رفتارشناسی مؤسسان مکاتب برای صحت سنجی آموزههایشان
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسائل مهمی که در بررسی و شناخت یک مکتب به محققین کمک میکند، شناخت تیپ شخصیتی و رفتارهای اجتماعی و اخلاقی مؤسس آن مکتب است؛ بهعنوان مثال وقتی شخصی ادعای سلوک اخلاق و ارائه طریق رشد معنوی میکند، علاوه بر بررسی آموزههای وی بر اساس مبانی عقلی و ارزشهای دینی، تحقیق میکنند تا ببینند که این مدعی، خود دارای چه خلق و خویی است و بینش، گرایش و کنش وی در زندگی فردی و اجتماعی چگونه است؟
«درّاک متحرّک بالاراده» یک صفت انسان است و در هر موجود زنده دو خاصیت اساسى «ادراک» و «حرکت ارادى» وجود دارد. بحث بینشی؛ یعنی چه نگاهی به انسان و جهان دارد و جهانبینی او چگونه است؟ گرایشی؛ یعنی اینکه امیال و خواستههای او به چه سمت و سویی گرایش دارد؟
«ادراک و شناخت» باعث یک بینش میشود. «میل، رغبت و انگیزش» باعث ایجاد یک گرایش می شود و گرایش باعث یک کنش میگردد.
بینش (شناخت) + گرایش (رغبت) = کنش (رفتار)
دو عامل «بینش» و «گرایش» موجب پیدایش «کنش»؛ یعنى رفتار مى شود. محققین میگویند: شناخت غلط باعث میشود که انسان به چیز بدی علاقهمند شود و در نهایت فعل و رفتار خطایی از وی سر بزند. از این رو، بسیار به بررسی آموزهها، مکاتب و نظریههای اخلاقی و انسانی و... میپردازند تا از ایجاد رفتار خطا جلوگیری کنند. اصطلاحاً این یک روش بررسی طولی، از علت به معلول است.
روش بررسی طولی دیگر برای شناخت یک انحراف در باورها، از معلول به علت است؛ به این صورت که وقتی رفتاری غلط باشد، نشان از شناخت و رغبت غلط دارد و از این طریق می توان هشدار داد که چون رفتار «الف» غلط است و این رفتار معلول بینش و نگرش «الف» است؛ پس بینش و گرایش «الف» نیز دارای اشکال است، یا احتمال خطا واشکال در آن بسیار میباشد.
این نوع بررسی در علم روانشناسی از موضوعات اصلی و رایج است. بررسی «رفتار» (behavior) آنچنان مهم تلقی میشود که گفته شده، علم روان شناسى، همان علم رفتارشناسى است و هیچ کار ارادى و اختیارى بدون شناخت و میل تحقق نمىپذیرد. بنابراین، لازمه انجام هر رفتارى این است که انسان آن را بشناسد و سپس، میل و رغبت براى بروز و ظهور آن داشته باشد. عاطفه(گرایش) شرط تحقق و فعلیّت یافتن بینش و شناخت است و یکى از محرکهاى مهم و اساسى رفتار به شمار مى آید. پیاژه[1] بر این اعتقاد است که عاطفه جنبه انرژى دهندگى دارد و همچون موتور و محرک شناخت و نهایتاً رفتار مىباشد. در مقابل، آگاهى و شناخت هم تأثیر بسزایى در تکوین عاطفه دارند.[2]
با بیان این توضیحات میشود مدعی شد که با بررسی رفتار شخصی که مکتب را ایجاد کرده، میشود تا حدودی به صحت سنجی و تأیید یا ردّ مکتب اراده شده وی پرداخت؛ مثلاً با بررسی زندگی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم متوجه میشویم که ایشان نه تنها زندگی سالم و بدون اشکالی داشتهاند، بلکه به گواهی دوست و دشمن، ایشان رحمت للعالمین و الگوی مردم در زندگی اخلاقی و اجتماعی بودند و این رفتار از عصر خود تا هم اکنون ادامه دارد.
این رفتار صحیح ناشی از بینش و گرایش صحیح بوده است. از این رو، از طریق بررسی رفتاری حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم متوجه صحیح بودن بینش(جهان بینی) و گرایش(رغبت و میل) ایشان میشویم و بینش و گرایش ایشان، الگوی ما در این عصر هم میباشد. البته ناگفته پیداست که اقتضائات زمان و عصر ایشان، بحثی جدا است و مراد ما در این نوشته نیست.
حال با بررسی رفتارهای مدعیان معنویت؛ همانند «اوشو»، «محمد علی طاهری»، «علیرضا آزمندیان» و سایر مروجان معنویتهای نوپدید متوجه رفتارهای نابهنجار آنان میشویم که دلیلی بر غلط بودن اندیشه، شناخت و بینش آنان دارد. همچنین بر اساس عدم جمع نقیضین[3] و نفی پلورالیسم حقیقت[4]، متوجه تضاد رفتاری مدعیان معنویت با پیامبر اسلام و سایر افرادی که رفتار سالم دارند، میشویم. حداقل با دو معیاری که ذکر شد، احتمال خطا و اشتباه در آموزههای این معنویتهای نوظهور تقویت میشود و این شک و تردید ایجاد شده باید منجر به بررسی دقیق و علمی شخصیت مؤسسان و آموزههای آنان شود.
پینوشت:
[1]. از نظریه پردازان و روانشناسان مطرح جهان
[2]. درآمدى بر بحث «بینش»، «گرایش»، «کنش» و آثار متقابل آن ها، حسین جلالى، مجله معرفت، 1380، شماره 50
[3]. هوا یا روشن است یا تاریک، هرزمانی تاریکی و روشنایی ممکن نیست، روشنایی ناقض تاریک بودن است؛ در بحث ما نیز اوشو به نفی خانواده میپردازد و پیامبر اسلام به تأیید آن میپردازد که جمع این دو نظر ممکن نیست و باید یکی را پذیرفت.
[4]. کثرت گرایی در حقیقت بدان معناست که هم کسی که می گوید خدا وجود ندارد و هم کسی که میگوید خدا وجود دارد، هر دو حقیقت را میگویند، حقیقت مابه ازاء خارجی ندارد، حقیقت چیزی است که در ذهن است و برگشت این موضوع به اجتماع نقیضین است که توضیح دادیم.
محمد جواد نصیری
افزودن نظر جدید