استغاثه نزد عالمان اهلسنت شافعی
برخلاف وهابیت که استغاثه به اولیای الهی را موجب شرک میخواند، علما و بزرگان اهل سنت شافعی در آثار خود، از استغاثه خویش به اولیای الهی سخن میگویند. در اینجا به چند مورد از علمای بزرگ ایشان اشاره میشود.
به عنوان مثال، امام نووی شافعی، در کتاب «الاذکار النوویه» مینویسد: «در کتاب ابن السنی از عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نقل کردهایم که ایشان فرمودهاند: اگر مرکب یکی از شما، در صحرا افسار گریخت، پس باید بگوید: ای بندگان خدا! او را نگه دارید، ای بندگان خدا! او را نگه دارید؛ چرا که خداوند سبحان در روی زمین، نگهدارندهای دارد که به زودی آن را نگه خواهد داشت.
وی در ادامه مینویسد: یکی از اساتید من که از شخصیتهای بزرگ علمی است، نقل میکرد: همانا چهارپای وی که گمان میکنم یک استر (قاطر) بود، افسار گریخت و او نیز با این حدیث آشنایی داشت، پس آن را بر زبان جاری کرد و خداوند نیز در همان لحظه، آن چهارپا را برای او متوقف کرد؛ همچنین من خود نیز به همراه جماعتی بودم که چهارپایی از دست آنها گریخته بود و ایشان نیز از نگه داشتن آن عاجز شده بودند؛ پس آن حدیث را بر زبان جاری کردم و بلافاصله آن حیوان توقف کرد، در حالیکه هیچ علتی برای توقف او، جز این حدیث وجود نداشت.»[1]
عالم دیگری از اندیشمندان اهلسنت شافعی، به نام احمد بن محمد قسطلانی، در باب استغاثه مینویسد: «برای من بیماری حاصل شد که پزشکان از درمانش درمانده شدند و سالها این بیماری را داشتم؛ پس در شب بیست و هشتم جمادی الأولی، سال 893 قمری، در مکه (که خداوند شرافت این شهر را افزایش دهد)، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) استغاثه کردم؛ حضرت بر من منت نهاد و بدون سختی، سلامتی را به من بازگرداند، در حالیکه خوابیده بودم، مردی آمد که ورقهای در دستش بود که بر روی آن نوشته بود: این دارو برای احمد بن قسطلانی است که پس از اجازه پیامبر (به او داده میشود). هنگامیکه از خواب بیدار شدم، به خدا سوگند که هیچ اثری از بیماری که در گذشته داشتم، در خود نیافتم. این شفاء، به برکت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حاصل شد. در سال 885 هـ نیز در راه مکه و پس از بازگشت از زیارت به سمت مصر حرکت کردیم؛ غزال حبشیه، کنیز ما، غش کرد و چندین روز به همین حالت بود. من برای شفای او نیز از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) درخواست شفاعت کردم. شخصی به خوابم آمد و به همراهش یکی از جنیان بود که کنیز من را بیهوش کرده بود. به من گفت: او را پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به سوی تو فرستاده است. من آن جن را سرزنش کردم و از او قسم گرفتم که دیگر مرتکب چنین عملی نشود؛ از خواب بیدار شدم، در حالیکه هیچ درد و خستگی از بیماری در کنیزمان وجود نداشت و گویی به حالت عادی بازگشته است؛ این کنیز همچنان در سلامتی و عافیت بود تا زمانی که از او در مکه در سال 894 قمری جدا شدیم. ستایش مخصوص پروردگار جهان است.»[2] همچنین ابنصلاح[3] و سمهودی[4] و... نیز به مساله استغاثه اشاره کردهاند.
پینوشت:
[1]. نووی دمشقی، یحیی بن شرف، حلیة الابرار و شعار الاخیار فی تلخیص الدعوات و الاذکار المستحبة فی اللیل و النهار المعروف بالاذکار النوویة، تحقیق: عبدالقادر الارناووط، دمشق، مطبعة الملاح، 1391ق – 1971م، ص191 _ 192. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. قسطانی، احمد بن محمد، المواهب اللدنیة بالمنج المحمدیة، المکتب الاسلامی، بیروت، چاپ دوّم، 1425 هـ، ج4، ص595. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. فتاوى ومسائل ابن الصلاح في التفسير والحديث والأصول والفقه، ابن صلاح، ج1، ص210. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. سمهودی، علی بن عبد الله (م 911)، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1419 هـ، ج4، ص193. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید