مواجهه روان درمانی، جایگزین مواجهه استدلالی در مبارزه با فرقهها
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرقهها و شبه معنویتهای متعددی در جامعه فعال هستند؛ عموم این افراد، به خاطر داشتن مشکلات و بحرانهای زندگی، وارد این جریانها میشوند؛ برخی افراد هم به خاطر اشتباه در مصداقیابی معنویت و راه سلوک اصلی، در دام این فرقهها میافتند.
برای کمک به این افراد، باید ابتدا علل گرایش به فرقه، شرایط روحی و جسمی، فرهنگی، رفاهی و سایر خصوصیات هویتی و شخصیتی، اجتماعی و ... او را بررسی کنیم. آنگاه متناسب با وضع موجود به او راهکار داده و کمکش کنیم.
متأسفانه در مواجهه با افراد عضو شبه معنویت و فرقههای انحرافی، معمولاً اکتفا به بحثهای کلامی و پاسخگویی به شبهات و سؤالات میشود که کافی نیست؛ هر چند این فعالیتها در جبهه مقابله با جریانهای انحرافی لازم است؛ اما باید مد نظر داشته باشیم که هر نوع و روش مواجهه با این جریانات، مثل یک روش درمانی و داروی خاص است. اگر دارو متناسب با مشکل بیمار تجویز نشود، نتیجهبخش نخواهد بود. مثلا حدود 5% افرادی که شخصیت اضطراب اجتماعی دارند، برای درمان به روانشناس، مراجعه میکنند. سایر افراد مبتلا به اختلال روانی اضطراب اجتماعی، دائماً در زندگی، آثار منفی و اذیتهای این صفت خود را میبینند.
اختلال اضطراب اجتماعی یا فوبیای اجتماعی، نگرانی یا ترس شدید از قضاوت شدن، ارزیابی منفی یا تأیید نشدن در یک موقعیت اجتماعی است. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، ممکن است نگران رفتار خود، مرکز توجه بودن، احمق به نظر رسیدن و عجیب یا حوصله سر بر بودن، در موقعیتهای اجتماعی باشند. به همین دلیل، اغلب از حضور در چنین موقعیتهایی خودداری میکنند و اگر مجبور به حضور در آن موقعیتها باشند، استرس زیادی را تجربه میکنند.
اختلال اضطراب اجتماعی، اختلالی شایع است که بیش از 15 تا 25 درصد از افراد جامعه، با آن درگیر هستند. این اختلال، معمولاً در سنین نوجوانی بروز میکند و تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند. اختلال اضطراب اجتماعی شدید، میتواند زندگی روزمره فرد را مختل کند. ممکن است فرد بیمار، در ارتباط با دوستان، ارتباط با خانواده و همسر، مصاحبههای شغلی و تحصیل با مشکل مواجه شود. این افراد، بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به افسردگی و آسیبهای اجتماعی و روانی دیگر هستند.
فرقهها و جریانات انحرافی، از این مسئله سوء استفاده میکنند و افرادی که دارای این نوع شخصیت هستند را به سوی خود جذب میکنند و با تأیید وهمراهی کردن، بها دادن به او، عدم قضاوت او، دادن حسّ آرامش و ... اجازه میدهند، فرد در بین اعضای فرقه، به راحتی صحبت کند، نظر دهد و فوبیای (ترس) اجتماعی در آن فرقه نداشته باشد. فردی که سالها از این فوبیا رنج میبرد و یک خلأ روحی و روانی را دائم با خود حمل میکرد، در این فرقه، این بار سنگین را زمین میگذارد و لذت و حس خوبی که به خاطر رفع این اذیت دارد، باعث میشود دلبسته این جریان انحرافی شده و حتی عضو فعال جریان شود تا جایگاه خود را در اینجا مستحکم کند و استرس از دست دادن این موقعیت را پیدا نکند. در این وضعیت، فرد این اختلال و مشکل را درمان نکرده است و اگر از فرقه خارج شود، در بیرون از فرقه، دوباره همان آسیبها و اذیتها منتظر او است؛ لذا پایبندی و تعصبی مستحکم به فرقه دارد.
همین فرد، گاهی متوجه تناقضات و اشکالات این جریان انحرافی که عضو آن هم هست، میشود؛ ولی چون اینجا یک نتیجه اثربخش روانی به دست آورده است، این نتیجه را بر تناقضات و انحرافات، ترجیح میدهد و سعی میکند با استدلالات و توجیهات، به این تناقضات پاسخ دهد و وجدان خود را آرام کند.
لذا این فرد، وارد مباحث استدلالی کلامی و جدلی میشود تا برای اثبات حقانیت این جریانی که عضو آن است، دلیل داشته باشد و اشکالات و تناقضات را با ادلهای توجیه کند. در این حالت است که برخی افراد و فعالین مبارزه با جریانات انحرافی، در نوع مواجهه، روشی غلط پیش میگیرند؛ از استدلالات کلامی و برهانی استفاده میکنند و سعی میکنند که این شخص را متوجه انحرافات و اشکالات جریانی که عضو شده، کنند و او را نجات دهند.
باید خاطر نشان کرد، این فرد با شناخت و استدلال عقلی، عضو جریان انحرافی نشده است که با استدلال عقلی و جوابگویی به سؤالات و اشکالات، از این جریان جدا شود. علت عضویت این فرد در جریان انحرافی، امری روانی بوده است؛ لذا باید مواجهه با او، با روش روان درمانی باشد. اگر این آسیب روانی که این فرد دارد، درمان شود و علت در این مورد منحصر باشد، خودش از فرقه خارج میشود و عموماً نیازی به مباحث استدلالی و ... نیست. باید در انتخاب روش مواجهه با جریانات انحرافی، روش مواجهه استدلالی کلامی، تنها گزینه نباشد.
محمد جواد نصیری
افزودن نظر جدید