بسامد واژگانی خشونت در شاهنامه
شاهنامه که نمادی از هنجارها، آرمانها، آداب و خلاصه فرهنگ ایران باستان است، مراتبی از خشونت را کردار نیک و لازمه حیات بشر میداند. شاهنامه، حقیقت را روایت میکند و این یکی از رازهای ماندگاری شاهنامه است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جریان باستانگرا غالباً نگاهی رمانتیک و احساسی به تاریخ دارند. آنان داستانهایی عموماً تخیلی از مهربانی و رعایت حقوق بشر توسط پادشاهان ایران باستان بیان میکنند، اما به راستی شاهنامه که نمادی از هنجارها، آرمانها، آداب و خلاصه فرهنگ ایران باستان است، در این باره چه میگوید؟
در شاهنامه موارد بسیاری از خشونت به عنوان رفتاری شایسته بیان شده؛ جنگ و ریختن خونها در راه حق ستایش شده است،[1] چنانکه پهلوانان شاهنامه، همگی بخش مهمی از زندگی خود را در معرکه نبرد سپری کردند و اساساً مجازاتِ مُجرم و ریخته شدنِ خون او بر زمین، یک اصل در حماسه است، به عبارتی دیگر، دنیای حماسه، دنیای جنگ و خونریزی است و البته جنگ به قصدِ رسیدن به یک زندگی بهتر و یافتن راهی درستتر.[2] در همین راستا میبینیم که در شاهنامه واژگان مرتبط با خشونت، به صورتی معنادار، بیشترین بسامد را دارند.[3]
واژه |
تکرار واژه |
|
واژه |
تکرار واژه |
شمشیر / خنجر |
336 |
|
دوستی / آشتی |
81 |
خون |
877 |
|
مهربان / مهربانی |
69 |
جنگ / نبرد / پیکار |
1820 |
|
خِرَد |
790 |
در نبرد میان ایرانیان و تورانیان، رستم (فرمانده سپاه ایران)، کاموس کشانی (از فرماندهان لشکر توران) را به بند کشیده؛ به اسارت نزد پهلوانان و جنگجویان ایران بُرد. ایرانیان نیز با شمشیر، بدن او را چاک چاک کردند:
تنش را بشمشیر كردند چاک
بخون غرقه شد زیر او سنگ و خاک[3]
پس از پایان نبرد، رستم در نامهای به کیخسرو، پیروزی خود را گزارش کرد و در آن نوشت: آنقدر از دشمنان کُشتیم که کوه و دشت پر از جنازهها شده؛ زمین تا 40 فرسخ از خون آنان گِل است:
میان دو كوه از بر راغ و دشت
ز خون و ز كشته نشاید گذشت
همانا كه فرسنگ باشد چهل
پراگنده از خون زمین بود گل[4]
کیخسرو، پادشاهی که در شاهنامه و از زبان فردوسی به عنوان انسانی خردمند ستایش شده؛ هنگامی که از داستان آگاه شد، در برابر خداوند به خاک افتاد و او را سپاس گفت.[5] این امر نشانگر خشنودی و رضایت از رخدادهای آن نبرد است.
بهرام پنجم (مشهور به بهرام گور) پس از اینکه تاج پادشاهی بر سر گذاشت، به کارگزاران گفت، هر کس را که به من خیانت کند، زنده به گور خواهم کرد: «كنم زنده در گور جایى كه هست»[6] و این را با افتخار بیان کرد که نشان میدهد در منطق او، خشونت در شدیدترین مرتبه آن، میتواند شایسته باشد. به ویژه آنکه فردوسی در شاهنامه به بهترین شکل، بهرام گور را ستایش کرده، بر روان او هزاران درود فرستاد و از خداوند خواست که به حق محمد و آل محمد (علیهم السلام) بهرام را در بهشت جای دهد.[7]
بهرام چوبین، فرمانده لشکر ساسانی، یک خونریز فرومایه را به دار آویخت و این گونه دل بدکاران را بیدار و آن نگونبخت را مایه عبرت آنان ساخت: « نگون بخت را زنده بر دار كرد، دل مرد بَدكار بیدار كرد».[8] مصرع دوم به روشنی نشان میدهد که طبق رویکرد فردوسی، خشونت به حق، موجب بیداری و بازدارندگی میشود.
پینوشت:
[1]. اسلامی ندوشن، محمدعلی، «ارزشهای حماسی شاهنامه، مقایسهای بین شاهنامه فردوسی و ایلیاد هومر»، شاهنامه خوانی (مجموعه مقالات)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات، 1385. ج 2، ص 16، 24.
[2]. این آمار از نرمافزار «شاهنامه» تولیدِ مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور ـ 1389، به شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279 استخراج شده است.
[3]. فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، تصحیح جلال خالقی مطلق، نیویورک، ج 3، ص 194؛
فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، تصحیح آکادمی علوم اتحاد شوروی، ج 4، ص 206.
[4]. فردوسی، همان، تصحیح جلال خالقی مطلق، ج 3، ص 247؛ همان، تصحیح آکادمی علوم اتحاد شوروی، ج 4، ص 263.
[5]. فردوسی، همان، تصحیح جلال خالقی مطلق، ج 3، ص 249؛ همان، تصحیح آکادمی علوم اتحاد شوروی، ج 4، ص 266.
[6]. همان، تصحیح آکادمی علوم اتحاد شوروی، ج 7، ص 450؛ همان، تصحیح جلال خالقی مطلق، ج 6، ص 611.
[7]. سرامی، قدمعلی، از رنگ گل تا رنج خار، شکل شناسی قصههای شاهنامه، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1373. ص 876 ـ 878.
[8]. فردوسی، شاهنامه، تصحیح جلال خالقی مطلق، ج 7، ص 622.
افزودن نظر جدید