ویژگی فرمانروای نیک | عدم توجه به روابط خویشاوندی

  • 1403/03/21 - 07:09

یکی از ویژگی‌های فرمانروای نیک در شاهنامه آن است که در رعایت عدالت، بین خویشاوند و غیر آن، تفاوتی قائل نشود. چنان که کیخسرو، بر سر عدالت، پدربزرگ، دایی و برخی دیگر از بستگانش را کُشت و برخی را تنبیه کرد.

ویژگی فرمانروای نیک | عدم توجه به روابط خویشاوندی

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت می‌کند:

سیاوش، شاهزاده‌ی ایران از دست آزارهای پدرش و نامادری‌اش به سوی توران رفت. شوربختانه او به افراسیاب تورانی اعتماد کرد، حتی با دختر افراسیاب، پیوند زناشویی بست. عاقبت، سیاوش به فرمان افراسیاب تورانی، سر بریده شد.

از سیاوش و دختر افراسیاب تورانی، پسری زاده شد که نامش را کیخسرو گذاشتند.

سال‌ها بعد کیخسرو به سن جوانی رسید و تصمیم گرفت، پدربزرگش افراسیاب را به سبب ستم‌گری‌های بسیار و به انتقام خون سیاوش، به قتل برساند تا عدالت اجرا شود.

کیخسرو لشکر فراهم کرد و به سوی توران روانه ساخت. پس نبرد درگرفت و همه تورانیان کشته شدند. چنان که حتی یک نفر از آنان هم زنده نماند. در پایان نبرد هم گودرز پهلوان ایران، پیران (فرمانده توران) را کُشت. سپس در بدن وی چنگ انداخته؛ یک مُشت از خون او را نوشید و بر صورت خود مالید:

چو گودرز ديدش چنان مرده خوار
به خاک و به خون بر طپيده به زار

فرو برد چنگال و خون برگرفت
بخورد و بيالود روى اى شگفت [1]

کیخسرو، خود را به میدان جنگ رساند. پهلوانان ایران، پیاده به پیشواز او رفتند و سرهای بریده‌ شده‌ی تورانیان را به او هدیه کردند:

سر كشتگان را فگنده نگون
سليح و تن و جامه‌هاشان به خون [2]

پس کیخسرو آماده رزم با پدربزرگش افراسیاب تورانی شد. کیخسرو در نبرد تن به تن، دایی خود، پشنگ را کُشت. افراسیاب نیز که چنین دید، از معرکه گریخت. لشکر ایران در پی او روانه شد. هر دژ را که در آن حتی یک جنگجوی تورانی حضور داشت ویران کردند، غلامان و کنیزکان و حتی حیوانات را کشتند و تا صد فرسنگ، همه آبادی‌ها را با خاک یکسان کردند.

غلام و پرستنده و چارپاى
نماندى بد و نيک چيزى بجاى‏

برين گونه فرسنگ بر صد گذشت
نه دژ ماند آباد جايى نه دشت‏ [3]

پس افراسیاب به درون دژی پناه گرفت. کیخسرو و یارانش به آن دژ رسیدند و آن را به آتش کشیده، با منجنیق آن را سنگ باران کردند. افراسیاب تورانی، بار دیگر موفق به فرار شد. پس از آن، کیخسرو به همراهیِ یارانش از راه دریا در پی افراسیاب روانه شدند تا اینکه گَرسیوَز برادر افراسیاب را به چنگ آوردند و او را شکنجه کردند. افراسیاب که زجر برادر را شنید، خود را به او رساند اما به دست یاران کیخسرو اسیر شد. کیخسرو به افراسیاب گفت که خداوند، بدی را با بدی پاسخ می‌دهد. پس من نیز به سنت خداوند عمل کرده؛ تو را قصاص و مجازات می‌کنم. سپس با شمشیر، سر افراسیاب را از بدن جدا کرد:

كنون روز بادا فره ايزديست
مكافات بد را ز يزدان بديست

به شمشير هندى بزد گردنش
به خاک اندر افگند نازك تنش [4]

صد البته الزاماً هر آنچه کیخسرو مرتکب شد، مورد تأیید ما نیست. اما اینکه او در اجرای عدالتِ مد نظرش، فرقی بین خویشاوند و غیر آن قائل نبود، جای تأمل و ستایش دارد. به نظر می‌رسد این ویژگی مثبت یکی از دلایلی بود که سبب شد فردوسی از کیخسرو به نیکی یاد می‌کند. با توجه به انتخابات ریاست‌ جمهوری پیش رو، شاید این درس و تجربه از شاهنامه برای ما سودمند باشد. کسی را انتخاب کنیم که در اجرای عدالت، فرقی بین خویشاوند و غیر خویشاوند، قائل نباشد.

پی‌نوشت:

[1]. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 523.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 2، ص 168.
[2]. فردوسی، همان، ص 533.
[3]. فردوسی، همان، ص 562.
[4]. فردوسی، همان، ص 600.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.