اوشو: به هیچ چیز باور ندارم
راجنیش اوشو از مدعیان معنویت های نوظهور به ادعای خودش به هیچ چیز باور ندارد. در منطق این فرد انسان نباید برای رسیدن به هدف و خواسته خود تلاش کرده و حتی مبارزه کند! طبق اعتقاد اوشو مبارزه برای برقراری عدالت، ایستادگی در مقابل ظلم و ظالم معنایی نداشته و انسان باید برای رسیدن به احساس لذت به حوادث و اتفاقات پیرامونی کاملاً بی تفاوت باشد!
در پاسخ باید گفت:
اولاً: همین که اوشو می گوید: من به هیچ چیز باور ندارم، خودش نوعی باور است. یعنی راجنیش اوشو به این گفته خود باور دارد. این فرد در سخنان مختلفش مخاطبان را به دوری از ازدواج و پرداختن به عیاشی و این قبیل موارد توصیه می کند، آیا این دستورات و دستورالعمل ها اعتقاد و باور نیست که اوشو آن را نفی می کند؟ بنابراین در کلامی که اوشو می گوید به هیچ چیز باور ندارم، تناقضی جدی و فاحش دیده می شود.
ثانیاً: اوشو می گوید انسان نباید محدود به باید و نبایدهای شریعت باشد. در پاسخ باید گفت، باید و نبایدهای شریعت کاملاً مطابق عقل سلیم انسانی است. این باید و نباید ها از طرف خداوندی صادر شده است که خالق انسان بوده و نسبت به همه احوال و روحیات و خصویات او آگاهی دارد و پیامبران الهی هم که از ناحیه خداوند برای هدایت انسان فرستاده شده اند، به دلیل عدم احاطه انسان نسبت به تمامی جوانب و امورات زندگی خود حامل دستورالعمل هایی هستند که به انسان تعالی می دهد. شخص اوشو به دلیل اعتقادات و باورهای غلطی که داشت گرفتار افراط و تفریط های فراوانی در زندگی خود شد، تا جایی که برخی علت مرگ او را افراط در مسائل جنسی و شهوانی دانسته اند.
البته باور به خداوند متعال یک امر فطری و درونی است که هیچ انسانی نمی تواند آن را انکار کند، آنهایی هم که در ظاهر به انکار خداوند پرداخته اند در حقیقت گرفتار هواها و هوس هایی شده اند که آنان را به صورت موقتی از یاد و ذکر خدا محروم کرده است.
با توجه به فطرت خداجو و عدالت طلب انسان، هرگز نمی توان او را موجودی منفعل در مقابل ناعدالتی ها و ظلم های صورت گرفته تصور کرد. این که اوشو می گوید انسان باید در لحظه زندگی کند، باید گفت: انسانی که دارای فطرت و تفکری سالم است، هرگز نمی تواند به بهانه در لحظه زندگی کردن تمامی مسئولیت های خود را کنار گذاشته و نسبت به حوادث پیرامون خود بی تفاوت باشد.
همچنین طبق مبانی اوشو مبارزه با ظلم و ظالم که در سرشت تمامی انسان ها نهادینه شده است، سرکوب می کند. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً[نساء/75] چرا درراه خدا، و (برای) مردان وزنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیفشدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد (ستمدیدهای) که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما!»
همین طور امام علی(علیهالسلام) در نهج البلاغه می فرمایند: «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً؛ با ظالم دشمن باشید و یاور مظلوم باشید. بنابراین دیدگاه اوشو در مورد بی مسوولیتی و عدم احساس تکلیف در مقابل حوادث پیرامونی، از انسان جز موجودی لذت جو و حیوان صفت، چیز دیگری نمی تواند به تصویر بکشد.
با توجه به نیازهای روحی و روانی انسان و میل به کمال و تعالی و از طرفی عدم آگاهی نسبت به همه مسائل پیرامون خود، لاجرم نیازمند است از آموزه ها و دستورالعمل هایی بهره مند شود که بی عیب و نقص باشد؛ و با توجه به وحیانی بودن آموزه های ادیان و پیامبران الهی،انسان به تشخیص عقل می تواند به آموزها و دستورالعمل های ادیان پایبند باشد و هیچ گونه تناقضی با اختیار و آزادی انسان ندارد.
افزودن نظر جدید