محور نبودن خدا، در آموزههای معنویتهای کاذب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اِبراز عشق و علاقهی به خدا در سخنان رهبران و آموزههای عرفانهای نوظهور وجود دارد؛ (البته با تفسیرها و برداشتهای غلط و انحرافی که از خدا ارائه میدهند) اما آنچیزی که جزو شاخصهی مشترک این معنویتها به شمار میرود، عدم محوریت خداوند، در مبانی نظری و عملی آنهاست. یعنی پذیرش اینکه خداوندی در این جهان وجود دارد، در معنویتهای نوظهور دیده میشود، ولی همین خدایی از آن سخن به میان میآورند، هیچگونه جایگاه محوری در اندیشهها و آموزههای معنویتهای نوظهور ندارد.[1] در حقیقت در اندیشههای معنویتهای نوظهور، خداپذیری وجود دارد، ولی از خدامحوری هیچگونه اثری دیده نمیشود.
برای نمونه، در اساس نامه عرفان موسوم به حلقه، شعور کیهانی که اساساً اختراع شخص محمدعلی طاهری است، به عنوان اصل عرفان معرفی شده است. در کتاب عرفان کیهانی نوشته طاهری آمده است: «اساس این عرفان بر اتصال به حلقههای متعدد شبکه کیهانی استوار است و همه مسیر سلوک آن، از طریق اتصال به این حلقهها صورت میگیرد... شبکه شعور کیهانی، مجموع هوش، خرد یا شعور حاکم بر جهان هستی است که به آن آگاهی نیز گفته میشود ویکی از سه عنصر مذکور عبارتاند از: ماده، انرژی و آگاهی.»[2]
همچنین در مبانی عرفان حلقه، اعتقادات و آموزههای دینی، در مرتبه دوم قرار داشته و به عنوان روبنای عرفان محسوب شده است. سرکرده عرفان حلقه، با تقسیم کردن اعتقادات افراد به دو بخش روبنا و زیربنا میگوید: «بخش زیر بنا و اشتراک فکری همه انسانها که همان شعور کیهانی و هوشمندی حاکم بر جهان هستی است، در این شاخه از عرفان مورد بهرهبردای قرار میگیرد... عرفان حلقه با بخش اختصاصی روبنای فکری انسانها که شامل اعتقادات مراسم و مناسک مختلف است، برخورد و مداخلهای ندارد.»[3] جالب اینجاست که این فرد، عرفان کیهانی را راهی برای رسیدن به خداشناسی عملی معرفی میکند!
همان طور که مشخص است، طبق دیدگاه و مبانی فکری سرکرده فرقه حلقه، اعتقادات و مناسک دینی، جزو روبنای فکری انسانها محسوب میشود. منظور از روبنای فکری این است که اگر مورد غفلت، فراموشی و بیاعتنایی قرار گیرد، هیچ گونه آسیبی به مبانی و مسیرعرفانی انسانها وارد نمیشود؛ بلکه طبق مبانی عرفان حلقه، آن چیزی که در مسیر عرفانی مهم است، التزام عارف به شعور کیهانی و هوشمندی حاکم بر جهان هستی، که در عرفان حلقه، جزو زیر بنای عرفان شمره شده است.
جای تعجب و تاسف است که محمدعلی طاهری، اصطلاحات شعور کیهانی و هوشمندی حاکم بر جهان هستی را که اساساً ساخته و پرداخته ذهن خودش است، جزو زیربنای عرفان و طریق سیر و سلوک الهی قرار داده و اعتقادات و مناسک دینی که سرمنشاء وحیانی و الهی دارد، روبنا معرفی کرده و عدم التزام به آن را دخیل در سیر و سلوک عرفانی نمیداند.
حقیقت آن است که سرکرده عرفان کیهانی، اساساً تحصیلات مشخصی ندارد. ولی آنچه که روشن است، این فرد در رابطه با علوم عرفانی، دینی و قرآنی از اطلاعات و علمیت بسیار ناچیزی برخوردار است؛ موید این سخن، تحلیلها، توضیحات و برداشتهایی است که ایشان در رابطه با مباحث دینی و عرفانی ارائه میدهد. هرچند مریدان و یاران طاهری، او را مهندس خطاب می کنند؛ اما هیچ گونه سند معتبری مبنی بر تحصیلات دانشگاهی ایشان وجود ندارد.
برخی بر این باورند که حتی ایشان موفق به گذراندن دوره دیپلم هم نشده و فقط مدعی گذراندن تحصیلات تکمیلی در یکی از دانشگاههای کشور ترکیه شده است؛ اما این موضوع در حالی از سوی وی مطرح شده که اساسا دانشگاهی که از آن نام برده، در آن دوران هیچ گونه وجود خارجی نداشته است.
بنابراین یکی از علتهای مهمی که میتوان در عدم محوریت خدا در مبانی معنویتهای نوظهور به شمار آورد، درک و شناخت ناصحیح از خدا و اصالت داشتن اومانیسم در مبانی فکری رهبران آنها است.
پینوشت
[1]. گریوانی مسلم، عرفانوارهها، نشر موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ص179.
[2]. طاهری محمدعلی، عرفان کیهانی، نشراندیشه ماندگار، ص 71.
[3]. همان، ص72.
افزودن نظر جدید