دانشمندان اهل سنت، پیشوای علم حدیث، قاضی، مورخ و از یارانِ صحاح سته در سده چهارم و پنجم قمری بوده‌است. غالباً وی را امام المحدثین و محدث الخراسان نامیده‌اند. او در عصر سامانیان به هنگام وزارت عتبی در سال ۳۵۹ مدتی قاضی و حاکم نیشابور بود، ابه همین سبب به حاکم نیشابوری معروف شد.[1]
او از سنّ ۹سالگی [در سال ۳۳۰ق] و تحت نظر پدر و دایی‌اش شروع به سماع حدیث کرد و از سنّ ۱۶سالگی نوشتن را شروع کرد[۳۳۷ق]. در ۲۰ سالگی در سفری به عراق برای شنیدن حدیث رفت و پس از بجای آوردن حج، به خراسان و ماوراءالنهر بازگشت و در نیشابور ساکن شد.
در زمان حاکم، نیشابور یکی از بزرگترین مدارس حدیثی جهان اسلام به شمار می‌رفته است و همچنین به دلیل سفرهای علمی حاکم، در کتاب های تاریخ و سرگذشت نامه ها تعداد استادان وی را بیش از ۱۰۰۰تن ذکرکرده‌اند.[2]
وی صاحب آثار و تالیفات بسیار مهم و با ارزشی در میان اهل سنت است، به عنوان مثال کتاب (المستدرک علی الصحیحین) وی را می‌توان از جمله مهمترین کتب وی به شمار آورد. این کتاب ناظر به روایات دو کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری است و حاکم در این کتاب به جمع آوری احادیث و روایاتی پرداخته که به لحاظ علم رجال و حدیث و بر طبق شرائط صحت مسلم و بخاری نسبت به احادیث، باید در صحیحین ذکر می شدند ولی مسلم و بخاری به دلایلی آن ها را در کتبشان نیاورده‌اند.
برخی دیگر از کتب وی عبارتند از: تاریخ النیشابوریین (معروف‌ترین اثر حاکم)، معرفة علوم الحدیث یا معرفة اصول الحدیث، الاربعین و . . .
روی هم رفته حاکم نیشابوری یکی از بزرگترین علما و محدثین و مورخین عصر خویش بوده است که توثیقات فراوانی نیز در مورد وی در کتب رجالی اهل سنت آمده است‌‌‌‎
اما شاید یکی از ناگفته‌های تاریخی در مورد وی این باشد که در تاریخ ثبت شده که، روزی منبری را که حاکم نیشابوری بر فراز آن سخن می‌گفتند، شکستند و او را خانه‌نشین کردند.
سوال مهمی که در این جا به ذهن می رسد این است که واقعا چرا و به چه علتی باید منبر این شخصیت برجسته شکسته شود و در نهایت وی خانه نشین گردد؟

با نگاهی به برخی منابع اهل سنت، پرده از این راز برداشته می‌شود.
ابوعبدالرحمن سلمی می‌گوید:
در حالی‌که حاکم نیشابوری در حصر خانگی بود و از ترس یاران عبدالله بن کرام نمی‌توانست در مسجد حاضر گردد به منزل وی رفتم، یاران عبدالله بن کرام منبر او را شکسته و او را خانه نشین ساخته بودند. از او خواستم تا درباره فضایل معاویه سخنی بگوید تا از این همه رنج و مشقت خارج گردد، اما او در پاسخ من دو مرتبه گفت: این‌گونه سخنان درباره معاویه از قلب من بر نمی‌آید.[3]
با توجه به این‌که در آن زمان کرامیه و پیروان عبدالله بن کرام از یک طرف، دشمنی و عناد خاصی با اهل بیت و به خصوص امیر المومنین (علیه‌السلام) داشته و از طرف دیگر، علاقه شدیدی به معاویه از خود نشان می‌دادند، این امر مسلم است که علت شکستن منبر حاکم و خانه نشین کردن وی این بود که وی پیوسته اخباری را در فضائل و مناقب امیر المومنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) بر فراز منبر نقل می‌کرد و حاضر به ذکر فضائلی هر چند ساختگی برای معاویه نبود که این مساله سخت بر پیروان عبدالله بن کرام گران آمد و دیگر نتوانستند سخنان وی در مناقب امیرالمومنین (علیه‌السلام) را تحمل کنند.
حال سوال این است که علت این همه بغض و کینه و دشمنی نسبت به اهل بیت و به خصوص امیر المومنین علیه السلام در طول تاریخ چه بوده است؟
چرا اهل سنت پیوسته از حریم و شخصیت صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع کرده و ساحت ایشان را به دور از هر گونه کبر ونفاق و ظلم می دانند و معتقد به عدالت و پاکی جمیع صحابه آن حضرت هستند اما نوبت به اهل بیت رسول خدا و در راس آن ها شخص امیر مومنان (علیه‌السلام) که می‌رسد، به ایشان حتی به عنوان یک صحابه در حد طلحه و زبیر و معاویه هم نمی‌نگرند تا چه رسد آن حضرت را برادر رسول خدا، پسر عمو و داماد آن حضرت و اعلم و افضل صحابه بدانند؟
چرا باید شخصی که دارای چنین جایگاه ویژه ای در میان اهل سنت است، به دلیل نقل فضائل امیر مومنان و عدم نقل فضائلی برای معاویه خانه نشین گردد؟!
آیا نمی‌توان دلیل این مساله را ترس از معرفت و شناخت مردم و عوام از جایگاه بلند و رفیع امیرالمومنین نزد پیامبر خدا و در نتیجه اعلمیت و افضلیت آن حضرت بر دیگران دانست که در نهایت منجر به این سوال می‌شود که چرا با وجود اعلم و افضل، غیر او خلیفه و جانشین رسول خداست؟

پی‌نوشت:

[1]. مقدمه تصحیح کتاب تاریخ نیشابور از محمد رضا شفیعی کدکنی
[2]. البته سُبکی تعداد مشایخ حاکم را ۲۰۰۰نفر می‌داند که ۱۰۰۰تن از آنها شیوخ او در نیشابور و ۱۰۰۰تنِ دیگر شیوخ وی در دیگر نقاط بوده‌اند.
[3]. سیر اعلام النبلاء ج17 ص 175 ، ذهبی سلفی موسسه الرساله بیروت

تنظیم و تدوین

دیدگاه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.