آيا پايه گذار مكتب حقه شيعه عبدالله بن سبا است؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_کسانی که تشیع را ساخته سبائیان میدانند میپندارند که تشیع از آثار و نتایج کشته شدن عثمان است و به وسیله عبدالله بن سبا که عقیده داشته علی (علیه السلام) وصی پیامبر اکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و دارای حق الهی در خلافت است پدیده آمده است و در نتیجه پایهگذار تشیع را عبدالله بن سبا میدانند.
با مراجعه به کتابهای تاریخی برای شناخت سبائیان و عبدالله بن سبا به نقطه مشترکی میان مؤرخانی که از او سخن گفتهاند برخورد میکنیم که خلاصه آن چنین است:
گفتهاند عبدالله بن سبا مردی یهودی از اهل صنعاء یمن، در زمان عثمان به ظاهر ایمان آورد ولی پنهانی در میان مسلمانان مکر و حیله به کار میبرد و در شهرهای بزرگ اسلامی مانند شام و کوفه و بصره و مصر گردش کرده و در مجامع مسلمین حاضر میشد و مردم را تبلیغ مینمود بر آنکه پیغمبر اسلام محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز مانند عیسی بن مریم (علیه السلام) رجعتی است و همچنانکه هر پیغمبری وصی داشت، وصی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هم علی (علیه السلام) است و او خاتم اوصیاء است همچنانکه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم انبیاء بود و چون عثمان حق این وصی را غصب کرده و درباره او ستم نموده است پس باید قیام کرد و حق را به اهلش باز گردانیم. [۱] عثمان را در خانهاش محاصره نموده، تا کار به کشته شدنش انجامید و همه این کارها به رهبری و مباشرت عبدالله بن سبا و سبائیان صورت گرفت.
گویند که پس از آنکه مسلمانان با علی (علیه السلام) بیعت کردند و طلحه و زبیر برای خونخواهی عثمان به بصره رفتند و بیرون بصره بین حضرت علی (علیه السلام) و آن دو که سرکرده سپاه جنگ جمل بودند شروع به تفاهم شد. سبائیان دیدند اگر این تفاهم صورت گیرد مسبب اصلی قتل عثمان که خود سبائیان بودند مشخص گشته و گرفتار خواهند شد، لذا شبانه تصمیم گرفتند به هر وسیله و هر دسیسهای که شده آتش جنگ را بر افروزند، پیرو این تصمیم، بنا گذاردند دستهای از ایشان به حالت استتار میان سپاه امام علی و دستهای دیگر میان لشگر طلحه و زبیر شب هنگام از تاریکی استفاده نموده این دو لشگر را علیه یکدیگر بشورانند و نگذارند کسی از این راز آگاه شود. که این نقشه خطرناک را با موفقیت انجام دادند. [۲] و همچنین عبدالله بن سبا بود که قائل به الوهیت علی (علیه السلام) بود و میگفت که «یا علی در دل من چنین راه یافت که تو خدایی و من پیغمبر هستم» علاوه بر این بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که خبر به عبدالله بن سبا رسید گفت «علی نمرده است اگر مغز او را در هفتاد انبان میکردی و هفتاد گواه بر قتل او میگرفتی باز هم باور نمیکردم. او کشته نشده و نخواهد مرد تا آنکه سراسر زمین از آن او شود» . [۳] او قائل به این بود که حضرت نمرده و بلکه غائب شده و در آینده رجعت خواهد کرد. [۴]
این خلاصهای از زندگینامه عبدالله بن سبا بود که راویانی چون ابن اثیر، ابن خلدون و ابن کثیر و ... آن را نقل کردهاند که با مراجعه به منابع این کتاب در مییابیم که به جز کتاب «تاریخ الامم و الملوک» ابوجعفر محمد بن جریر طبری که متوفی سال ۳۱۰ هجری قمری میباشد و نسبت به همه تاریخنگاران به آن حادثه نزدیک بوده منبع دیگری وجود ندارد و همه از کتاب تاریخ طبری نقل قول کردهاند.
با توجه به داستان عبدالله بن سبا که در ضمن حوادث سال۳۶ـ۳۰ هجری قمری بوده باید خود طبری نیز از طریق شخصی این داستان را روایت کرده باشد که آن شخص هم سیف بن عمر تمیمی کوفی میباشد که وفات او در سال ۱۷۰ هجری قمری در زمان خلافت هارون الرشید میباشد. برای دانستن ارزش روایت سیف باید اول به کتابهای علماء رجال و حدیث اهل سنت مراجعه کرد تا ببینیم درباره قوت و ضعف حدیث سیف و صحت و وثوق او چه گفتهاند.
۱. یحیی بن معین (متوفی سال ۲۳۳ هجری قمری) درباره او گفته «حدیث او ضعیف است و سست» .
۲. نسائی (متوفی سال ۳۰۳ هجری قمری) گفته: «او ضعیف است و حدیثش را ترک کردهاند، نه مورد اعتماد است و نه امین» .
۳. ابو داود (متوفی سال ۲۷۵ هجری قمری) گفته: «بیارزش است و بسیار دروغگو است» .
۴. ابن حبان (متوفی سال ۳۵۴) گفته: «حدیثهائی را که خود جعل میکرده، آن را از زبان شخص موثقی نقل میکرده است.» و نیز گویند: «سیف متهم به زندقه است و گفتهاند حدیث جعل میکرده است» . [۵]
این نظریه دانشمندان علم رجال در مورد سیف بوده که در نیمه نخست قرن دوم هجری یعنی یکصد و بیست سال پس از وجود افسانه عبدالله بن سبا میزیسته و جز او و پیش از او کس دیگری از عبدالله بن سبا نامی نبرده است.
تاریخنگاران اسلامی مانند ابن شهاب زهری، عروة بن زبیر، ابان بن عثمان، ابوبکر بن حزم، موسی بن عقبه و واقدی و جز اینها که در اواخر روزگار امویان میزیسته و همه روایات و رویدادها را در کتابهای خود ثبت کردهاند هیچ نامی از او نبرده و به هیچ وجه درباره او چیزی ننوشتهاند و همچنین بر زبان هیچ یک از امویان مانند معاویه و امثال او که پولهای کلان میدادند تا روایتی به سود آنان و به زیان علی (علیه السلام) و پیروانش وضع شود، نام او بازگو نشده و تاریخ اسلام در طول قرن اول هجری حتی تا اواخر نیمه نخست قرن دوم، هیچ چیزی از وجود این قهرمان افسانهای و اندیشهها و تواناییها و حیلهبازیهای او نمیداند. در اواخر نیمه نخست قرن دوم هجری این بازیگر به وسیله سیف بن عمر بر روی صحنه نمایان شد و سیف بن عمر در میان محدثان و تاریخنویسان به حیلهگری و دروغپردازی و چاپلوسی نزد حکام عباسی که در همه موارد با علویان و پیروان آنها از روش دشمنان پیشین آنان پیروی میکردند مشهور است.
اضافه بر همه اینها اگر قهرمان حوادثی که عثمان در درون مدینه و بیرون آن بر آنها دچار شده بود، همین یهودی بیگانه بوده است باید نزد عثمان و فرمانداران او شناخته شده و معروف باشد در صورتی که آنچه به نظر میرسد این است که عثمان و کارگزاران او به هیچ وجه از ابن سبا نام نبردهاند و تاریخ هم گویای این نیست که عثمان از او نزد کسی گله و شکایتی کرده باشد بلکه او علی (علیه السلام) و عمار و اباذر غفاری را متهم میکرد که مردم را بر ضد او میشورانند و از آنان پیش مردم شکوه میکرد. در موارد و موقعیتهای دیگر نیز عثمان حتی اشارهای دور به این یهودی بیگانهای که ادعا میکنند دنیا را شورانیده و بر ضد او برانگیخته، نکرده است و معقول نیست که وضع ابن سبا بر عثمان و کارگزارانش پوشیده بماند در حالی که او اصحاب شایسته پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مانند عمار و ابن مسعود را تازیانه میزند و اباذر را تعقیب و به سرزمین دور و خالی از سکنه تبعید میکند و در آنجا فوت میکند اما چگونه ممکن است در مورد این مرد یهودی سکوت اختیار کرده باشد؟
در نتیجه در مورد عبدالله بن سبا چنین میتوان گفت که داستان زندگی او افسانهای بیش نیست. که توسط سیف بن عمر ساخته و پرداخته شده است.
۵. پایه گذار تشیع؟ کسانی که تشیع را ساخته سبائیان میدانند میپندارند که تشیع از آثار و نتایج کشته شدن عثمان است و به وسیله عبدالله بن سبا که عقیده داشته علی (علیه السلام) وصی پیامبر اکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و دارای حق الهی در خلافت است پدیده آمده است و در نتیجه پایهگذار تشیع را عبدالله بن سبا میدانند، برای این منظور باید قبل از پرداختن به پایهگذار تشیع باید کلمه شیعه را بررسی کرد که به چه معناست.
شیعه در لغت به معنی دوستان، یاران، پیروان [۶] و بر تابعان شخص معینی اطلاق میشود و به همین خاطر چون شیعیان به ولایت حضرت علی (علیه السلام) و به پیروی از مکتب روحانی آن حضرت اعتقاد دارند، آنان را شیعه علی (علیه السلام) یعنی پیروان علی (علیه السلام) گفتهاند. [۷] در قرآن نیز در موارد متعددی شیعه به معنی پیروان و یاران آمده است «هذا من شیعته و هذا من عدوه» موسی با دو نفر روبرو شد که یکی از پیروان او و دیگری دشمن او بود. [۸]
با توجه به توضیح بالا باید دید که کلمه شیعه از کی و توسط چه کسی بر یاران حضرت نهاده شد.
با بررسی تاریخ اسلام بالأخص تاریخ ۲۳ ساله تبلیغ اسلام در مکه و مدینه به روشنی ثابت میشود که تشیع در حوزه اسلام به وسیله خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پایهگذاری شده چرا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در موارد متعددی کسانی را که به دوستی و ولای علی (علیه السلام) معروف بودند شیعه خوانده است. مانند: «پیامبر به حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: تو و شیعیانت در حوض کوثر بر من وارد میشوید در حالی که سیراب شدهاید» . [۹]
با این بیان ادعای شکل گیری تشیع و اعتقاد به خلافت بلافصل علی (علیه السلام) که به وسیله ابن سبا و پس از کشته شدن عثمان میباشد، نظریهای باطل و بیاساس خواهد بود. چرا که علاوه بر روایات شیعی، محدثان اهل تسنن نیز بر این اعتقادند که این عقیده از زمان پیامبر اکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود داشته همانند روایتی که ابن عساکر از جابر بن عبدالله نقل میکند که: «ما در محضر پیامبر اکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم، ناگهان علی (علیه السلام) وارد شد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست این مرد و شیعیانش در روز قیامت، رستگار خواهند بود» . [۱۰]
علاوه بر این حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چندین بار حضرت علی (علیه السلام) را جانشین و خلیفه بعد از خود معرفی میکند که از آن جمله در اولین ابلاغ علنی اسلام پس از سه سال پنهانی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علی (علیه السلام) را جانشین خود معرفی میکند و آخرین آن در غدیر خم بود که هم از طریق اهل تسنن و هم شیعه روایت شده بنابراین خلافت بلافصل حضرت و همچنین نهادن کلمه شیعه بر پیروان امام علی (علیه السلام) از زمان پیامبر اکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و به وسیله خود آن حضرت بوده است.
افزون بر اینها آنچه که درباره عقاید ابن سباء گفته شده است هیچکدام در مذهب تشیع قابل قبول نمیباشد و ممکن نیست که پیروان عبدالله بن سباء، پیشوای خود را انکار کرده و در عین حال سبئیه باشند.
منبع: جام نیوز و شیعه نیوز
پی نوشتها:
۱. ابوالفداء الحافظ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، الطبعة الاولی، ۱۹۶۶م، مکتبة المعارف بیروت، ص۱۶۷.
۲. عسگری، مرتضی، عبدالله بن سبا، مترجم زنجانی، نجفی، هریسی، انتشارات مجمع علمی اسلامی، چاپ سوم، ج۱، ص۴۰ ـ ۴۱.
۳. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ش، ص۲۲۵.
۴. همان، ص۲۲۴.
۵. عسگری، مرتضی، عبدالله بن سبا، مترجم زنجانی، نجفی، هریسی، انتشارات مجمع علمی اسلامی، چاپ سوم، ج۱، ص۷۰.
۶. معین، محمد، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، ج۲، (متوسط) ، ماده شیعه، ص۲۱۱۳.
۷. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ش، انتشارات آستان قدس رضوی، ص۲۷۰.
۸. قصص، ۱۵.
۹. ابن حجر، هیثمی المکی، الصواعق المحرقة، مکتبة قاهرة، ص۳۲.
۱۰. مجله تخصصی کلام اسلامی، سخنرانی، سبحانی، ش۵۲، زمستان ۱۳۸۳ش، ص۱۴.
افزودن نظر جدید