دونادون توجیهی برای انکار فلسفه معاد
.
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ یکی از باورهای فرقه اهل حق پیرامون زندگی پس از مرگ، باورمندی به دونادون است که در واقع پایه و اساس این آئین محسوب می شود.[1] این باور ریشه در عقیده تناسخ و کارما در آئین هندوئیسم دارد. مراد از تناسخ یا دونادن به بیانی ساده این است که ارواح انسان ها پس از مرگ، دوباره به بدنهای انسانی و یا حیوانی ملحق میشوند و آدمی نتیجهی اعمال خود را در دورههای بازگشت مجدد خود در این جهان میبیند؛ کسانی که کار نیک انجام دادهاند در مرحلهی بعد، زندگی مرفه و خوشی دارند و آنان که بدکارند، در بازگشت با بینوایی و بدبختی دست به گریبان خواهند بود و چه بسا به شکل حیوان بازگشت کنند. [2]
يكی از پندارههای قابل طرح در گرایش به دونادون و تناسخ، زیر سؤال بردن فلسفه معاد و در نتیجه انکار آن می باشد. با این توضيح كـه معادبـاوری مبتنی بر اين ديدگاه است كه اين جهان ظرفيت كافي براي برقراري عـدالت و سـزادهی برخی بدكاران را ندارد. به عنوان مثال، كسی را كه در این جهان به هزاران نفر ستم روا داشته و حقوق بسياری از مردم را تبـاه كـرده و شـمار زيـادی را از رسـيدن بـه كمـال شايسته باز داشته است، چگونه می توان او را كيفر داد؟ كسی كه در اين دنيا فقط يك نفر را كشته و حيـات او را از بين برده، به سزای آن كشته ميشود؛ اما با كسی كه صدها نفـر را قتـل عـام كـرده است، چه میتوان كرد؟ آيا به صرف كشته شـدنِ او، داد آنـان گرفتـه مـی شـود؟ هرگـز! بنابراين عدل خداوندی ايجاب می كند كه در پی جهان طبيعت، عـالمی ديگـر و نظـامی وجود داشته باشد كه در آن عدل و داد به طور كامل برپا و حساب همگان تسويه گـردد، داد ستمديدگان و رنج كشيدگان از گردنكشان و ستمكاران گرفته و فاسـدان بـه پـاداش كردار تباه خویش برسند و حساب پاكان از بدكاران جدا شود. اين در حالی است كه خداوند می تواند از طريق تناسـخ در همـين دنيـا ايـن كـار را انجام دهد؛ برای مثال، كسی كـه ده نفـر را كشـته اسـت، بـا ده بـار در گردونـه تناسـخ قرارگرفتن و هر بار اعدام شدن به كيفر اعمالش می رسد. بر این اساس، فرقه اهل حق معتقدند که اینگونه مسائل با اعتقاد به تناسخ و دونادون قابل حل است.[3]
گمانه فوق از جهات مختلفي آسيبمند و قابل نقد بوده و پنداره تناسخ هرگز بر اساس تبيينی كـه گذشت، نمی تواند فلسفه معاد را نفي كند؛ زيرا: الف) اگرچه عدل الهی و محدوديت اين جهان بـرای اجـرای عـدالت تـام، يكـی از دلايل و حكمتهای حيات واپسين و معاد است، اما تنها فلسفه و حكمت آن نيست تا گمـان رود در فرض امكان سزادهی در اين جهان ديگر جايی براي حيـات واپسـين نخواهـد بـود. معاد و زندگی پس از مرگ، حكمت هاي دیگری نیز دارد كه هر يك به تنهايی براي ايجـاب آن كافي است؛ حتي اگر مسئله اجرای كامل عدالت در اين جهـان ممكـن مـی بـود.[4]
ب) حتی با صرف نظر از استحاله تناسخ ملكی، سزادهی كامل اعمـال در ايـن دنيـا حتی با وجود تناسخ ممكن نيست؛ زيرا تكرارپذيری جرم در اين جهـان مـانع ثمردهـی تناسخ است؛ برای مثال اگر در فرض مطرح شده كسی كه ده نفر را كشته است، ده بار يا بيشتر در گردونه تناسخ قرار گيرد، ولی هر بار باز كسانی را به قتل برساند، او هرگز بـه كيفر اعمالش نخواهد رسيد؛ حتی اگر گردونه تناسخ تا بی نهايـت ادامـه يابـد. بنـابراين عالم ديگری لازم است متفاوت با اين عـالم كـه در آن نظـام زنـدگی، حـدود اختيـار و كنشهای انسان و چگونگی برخورد با آن تفاوتهـايي اساسـی داشـته باشـد و سـرای آخرت اينگونه است.
ج) كسانی كه قائل هستند که روح بعد از اين بدن به بدنهای ديگر تعلّق ميگيرد كه يا متنعم است يا معذب، بايد بدانند كه روح در عالم طبيعت هـر نـوع حيـاتی داشـته باشد، نميتواند عالَمش، عالم جزا باشد؛ زيـرا ايـن جهـان دار تكليـف و آزمـايش است؛ پس اگر نعمت جديدی به او برسد، در برابـر آن مسـئول بـوده، بايـد شاكر باشد و اگر گرفتار نقمتی است در برابر آن مسئول بوده بايد صابر باشد؛ يعنی باز هم تكليف است؛ از اين رو معتقدان به تناسخ و دونادون نميتوانند جزا را با تناسخ تبيـين كنند.[5]
پی نوشت:
[1]. سرسپردگان، خواجه الدین، سید محمدعلی، خورشید، ص12
[2]. الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، صدرا، محمد بن ابراهیم،1360،چاپ دوم،تصحیح: سید جلال الدین آشتیانی، مشهد،المرکز الجامعی للنشر.
[3].شاهنامه حقیقت، جیحون آبادی، نعمت الله، ص180
[4] تناسخ و نسبت آن با معاد، شاکرین، حمید رضا، قبسات، سال بیست وسوم،پائیز1397، ص 53
[5]. جوادی آملی، عبدالله، تفسير موضوعي، ج٧،چ١ ،قم، مركز نشر اسراء، ١٣٧٩،ص 131
افزودن نظر جدید