اتفاقات عالم، پس از شهادت امیرالمؤمنین
ابن شهاب زهرى نقل میکند: در زمان عبدالملك بن مروان، هنگامیكه نیت جنگ داشتم، در بین راه، وارد دمشق شدم تا بر او سلام كنم؛ عبدالملك را در قبهاى نزدیكى قائم یافتم كه فرشى گسترده و در زیر او دو قالیچه افتاده بود.
من بر او سلام كردم و پس از آن نزد او نشستم؛ گفت: اى پسر شهاب! چاشتگاه روزى كه على بن ابىطالب (علیهالسلام) كشته شد، آیا مىدانى كه در بیت المقدس چه اتفاق افتاده بود؟
گفتم: آرى! گفت: برخیز با من بیا! من برخاستم و از پشت سر مردم رفتم، تا اینكه به پشت قبه رسیدم.
عبدالملك در حالیكه از روى مهر و عطوفت، صورت خود را به طرف من کرده بود، گفت: بگو ببینم چه واقعهاى حادث شده بود؟
من گفتم: هیچ سنگى را از زمین بیت المقدس بر نمىداشتند مگر آنكه در زیر آن خون بود.
او به من گفت: از افرادى كه از این واقعه خبر دارند، غیر از من و تو كسى باقى نمانده است؛ دیگر از این پس نباید كسى این قضیه را از تو بشنود.
من نیز این داستان را تا وقتى كه عبدالملك زنده بود، براى كسى نقل نكردم.
المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج3، ص123.
مقاله: «روزی که تمام سنگهای بیت المقدس ، خون گریستند»
دریافت فایل | حجم فایل |
---|---|
![]() | 663.71 کیلوبایت |
افزودن نظر جدید