آیا پیامبراکرم در حدیث دوازده خلیفه صفات خوب و بد بیان کرد یا نه؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در کتاب صحیح مسلم که نزد اهل سنت معتبر است، در قسمت «كِتَابُ الْإِمَارَةِ» باب «النَّاسُ تَبَعٌ لِقُرَيْشٍ، وَالْخِلَافَةُ فِي قُرَيْشٍ» ده حدیث در بحث خلافت در میان قریش بیان شده که شش حدیث آن با تعابیر مختلف در مورد دوازده خلیفه است. شبههای که توسط وهابیت مطرح میشود، این است که، آیا پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) صفات خوب یا بد به این دوازده خلیفه نسبت داده است یا نه؟ پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فقط گفتند دوازده خلیفه، بدون بیان صفت خوب و یا بد؛ پس افراد ظالم و فاسق مانند یزید هم میتواند داخل این دوازده خلیفه شود! ایشان به حدیثی از کتاب صحیح مسلم استناد کرده و میگوید:
جابر بن سمره میگوید: «من و پدرم بر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) وارد شدیم و شنیدم که پیامبر میفرمود: این امر (اسلام) باقی خواهد ماند و از بین نمیرود، تا اینکه دوازده نفر خلیفه حکومت کنند. سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) چیزی گفت که من نشنیدم، از پدرم پرسیدم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) چه فرمود؟ گفت:همه آن دوازده نفر، ازقریش هستند.»[1]
وهابیون با استناد به این حدیث میگویند؛ عبارت «اثنا عشر خلیفه» بدون صفت بیان شده است. پیامبر اکرم لفظ «دوازده خلیفه» را بدون صفات خوب و بد بیان کردند. بنابراین یزید و مروان بن حکم و ولید بن عبدالملک هم میتوانند خلیفه پیامبر شوند!
پاسخ:
آیا در خصوص خلفای دوازده گانه بعد از پیامبر تنها همین یک روایت در صحیح مسلم آمده است؟! احادیث دیگر را با هم ببینیم تا جواب شبهه مشخص شود.
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «اسلام همواره عزیز است تا دوازده خلیفه بر شما حکومت کند.»[2]
همچنین فرمودند: «پیوسته این امر عزیز است تا دوازده خلیفه بر مردم حکومت کند.»[3]
در ادامه در حدیث دیگری فرمودند: «همواره این دین عزیز و نیرومند است تا دوازده جانشین بر مردم حکومت کند.»[4]
در آخرین حدیث از این بخش کتاب فرمودند: «همواره دین پا برجاست تا آنکه قیامت برپا شود و دوازده خلیفه برای شما باشد که همه آنان از قریش هستند.»[5]
همانطور که مشاهده شد، در این احادیث صفات عزت و استواری و پابرجا ماندن دین اسلام را از صفات خلافت این دوازده نفر دانسته است. یعنی دین اسلام همچنان پابرجاست تا اینکه این دوازده نفر حکومت کنند و تا وقتی که این دوازده نفر خلافت کنند، این دین عزیز و استوار است. یعنی دین فقط با خلافت آنها عزیز است؛ پس دیگر نیازی نیست بعد از بیان «اثنی عشر خلیفه» صفتی بیان شود. چون هر شنوندهی عاقل و بالغ و فهمیده متوجه میشود؛ که منظور پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از این دوازده خلیفه، چه کسانی و با چه صفاتی باید باشند. قطعاً کسانی باید باشند که دین اسلام با آنها عزیز میشود.
آیا با این اوصاف، افرادی همچون یزید و ولید بن عبدالملک، شایستگی خلافت دارند؟ دین با اینها عزت پیدا کرده، پابرجا میماند؟ عالم مشهور اهل سنت جناب آلوسی، در مورد یزید میگوید: «یزید شخص خبیثی بوده که هرگز به رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ایمان نداشته؛ بر فرض هم که بپذیریم یزید خبیث شخص مسلمانی بوده است، او آنقدر گناه کبیره مرتکب شده، که در بیان نمیگنجد و در نتیجه اعتقاد من متعیناً جواز لعن اوست و تصور نمیکنم شخص دیگری مانند یزید با این همه فسق یافت شود، و ظاهر این است که او تا آخر عمر خود توبه نکرده، و احتمال توبه او ضعیفتر از احتمال إیمان اوست.»[6]
«ولید بن عبدالملک» کسی است که برادرش به نام سلیمان در مورد او گفت: «قسم میخورم که زیاد شراب میخورد و چنان در پلیدی غوطهور بود که حتی قصد داشت با من که برادر او هستم، لواط کند.»[7]
همچنین در کتب اهل سنت، صفتی را برای دوازده خلیفه بیان کردند که خود دلیلی است تا مصادیق دوازده خلیفه مشخص شود. عالم اهل سنت «عسقلانی» در شرح این حدیث گفته است: «اینها کسانی هستند که هدایتگر و عامل به دین حق هستند.»[8]
با توجه به این صفت، بسیاری از خلفا از مصادیق دوازده خلیفه خارج میشوند. با وجود این دلایل سؤالی که از وهابیت باید پرسید آن است که تعداد خلفای بنی امیه چند نفر هستند؟ کمتر از دوازده نفر هستند یا بیشتر؟ چرا شما فقط تا «عمر بن عبدالعزیز» را نام میبرید؟ به هر صورتی حساب کنید، دوازده نفر با این صفات در بین خلفای بنی امیه یافت نمیشود.
پینوشت:
[1]. نيشابوری قشيری، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفای261هـ)، صحيح مسلم، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، دار إحياء التراث العربي - بيروت، ج3، ص1453، ح1822
«إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حَتَّى يَمْضِيَ فِيهِمِ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً»، قَالَ: ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ، قَالَ: فَقُلْتُ لِأَبِي: مَا قَالَ؟ قَالَ: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»
[2]. همان، ح 1821
حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ الْأَزْدِيُّ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ سِمَاكِ بْنِ حَرْبٍ، قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ، يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»، ثُمَّ قَالَ كَلِمَةً لَمْ أَفْهَمْهَا، فَقُلْتُ لِأَبِي: مَا قَالَ؟ فَقَالَ: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»
[3]. همان، 1821
حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ دَاوُدَ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَا يَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِيزًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»، قَالَ: ثُمَّ تَكَلَّمَ بِشَيْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ، فَقُلْتُ لِأَبِي: مَا قَالَ؟ فَقَالَ: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»
[4].همان، ح 1821
حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ عَلِيٍّ الْجَهْضَمِيُّ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ زُرَيْعٍ، حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ، ح وحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُثْمَانَ النَّوْفَلِيُّ، وَاللَّفْظُ لَهُ، حَدَّثَنَا أَزْهَرُ، حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ، قَالَ: انْطَلَقْتُ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَمَعِي أَبِي، فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: «لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ عَزِيزًا مَنِيعًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»، فَقَالَ كَلِمَةً صَمَّنِيهَا النَّاسُ، فَقُلْتُ لِأَبِي: مَا قَالَ؟ قَالَ: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»
[5]. همان، ح 11822
حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، وَأَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، قَالَا: حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْمُهَاجِرِ بْنِ مِسْمَارٍ، عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ مَعَ غُلَامِي نَافِعٍ، أَنْ أَخْبِرْنِي بِشَيْءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: فَكَتَبَ إِلَيَّ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمَ جُمُعَةٍ عَشِيَّةَ رُجِمَ الْأَسْلَمِيُّ يَقُولُ: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِمًا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ، أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً، كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»
[6]. تفسير الآلوسی، آلوسی، ج26، ص74. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. البداية والنهاية، أبوالفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشی البصری ثم الدمشقی (متوفاى 774هـ)، تحقيق: عبد الله بن عبد المحسن التركی، دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان، چاپ اول، 1418 هـ - 1997 م، ج13، ص181، «وَكَانَ قَدْ جَعَلَ لِمَنْ جَاءَهُ بِرَأْسِ الْوَلِيدِ مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ، فَلَمَّا جِيءَ بِهِ، وَكَانَ ذَلِكَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ، وَقِيلَ: يَوْمَ الْأَرْبِعَاءَ. لِلَيْلَتَيْنِ بَقِيَتَا مِنْ جُمَادَى الْآخِرَةِ، سَنَةَ سِتٍّ وَعِشْرِينَ وَمِائَةٍ، فَأَمَرَ يَزِيدُ بِنَصْبِ رَأْسِهِ عَلَى رُمْحٍ، وَأَنْ يُطَافَ بِهِ فِي الْبَلَدِ، فَقِيلَ لَهُ: إِنَّمَا يُنْصَبُ رَأْسُ الْخَارِجِيِّ. فَقَالَ: وَاللَّهِ لَأَنْصِبَنَّهُ. فَشَهَرَهُ فِي الْبَلَدِ عَلَى رُمْحٍ، ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِنْدَ رَجُلٍ شَهْرًا، ثُمَّ بَعَثَ بِهِ إِلَى أَخِيهِ سُلَيْمَانَ بْنِ يَزِيدَ، فَقَالَ أَخُوهُ: بُعْدًا لَهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ شَرُوبًا لِلْخَمْرِ مَاجِنًا فَاسِقًا، وَلَقَدْ أَرَادَنِي عَلَى نَفَسِي الْفَاسِقِ.»
[8]. فتح الباری شرح صحيح البخاری، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعی، دار المعرفة - بيروت، 1397،ج 13، ص213 «ا تَهْلِكُ هَذِهِ الْأُمَّةُ حَتَّى يَكُونَ مِنْهَا اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ يَعْمَلُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ مِنْهُمْ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ...»
نویسنده: مصطفی پورصدوقی کارشناس مذاهب اسلامی
افزودن نظر جدید