دروغ از کِی وارد ایران شد؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مدتی پیش شایعهای به دستم رسید که «چگونه شد که مردم ایران، دروغ گفتن را آغاز کردند؟» و در ادامه آمده بود:
زرتشت: «در سرزمین من دروغ حرام است». کوروش بزرگ: «مرد پارسی دروغ نگوید حتی در میدان جنگ و به هنگام مرگ». داریوش هخامنشی: «ای اهورامزدا، دروغ را از سرزمین و مردم من دور نگهدار!» آخوند: «در سه جا دروغ نیکوست: میدان جنگ، وعده به زنان و اصلاح بین مردم.»
پاسخ:
- اگر زرتشت از دروغ نهی کرده باشد، ما ناراحت نمیشویم. بلکه جای خوشحالی دارد. اما بنده در جایی از اوستا ندیدم که زرتشت گفته باشد «دروغ حرام است». هرچند در اوستا، زرتشت، "دروج" را زشت شمرده است. دروج، به معنی بینظمی است.[1] اما نکته مهمتر اینکه بسیاری از بزرگان علم و ادب ایران، زرتشت را دروغگو و کذاب نامیده اند. مثلاً ابوریحان بیرونی، زرتشت را متنبی مینامد. یعنی پیامبرنما و مدعی دروغگوی پیامبری.[2] امروز هم برخی از زرتشتیان، در دروغگویی، گوی سبقت را از عالم و آدم ربوده اند که مواردی متعددی را پیشتر اشاره کرده بودیم و در پایان این نوشتار، فهرستی از این دروغها را منتشر خواهیم کرد
- نمیدانم سند این عبارت که «مرد پارسی دروغ نگوید حتی در میدان جنگ و به هنگام مرگ» کجاست؟ و کوروش کِی چنین حرفی زده است؟ اما این را میدانم که طبق اسناد تاریخی، کوروش از پدرش یاد گرفته بود که "دروغ گفتن" و دزدی کردن اگر برای رسیدن به هدف باشد، کار خوبی است.[3] علاوه بر این، کوروش در منشور خود چند دروغ عجیب گفته است.[4]
- داریوش هخامنشی هم اگر انسان راستگویی بوده باشد، ما خوشحال میشویم. اما متأسفانه امروزه، اسنادی وجود دارد که نشان میدهد داریوش با دروغ و حیلهگری به حکومت رسید: داریوش در کتییه بیستون میگوید که کمبوجیه (پسر کوروش)، مخفیانه برادرش بردیا را کشت. بعد از مدتی که کمبوجیه برای فتح مصر رفته بود، یک شخص به نام گئومات ادعا کرد که من بردیا هستم و این گونه بر تخت پادشاهی ایران نشست! داریوش میگوید کمبوجیه برای پس گرفتن تاج و تخت، به سوی پارس حرکت کرد اما در میانهی راه از دنیا رفت. داریوش ادامه میدهد که ما به پارس برگشتیم و گئومات (بردیای دروغین) را کشتیم و حکومت برای ما شد! امروز بسیاری از مورخین با دلایل روشن معتقدند که داریوش، این داستان را ساخت که کودتای خودش را توجیه کند. یعنی آن کسی که کشته شد، بردیای دروغین نبود. بلکه بردیای راستین بود و داریوش با حقه و فریب توانست به پادشاهی برسد.[5]
اما این عبارت که آخوندها در سه جا دروغ را جایز شمردند...!
در پاسخ باید بگوییم که در اسلام، صِداقت (راستگویی) و ادای امانت (درستکاری) دو وصف بنیادین انسانِ مؤمن است. چنان که از امام جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) روایت شده که «اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.[6] ارزش هر کسی را با میزان صداقت در گفتار و رعایت امانت بسنجید.» و مثل این سخن، دهها آیه و صدها حدیث دیگر داریم که صداقت یک اصل است. اما به این مثال دقت کنید: یک جنایتکار، در پی یک بیگناه میگردد که او را بکُشد و شما هم مخفیگاه آن بیگناه را میدانید. اگر آن جنایتکار از شما بپرسد که آن شخص بیگناه کجا مخفی شده، شما حاضرید در پاسخ، راست بگویید؟ خوب در این حالت، آن بیگناه کشته میشود. من ترجیح میدهم حرفی بزنم (ولو دروغ) که خون آن بیگناه ریخته نشود. این یک مسئله عقلانی است که در اسلام هم تأیید شده است: مثلاً اگر یک زن در حال غرق شدن باشد، یک مَرد نامحرم میتواند برای نجات جان او، به او دست بزند. خب لمس نامحرم حرام است، بله. اما نجات جان، مهمتر از قانونِ محرم و نامحرم است. این را اهل بیت به ما آموختند. به همین صورت، دروغ حرام است. اما نجات جان یک انسان بیگناه، مهمتر است.
مثال دیگر در همین راستا، اینکه اگر بنیاد یک خانواده از هم پاشیده شود، فرزندان دچار آسیبهای روحی بسیار میشوند. حال اگر من با یک دروغ، بتوانم بین زن و شوهر آشتی دهم و بنیان خانوادهای را محکم کنم، این بهتر نیست؟ میدانم که سخن راست بهتر است. دروغ بد است. اما وقتی چارهای نباشد، چه میتوان کرد؟ یعنی زشتیِ دروغ خیلی کمتر از زشتیِ فروپاشیِ یک خانواده است. این جا باید سنجید و تصمیم گرفت. شاید قبول این مسئله برای من و شما سخت باشد. اما چارهای نیست. این یک واقعیت است. گریزی از آن نیست. بگذارید یک مثال دیگر بزنم. اگر با گفتن دروغی کوچک، بتوانید میان دو کشور که سالها به جنگ با یکدیگر پرداختهاند، صلح و صفا برقرار کنید، به بهانه راستگو بودن از گفتن آن دروغ دریغ خواهید نمود؟!
پس، درست است که راستگویی اصل و اساس ایمان است ولی گاهی برای نجات جان یک بیگناه یا برای اینکه یک خانواده به ناحق از هم نپاشد، چارهای جز دروغ نیست. پیامبر فرمودند: «يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّ الْكَذِبَ فِي الصَّلَاحِ وَ أَبْغَضَ الصِّدْقَ فِي الْفَسَادِ.[7] یا علی! خداوند عزّ و جلّ، دروغی که موجب خیر و صلاح شود را دوست دارد ولی از سخن راستی که موجب فساد شود نفرت دارد.» سعدی هم این سخن پیامبر را به این صورت بیان کرده است که «دروغ مصلحت آمیز به زِ راست فتنه انگیز».
اکنون با این مقدمه میرسیم به اصل مطلب، که جوازِ دروغ گفتن در سه جا، منسوب به پیامبر است: «ثَلَاثَةٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَكَ وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاسِ وَ ثَلَاثَةٌ يَقْبَحُ فِيهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِيمَةُ وَ إِخْبَارُكَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا يَكْرَهُهُ وَ تَكْذِيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَبَرِ قَال.[8] در سه جا، دروغ، نیکو است. یکی برای چاره جویی در جنگ، دوم: وعده دادن به زن، سوم: آشتی دادن بین مردم. و سه جا است که سخن راست، زشت است: اول در سخنچینی (زیرآبزدن)، دوم اینکه به یک مرد خبری درباره زن و فرزندانش برسانی که دوست ندارد دربارهاش حرف بزند. سوم اینکه اگر کسی با تو سخن میگوید سریع با او مخالفت کنی (و او را ضایع کنی).»
اما نقد و بررسی این روایت:
بیشتر الفاظ و عبارات این روایت، کاملاً درست و منطقی است. اما درباره «وعده دروغ دادن به زن»: اولاً قرآن میفرماید که وعده دروغ دادن، کار شیطان است، نه انسان مؤمن.[9] به هر روی، این حدیث (جوازِ وعده دروغ دادن به زن) را شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه آورده است. اما توجه کنید که روش علمای شیعه در نقل حدیث این بوده که منبع حدیث را در کنار متن حدیث ذکر میکردند و اغلب درباره میزان اعتبار حدیث قضاوت نمیکردند. بلکه قضاوت را به آیندگان میسپردند. شیخ حر عاملی هم چنین عاقلانه و منطقی رفتار کرد و این حدیث را با ذکر دو سند آورده است که وقتی امروز، این دو سند را بررسی میکنیم میبینم که هیچ یک از دو سند، اعتبار ندارد:
1. محمد بن علی بن حسین با استناد به سخن حَمّاد بن عَمرو به نقل از اَنَس بن محمد، و انس به نقل از پدرش...
شیخ حر عاملی در بیان سلسله راویان حدیث، از حماد بن عمرو و انس بن محمد نام میبرد که امروز ما میدانیم هر دو، اشخاصی مجهول هستند و توثیق نشدند (یعنی معتبر نیستند) و لذا حدیث، از جهت سند، صحیح نیست.
2. شیخ صدوق در کتاب الخصال، به نقل از پدرش (ابن بابویه)، به نقل از سعد، به نقل از احمد بن حسین بن سعید از ابوالحسین حضرمی شنید که به نقل از موسی بن قاسم، به نقل از جمیل بن درّاج، به نقل از محمد بن سعید و او هم به نقل از شخصی به نام مَحاربی این طور روایت کرده است...
در این سلسله راویان هم احمد بن حسین بن سعید قرار دارد که امروز روشن شده شخصی فاسد العقیده و بیاعتبار بوده است. همچنین ابوالحسین حضرمی هم شخصی مجهول است (و لذا معتبر شمرده نمیشود) و ایضاً محاربی هم مجهول است. این یک قانون است که اگر در سلسله راویان حدیث، حتی اگر یک نفر اعتبار نداشته باشد، آن حدیث از اعتبار ساقط است. یعنی آن سلسله زنجیر قطع میشود. به این ترتیب این حدیث، اعتبار ندارد. و ما از شیخ حر عاملی و سایر علما سپاسگزاریم که رعایت امانت کردند و راویان حدیث را نام بردند تا راه بررسی بر آیندگان باز باشد.
نکتهی دیگر درباره این روایت، ابهام دلالت آن است. یعنی روشن نیست این حدیث، در چه موقعیت زمانی و مکانی و با چه منظوری گفته شده است. گذشته از این که اصل انتساب آن به پیامبر هم ثابت نیست.
کلام آخر، سخنی از دکتر عبدالحسین زرینکوب که فرمودند: اسلام سبب رهایی مردم از سلطه فریب آمیز و ستمگرانه موبدان زرتشتی شد. موبدان، جز خشم و آز و فریب و دروغ چیزی برای مردم باقی نگذاشته بودند.[10]
پینوشت:
[1].
[2]. بنگرید به: «دیدگاه ابوریحان بیرونی درباره زرتشت»
[3]. بنگرید به: «تربیت کورش کبیر به دست پدرش»
[4]. بنگرید به: «آیا نژاد برتر دروغ میگوید؟» و «توماس هریسون: منشور کوروش، دروغنامه تبلیغاتی» و «نقد و بررسی منشور کورش: دروغ شاخدار»
[5]. آلبرت اومستد، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمهٔ محمد مقدم. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1388، صص 146-149.
[6]. محمد بن یعقوب کُلَینی، الکافی، تهران: دار الکُتُب الاسلامیة، 1407 هجری قمری، ج 1، ص 104.
[7]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوه علمیه قم، 1413 هجری قمری، ج 4، ص 353.
[8]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، 1409 هجری قمری، ج 12، ص 252.
[9]. وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا [سوره اسراء: 64]
[10]. عبدالحسین زرینکوب،، تاریخ مردم ایران از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1377. ص 11-17.
چند قطره از دریای دروغهای مدعیان آریایی:
کورش نیکنام و عطر با رایحه دروغ!
منجی زرتشتیان، 400 سال پیش باید میآمد، نیامد
نقد و بررسی منشور کورش: دروغ لغو برده داری
دروغ جدید: هخامنشیان عدد پی را کشف کردند!
روز جهانی کورش، حقیقت یا دروغ؟
دروغ علی کریمی درباره کورش هخامنشی
شایعه: روز پسر در تقویم هخامنشی
دروغِ تازه: بازنویسی منشور کورش بر استخوان اسب!
قانون اساسی ایالات متحده امریکا ربطی به منشور کورش ندارد
مشاهده آلبوم تصاویر مربوط به این نوشتار - بخش نخست:
مشاهده آلبوم تصاویر مربوط به این نوشتار - بخش دوم:
افزودن نظر جدید