ظلم خاندان تابنده و بیماری کرونا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ محمد اسماعیل صلاحی قطب خود خوانده دراویش گنابادی که دستش از قطبیت کوتاه شده و سعی زیادی برای جلب توجه دارویش گنابادی داشته و سعی میکند خود را قطب برحق این سلسله معرفی کند ولی موفقیتی از این نظر نداشته است، در جدیدترین سخنانش در فضای مجازی در واکنش به سخنان و حمایت خانواده تابنده از قطبیت سید علیرضا جذبی، ادعا کرد که خارج شدن قطبیت از این خاندان بهخاطر ظلم و ظالم بودن آنها بوده است!!!
صلاحی در این سخنان با تفسیر به رأی خود از آیه لا ینال عهدی الظالمین که منحصر در مقام عصمت و امامت هست را به قطبیت ربط داده و میگوید: «کسانی که قطبیت و ولایت بعد از یک دوره مستمر از خاندان آنها خارج شود، حاکی از این هست که اینها ظلم کردند که نتوانستند عهد الهی را عهدهدار شوند. برای اینکه خداوند به ابراهیم (علیه السلام) فرمود: «مادامیکه خاندان تو ظلم نکنند، این عهد من به آنها میرسد». مفهوم مخالف آیه: «لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ [124/ بقره] پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقاماند)». این است که تا زمانی که دچار ظلم نشوند عهد الهی به آنها میرسد، ولی زمانی که عهد الهی به آنها نرسید، حاکی از این هست که آنها ظلم کردند و اینکه قطبیت و ولایت از خاندان تابنده جدا شد، حاکی از این هست که آنها ظلم کردند و کسانی که ظالم هستند، شهادت آنها مسموع و قابل اعتنا نیست».
صلاحی بعد از آن به اتفاقات بعد از مرگ نورعلی تابنده اشاره کرد و با کنایه و بهصورت غیرمستقیم از معرفی سید علیرضا جذبی بهعنوان قطب سلسله بهعنوان یک انحراف در سلسله یاد کرد و مدعی شد که این انحراف، باعث نزول بلایای طبیعی و همچنین بیماری کرونا شده است!!! صلاحی دراینباره گفت: «ما میبینیم مسیر این سلسله بعد از حضرت آقا آنچنان منحرف شد که به قول سعدی فرمود: «چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق». [1] همهجا دچار این مصیبتها شد، همین بلایای طبیعی شد، همین بلیّه کرونا شد. اینها باید موجب تنبه شود ولی نمیشود، مادامیکه تنبه حاصل نشود، گرفتار همین بلایا هستیم. باید از این مسیر عبور کنیم و راه درست را انتخاب کنیم».
صلاحی در حالی ادعا میکند که بلایای طبیعی مانند سیل که بعد از مرگ نورعلی تابنده اتفاق افتاد و همچنین گرفتار شدن مردم به بیماری کرونا به خاطر انتخاب جذبی و عدم انتخاب او بهعنوان قطب است که اولاً اگر اینطور است که با هر انشقاق و انحرافی که در سلاسل صوفیه ایجاد شده باید بلا نازل میشد! ثانیاً اگر قرار بود بلا نازل شود باید این بلاها در زمان غصب خلافت ائمه اطهار (علیهم السلام) توسط خلفای غاصب، اتفاق میافتاد، درحالیکه اینچنین چیزی در گزارشات تاریخی و به این علت خاص، گزارش نشده است.
پینوشت:
[1]. سعدی، بوستان، باب اول، در عقل و تدبیر و رأی
افزودن نظر جدید