معجزه دختر بهاءالله

  • 1400/07/26 - 08:12
مبلّغان بهائی معجزه‌ای که در اصل برای اثبات حقانیت پیشوایان الهی می‌باشد را منکر می‌شوند و به سخره می‌گیرند و در عین حال پیشوایان خود را در امور روزه مره صاحب کرامت و معجزه می‌دانند!
معجزه عبدالبها دختر بهاءالله اسم دختر بهایی مقاله در مورد بهائیت

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهائیان با اتهام وجود خرافه در اسلام و روشنفکر معرفی کردن فرقه‌ی خود، اسلام را تاریخ مصرف گذشته و بهائیت را امروزی معرفی می‌کنند. در این راستا مبلّغان بهائی با تأسی به پیشوایان خود، به تمسخر و رد معجزه و کرامت پرداخته و آن را خلاف علم و عقل می‌دانند. همچنان که عبدالبهاء می‌گوید: «دین و علم توأم است، اگر مسئله‌ای از دین به حقیقت، مطابق علم و عقل نباشد آن وَهم است؛ زیرا ضد علم، جهل است؛ اگر دین ضد علم باشد، جهل است».[1]

بهائیان در کنار تمسخر شفا و معجزه، برای پیشوایان خود کرامت و معجزه تراشی می‌کردند و به عنوان نمونه، دست دختر پیامبرخوانده‌ی بهائی را شفا بخش می‌دانستند. همچنان که پیشوای دوم بهائیت عبدالبهاء، اعتقاد داشته که دست خواهرش بهیه خانم (ورقه علیا) شفا دهنده است: «حضرت ورقه مبارکه علیا برای درد چشم قطره ساده‌ئی به دست مبارکشان تهیه می‌فرمودند و در هر چشم معلولی قطره می‌نمودند شفا حاصل می‌شد. حضرت عبدالبهاء می‌فرمودند: خانم باید به دست خودشان قطره کنند. مقصود مبارک این بود که اصل شفا در این است».[2] البته کاملاً روشن است که این پیشوای بهائی نه محتویات ماده‌ی قطره، بلکه دست خواهرش را شفا‌بخش می‌دانسته است!

اما در پاسخ به دوگانگی بهائیان در خصوص امکان معجزه و کرامت می‌گوییم:

اول: یکی از نشانه‌های حجت‌های الهی، وجود توانایی‌هایی فرای توانایی بشر، برای اثبات حقانیتشان می‌باشد. همچنان که در قرآن کریم می‌خوانیم: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ... [حدید/25]؛ همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند».
این در حالیست که پیشوایان بهائی، به جای پاسخگویی به درخواستِ معجزه‌ی مردم، اساساً صحت این دلیل را منکر شده‌اند.[3] حتی رد اعتبار معجزه را به عنوان دلیل قاطع فرقه‌ی خود جهت اقناع اصحاب علم و عقل معرفی می‌کنند: «دو نکته در تعالیم بهائی است که به خصوص صاحبان علم و عقل را راضی می‌کند: یکی رد اعتبار معجزه به عنوان دلیل قاطع مذهب».[4]

دوم: با این حال چگونه می‌توان در کنار رد دلیل حجّیت معجزه، حکایات معجزه‌سازی برای پیشوایان بهائی ذکر کرد؟! به راستی اگر پیشوایان بهائی توان ارائه‌ی چنین معجزاتی داشتند، چرا برای اثبات حقانیت آیین خود و هدایت مردم از آن‌ها استفاده ننمودند؟! چرا هنگامی که مردم برای اثبات صداقت از آنان طلب معجزه می‌شد، حجیت معجزه را رد می‌کردند؟! آیا معجزه‌ای که در اصل برای اثبات حقانیت پیشوایان الهی می‌باشد را می‌توان منکر شد و به سخره گرفت و در عین حال برای امور پیش پا افتاده نقل معجزه و کرامت کرد؟!

پی‌نوشت:
[1]. احمد یزدانی، مبادی روحانی، بی‌جا، تهران: لجنه‌ی ملّی نشر آثار ملّی، 104 بدیع، ص 30.
[2]. خلیل شهیدی، خاطرات خلیل شهیدی، نسخه‌ی خطی، ص 77.
[3]. ابوالفضل گلپایگانی، فرائد، هوفمایم آلمان: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 2001 م، ص 80.
[4]. فرزین دوست دار، روزنه‌های امید در آستانه‌ی قرن بیست و یکم، بی‌جا: انتشارات پیام دوستی، 1379 ش، ص 110.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.