انتخاب ابوبکر به خلافت مشروع بود؟
انتخاب ابوبکر در سقیفه طبق قاعدهی انتخاب، توسط اهل حل و عقد نیز صحیح نبود.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی افراد با تفکر وهابی در مقابله با شیعه که خلافت خلفای نخستین را مشروع نمیدانند به کلامی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که در خطبه 172 نهج البلاغه آمده استدلال میکنند و میگویند امیرالمؤمنین فرمود: «به جانم سوگند اگر شرط انتخاب رهبر، حضور تمامى مردم باشد، هرگز راهى براى تحقّق آن وجود نخواهد داشت، بلكه آگاهان داراى صلاحيّت و رأى، و اهل حل و عقد (خبرگان ملّت) رهبر و خليفه را انتخاب مى كنند، كه عمل آنها نسبت به ديگر مسلمانان نافذ است، آنگاه نه حاضرانِ بيعت كننده، حق تجديد نظر دارند و نه آنان كه در انتخابات حضور نداشتند، حق انتخابى ديگر را خواهند داشت.»[1] پس وهابیون قائل به این هستند که طبق کلام علۍ -رضی الله عنه- شیعیان امروزۍ اصلاً حق ندارند در خصوص خلافت شیخین نظر دهند، زیرا غائب بودهاند و طبق کلام سیدنا علۍ -رضۍ الله عنه- ابداً غائب حق ندارد در کار حاضرین آن زمان دخالت کند!
در پاسخ به چنین استدلالی میگوییم:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) براى اثبات حقانیت خود، بر مسلّمات مخالفان تکیه کرده است؛ زیرا آنها قبول اهل حلّ و عقد (پذیرش از سوى علماى امّت) را براى ثبوت امامت و خلافت کافى مىدانستند؛ چنانکه در مورد خلیفه اول میگویند. بنابراین امیرالمؤمنین (علیه السلام) با منطق خودشان (که منطق جدال احسن است) به آنها پاسخ داده است و اگر تکیه بر نص مىکرد، مخالفین منکر شده و نمیپذیرفتند.
سخن شیعه در ابتدا این است که طبق آیات قرآن، انتخاب خلیفه باید توسط خداوند باشد که با نص پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مشخص میشود و اهل سنت میگویند هیچ نصی برای خلیفه پس از پیامبر وجود ندارد و باید نظر اهل حل و عقد در انتخاب خلیفه را پذیرفت.
در این بحث اشکال شیعه این است که این قاعده، قاعدهای نیست که از قرآن استنباط شده باشد و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) انتخابشان را برای مخالفین بر اساس این اصل که آنها قبول دارند نیز مشروع می دانند.
حال که با کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) میخواهند احتجاج کنند و بگویند شما که از غائبین مدینه در زمان انتخاب ابوبکر بودهاید حق اظهار نظر ندارید، پاسخ میدهیم شیعه نمیگوید که چون ما ابوبکر را قبول نداریم، او نباید خلیفه میشد و ما حق رأی و حق تجدید نظر داریم؛ بلکه شیعه میگوید، خلافت ابوبکر هم بر اساس این اصل نبوده است.
در جلسهای که ابوبکر به خلافت انتخاب شد، مخالفین بسیاری بودند و بزرگانی که سرشناس مدینه بودند، در مدینه حاضر بوده ولی در جلسه نبوده و مخالف این انتخاب بودند. از مردم مدینه هم به اجبار چماق بیعت گرفته شد.
اگر افراد حاضر در سقیفه را بنگریم، متوجه میشویم که غیر از یکی دو نفر آنان، باقی جزء اهل حل و عقد نبوده و از مسلمانان عادی انصار بودند و افرادی مانند امیرالمؤمنین (علیه السلام)، سلمان، ابوذر، مقداد، زبیر، عمّار، حذیفة بن یمان، عباس، ابوایوب انصاری، سهل و عثمان بن حنیف با اینکه در مدینه بودند، در سقیفه حضور نداشتند و مخالف انتخاب سقیفه بودند.
بنابراین شیعیان به عنوان شخصیت حقوقی که در زمان انتخاب خلیفه در مدینه حضور نداشتند مخالف این انتخاب نیستند، بلکه هم به این قاعده (انتخاب اهل حل و عقد) ایراد دارند و هم میگویند طبق این قاعده به درستی عمل نشده است.
پینوشت:
[1]. «وَ لَعَمْرِي لَئِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّى يَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاسِ [مَا] فَمَا إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ، وَ لَكِنْ أَهْلُهَا يَحْكُمُونَ عَلَى مَنْ غَابَ عَنْهَا، ثُمَّ لَيْسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَرْجِعَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَخْتَارَ.» نهج البلاغة، خطبه 172.
افزودن نظر جدید