پلورالیسم در مسیحیت برای بقاء
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مباحث جهان جدید[1] بحث پلورالیسم یا کثرت گرایی و حقانیت در ادیان و مکاتب مختلف است. گرچه خود این مفهوم هم تبیینهای مختلفی دارد اما تقریبا وجه اشتراک همهی آنها حق بودن تفکرات مختلف در غالب ادیان و فرق است. مرحوم علامه مصباح یزدی در مورد دلیل گسترش این تفکر در بین مسیحیان تحلیلهایی دارند که را از نظر میگذرانیم:
«عامل سوم این بود که پس از نفوذ مسلمانان در اروپا، مناطق زیادی از اروپا مسلمان شدند و در دیگر کشورها نیز روزبهروز اسلام گسترش یافت و گرایش بیشتری به اسلام پدید آمد. این وضعیت امروزه نیز ادامه دارد. گرچه غربیها چندان مایل نیستند که این مسئله به درستی منعکس شود، آمارها و دلیلهای پرشماری در دست است که بهویژه در امریکا، روزبهروز گرایش به اسلام فزونی میگیرد. هرسال مسجدهای فراوانی ساخته میشود و گروه پرشماری از مردم، بهویژه سیاهپوستان، اسلام میآورند. با شدت یافتن گرایش مردم به اسلام، کلیسا به هراس افتاد که اگر این وضع ادامه یابد، به زودی مسیحیت از صحنۀ روزگار ناپدید خواهد شد. بهویژه آنکه مسلمانان به دلیل برخورداری از معارف قوی و محکم، در بحثها و مناظرهها برتری خاصی دارند و بر خصم خود فایق میآیند، در حالی که مسیحیان مطالب بسیار ضعیفی دارند و اعتقاداتشان سست و بیاساس است. مسیحیان هنگامی که دیدند با مطرح شدن معارف اسلام و مقایسۀ محتوای قرآن با محتوای تورات و انجیل، هرکس وجدان سالم و عقل سلیم داشته باشد اسلام را ترجیح خواهد داد به هراس افتادند. حال با وجود چنین برتریهایی در اسلام، طبیعی است که مسیحیت در مقابل اسلام رنگ ببازد و اگر بنا باشد دربارۀ مواضع هر دو دین بحث شود و بین آنها مقایسه صورت گیرد، اغلب مردم اسلام را برمیگزینند. همین امر موجب شد که شورای کلیسا برای حل مشکل ضعف مسیحیت در برابر اسلام به بحث و بررسی پرداخته، به گونهای اعلام کند که دین اسلام نیز یک دین بزرگ و مورد احترام است. شورای کلیسای کاتولیک این موضوع را به طور رسمی از جانب پاپ اعلام کرد و بدین ترتیب مسیحیت را نجات داد.
آنان دیدند که اگر وضع به همین صورت ادامه یابد، مسیحیت از بین میرود، و از این روی، اسلام را یک دین بزرگ و قابل قبول خواندند تا مسیحیت نیز به منزلۀ قرین و همتای آن باقی بماند. زیرا پیشبینی میکردند ادامۀ چنین وضعی به شکست کامل مسیحیت خواهد انجامید. بنده خود کسانی را دیدهام که با وجود آنکه مسیحی هستند، میگفتند اسلام نیز دین بسیار خوبی است. حتی برخی از آنان اعتراف میکردند که اسلام دستکم در برخی جنبهها از مسیحیت بهتر است، اما با این حال مسیحی باقی مانده بودند.
این دلیلها یا انگیزهها موجب شد که مسیحیان تعدد ادیان صحیح را بپذیرند. البته بیشترین تضاد بین اسلام و مسیحیت بود، ولی در دیگر موارد نیز کشمکش و تضاد وجود داشت. سپس این پرسش و شبهۀ شکننده و جدی را مطرح کردند که چرا باید گفت دین حق تنها یک دین است، بلکه همۀ ادیان خوب و بر حقاند. البته طرفداران این نظریه از لحاظ افراط و تفریط مراتب گوناگونی دارند: بعضی از آنها میگویند همۀ ادیان مانند هماند و هیچ تفاوتی بین آنها نیست، و از این روی، نمیتوان یکی از ادیان را ترجیح داد؛ برخی میگویند همۀ دینها خوباند، ولی ممکن است بعضی از آنها بر دیگر ادیان ترجیح داشته باشد و اگر دینی در تمام جهات بر دیگر ادیان ترجیح نداشته باشد، میتوان گفت این دین تنها از جهت خاصی بر دین دیگر برتری دارد. اما نظر غالب این است که هیچ دینی بر ادیان دیگر ترجیح ندارد و همۀ ادیان صراطهایی مستقیم هستند و همۀ آنها به یک حقیقت میرسند.[2]
پینوشت:
[1]. البته در دنیای اسلام و ادیان شرق این بحث سابقهی بیستری دارد.
[2]. بهترینها و بدترینها از دیدگاه نهجالبلاغه، محمدتقی مصباح یزدی؛ قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ص 196.
افزودن نظر جدید