بصیرت در کلام حضرت علی(ع)
فرد بصیر مثل حامل چراغ فروزان است که هیچگاه در تاریکی نمیماند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بصیرت از صفات شایسته و ستودهای است که یک مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خویش باید از آن برخوردار باشد. جایگاه و اهمیت بصیرت در مبارزات و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، روشنتر میگردد.
بدون بصیرت، عبادات، مبارزات و جنگ انسان نیز نتیجه و ثمر مطلوب را ندارد و گاهی پس از سالها عبادت و ریاضت و یا مبارزه با دشمن، انسان بیبصیرت در مسیر باطل و در برابر حق قرار میگیرد؛ چنان که در تاریخ نمونههای فراوانی دیده میشود.
بصیرت در آیات و روایات به معناى آگاهى، شناخت عمیق و اطمینان بخشى است که به انسان توانایى درک حقایق و پشت پرده حوادث را میدهد. بهگونهاى که راه حق را از باطل به وضوح تشخیص میدهد و از بحرانها و فتنهها به سلامت عبور میکند. بر اساس این مبنا، انسان بصیر کسى است که چشم و دل او به نور الهى روشن گشته و از حواس ظاهرى خود به بهترین وجه استفاده میکند. چنین انسانى (شخص بصیر) مانعى در برابر چشم و گوش و پیش روى خود ندارد؛ اهل اندیشه و تدبّر است و با دلایل روشن و یقینی و اطمینان بخش سخن میگوید.[1] فرد بصیر مثل حامل چراغ فروزان است که هیچگاه در تاریکی نمیماند.
عوامل و زمینههای بصیرت:
1. تقوا و یاد حق: از مهمترین عوامل ایجاد بینش صحیح، تقوا است. اولین شرط در مسیر کمال انسان این است که برای اعمال و رفتارهای خود، معیار و ضابطهای در اختیار داشته باشد و هواهای نفسانی را تحت کنترل بگیرد.
چنان که حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند: «اعلموا، عبادالله، أن التقوی دارحصن عزیز ... ألا وبالتقوی تقطع حمة الخطایا...[2] ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکست ناپذیر است... آگاه باشید [که] با پرهیزکاری، ریشههای گناهان را میتوان برید..»
برای اینکه روشنی چراغ بصیرت تداوم پیدا کند، باید سدی محکم جلوی طوفان هوس کشیده شود و تقوا همان سد نیرومندی است که میتواند طغیان هوس را در انسان مهار کند.
2. نفی وابستگیهای مادی: یکی دیگر از عواملی که موجب بصیرت انسان میگردد این است که وابستگیهای مادی را از خود دور کند.
چنانکه این حدیث قدسی به این مطلب اشاره دارد: «یا دنیا! اخدمی من خدمنی و اتعبی من تبعک.[3] ای دنیا! به کسی که به من خدمت میکند، خدمت کن و کسی که دنبال تو میآید را خسته کن.»
حضرت علی (علیهالسلام) نیز گرایش به دنیا را از صفات انسانهای کور میشمارند، که چیزی ورای دنیا نمیبینند، ولی شخصی که بصیر است، گرفتار دنیا نمیشود و از دنیا توشه بر میدارد: «وانما الدنیا منتهی بصر الأعمی ولا یبصر عمّا وراﺀها شیئاً، والبصیر ینفذها بصره و یعلم أنّ الدار وراﺀها. فالبصیر منها شاخص، والأعمی إلیها شاخص والبصیر منها مترود والأعمی لها متزود.[4] همانا دنیا نهایت دیدگاه کوردلان است که آن سوی دنیا را نمینگرند، اما انسان آگاه نگاهش از دنیا عبور کرده، از پسِ آن، سرای جاویدان آخرت را میبیند، پس انسان آگاه به دنیا دل نمیبندد و انسان کوردل تمام توجهش دنیاست. بینا از دنیا زاد و توشه میگیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم میکند.»
پینوشت:
[1]. مظفری، آیت، مبانى بصیرت، فصلنامه علمى - پژوهشى حکومت اسلامى، ص74، شماره 55، 1389ش.
[2]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه157، ص292.
[3]. فتح الله کاشانی، تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، ج1، ص423 و 424.
[4]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج8، ص275 و 276.
افزودن نظر جدید