عین الله رضازاده جویباری، از اینجا رانده و از آنجا مانده
عینالله رضازاده جویباری، به خاطر ضعف تحصیلی و مسائل اخلاقی از مدرسه علمیه محل تحصیل، اخراج شد. اما مدتی به صورت غیر قانونی، لباس روحانیت به تن میکرد. او نهایتاً در سال 1399، جلوی دوربین حاضر شده؛ از روی کاغذ، متنی را روخوانی کرد که من عمامه از سر برمیدارم و کلاه میهنپرستی بر سر میگذارم.
مدتی بعد، به خاطر چند جرم عمومی و با شکایت چند شاکی خصوصی، بازداشت، محاکمه و روانه زندان شد.
یکی از دوستان بنده خبر دادند که او در زندان ساری، ژست مبارزه سیاسی علیه نظام میگرفت، زندانیان را دور خود جمع میکرد و خود را به عنوان رهبر یک تشکیلات بین المللی و فعال حقوق بشر جا زد. بعد روشن شد که این سخنان، جملگی چاخان، دروغ و دونگ است. به تدریج، رفتارهای زشت او در زندان، حتی زندانیان را به ستوه آورد و همه از اطرافش پراکنده شدند. دوست عزیز بنده که در زندان ساری با این شخص همبند بود، برایم تعریف کرد که زندانیها به او میگفتند: منِ خفتگیر یا قاچاقچی یا... اگر به سران کشور فحش بدهیم، قابل تحمل است! ولی تو سالها نانِ نظام را خوردی، اما دست نظام را گاز گرفتی، پس ما چگونه به تو اعتماد کنیم؟
افزودن نظر جدید