تشکیل هلال شیعه، خواب آشفته ی دراویش!

  • 1400/01/24 - 11:53
دراویش صوفی آبرو را خورده و حیا را قی کرده‌اند! صوفیان که به عنوان بازوی استکبار در نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، در زمان نورعلی تابنده چشمه‌هایی از خیانت خود را نشان دادند. تابنده که از نزدیکان به جبهه ملی به‌شمار می‌رفت و در دولت موقت مهندس بازرگان بدون هیچ سابقه انقلابی مدت کوتاهی معاون وزارت ارشاد و معاون وزیر دادگستری شد و به عضویت هیئت امناء و مدیریت سازمان حج و زیارت درآمد

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب - دراویش صوفی آبرو را خورده و حیا را قی کرده‌اند! صوفیان که به عنوان بازوی استکبار در نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، در زمان نورعلی تابنده چشمه‌هایی از خیانت خود را نشان دادند. تابنده که از نزدیکان به جبهه ملی به‌شمار می‌رفت و در دولت موقت مهندس بازرگان بدون هیچ سابقه انقلابی مدت کوتاهی معاون وزارت ارشاد و معاون وزیر دادگستری شد و به عضویت هیئت امناء و مدیریت سازمان حج و زیارت درآمد و در مهر 1359 خورشیدی به‌درخواست خودش بازنشسته شد. او علاوه بر ارتباط با جبهه ملی، عضو حزب ملت ایران به‌رهبری داریوش فروهر و جمعیت دفاع از قانون اساسی بود که سال 1363 تشکیل شد و با علی اردلان و مهندس بازرگان همکاری می‌کرد. وی پس از درگذشت برادرزاده‌اش علی تابنده «محبوب علی‌شاه» در دی ماه سال 1375 به مقام قطبیت فرقه‌ نعمت‌اللهی رسید.

از زمان روی کار آمدن نورعلی تابنده سلسله نعمت‌اللهی علی‌شاهی ورود جدی‌تری به سیاست داشت، از جمله اعلام حمایت نورعلی تابنده از مهدی کروبی در انتخابات 88 که پس از آن هم اعلام تقلب کردند. از جمله افرادی که در آن دوران داعیه تقلب داشت مصطفی آزمایش سخنگوی برون‌مرزی دراویش گنابادی است که مدعی شده بود "چهار میلیون از دراویش ایران به کروبی رأی دادند"! در دوران قطبیت نورعلی تابنده جنایاتی مثل آشوب و اغتشاش دراویش در شهرهای مختلفی چون کوار، چرمهین، قم، بروجرد و جنایت بی‌سابقه‌ی ایشان در خیابان گلستان هفتم تهران رخ داد.

کار دراویش به جایی رسیده که اسرائیل غاصب را دموکراتیک‌ترین رژیم منطقه معرفی می‌کنند و می‌گویند: «کسانی که مهار جوامع شیعی را دست داشته باشند هم اختیار شیرهای نفت و گاز را خواهند داشت و هم می توانند براحتی عمق استراتژیک اسرائیل ، تنها دموکراسی موجود در خاورمیانه و متحد استراتژیک امریکا رقیب جهانی شوروی را مورد تهدید قرار دهند.»

ایشان هم‌نوا با استکبار جهانی و غرب از همکاری ایران با روسیه و چین بشدت ناراحتند و استقلال و قدرتمندی جمهوری اسلامی را بر نمی‌تابند؛ از این رو با سیاهه‌نویسی و نشر مقالات در صدد لجن‌پراکنی بر علیه نظام اسلامی بوده و با انتقاد از توان نظامی ایران، نظام را به خشونت‌طلبی متهم می‌کنند. دراویش که معتقد به صلح کل بوده و بین هیچ دین و آئین و مسلکی تفاوت قائل نیستند، گاندی را بعنوان رهبر صلح‌طلب معرفی کرده و مصدق را تابع او می‌دانند و می‌نویسند:« پرهیز از اصل خشونت با الهام از روش نافرمانی مدنی بکار گرفته شده از سوی مهاتما گاندی رهبر استقلال هند که اندکی پیش از آن که موجب به نتیجه رسیدن مبارزات مردم شبه قاره هند با کمترین هزینه و تلفات از یک سو و بر انگیختن تحسین جهانی از سوی دیگر شده بود.

جهانیان از آن جهت به تحسین مهاتما گاندی و روش «نافرمانی مدنی» مورد استفاده وی پرداختند که او توانسته بود با استفاده از این روش مبارزات ساکنان شبه قاره هند را بدون خونریزی و با کمترین تلفات، نه از مسیر احراز کینه و دشمنی با انگلیسی ها بلکه از مسیر دوستی و محبت با همه موجودات که مبحث محوری در «عرفان » بود به پیش برد به نحوی که پیش و پس از استقلال هند از انگلستان، نه تنها هیچ لطمه و صدمه ای به دوستی و مودت ملتهای انگلیس و هند وارد نشد بلکه این دوستی بیشتر هم شد تا جایی که هند بعدها بعنوان یکی از اعضای اصلی و فعال در زمره کشورهای مشترک المنافع در آمد. دکترین «نافرمانی مدنی» برگرفته از تعالیم عرفانی بود و شخص مهاتما گاندی به عنوان یک عارف کامل به چنان تکامل درونی و استحکام شخصیت دست یافته بود که توانست بیش از چهارصد میلیون تن از ساکنان هند تحت لوای « محبت» با یکدیگر متحد، همدل و همزبان کند.

رهبران جوامع مسلمانان ،بودایی ها و هندو در کمال اشتیاق زعامت گاندی و اصول مبارزه بدور از خشونت او را بدون هیچگونه قید و شرطی پذیرفته و نهایتا توانستند پیرون خود را به آزادی و استقلال رهنمون سازند. بی شک مرحوم دکتر محمد مصدق و یارانش که بعدها جنبش آزادی مردم ایران را پیش بردند نیز از به نتیجه رسیدن بدون خونریزی مردم هند به زعامت مهاتما گاندی الهام گرفته و در نظر داشتند مبارزات مردم ایران را نیز به همان گونه به پیش ببرند. همان‌گونه که مبارزات ضد استعماری ملل مختلف خاورمیانه به ویژه در مصر از مبارزات مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت الهام گرفته بود ، مبارزات مردم ایران نیز به نوبه خود ملهم از مبارزات خشونت گریز مردم شبه قاره هند به زعامت مهاتما گاندی بود.»

این در حالی است که علت علاقه فراوان مهاتما گاندی به امام حسین (علیه السلام) مساله اقلیت و اکثریت بود. فرض کنید فردی با حاکم ظالمی روبرواست که ابرقدرت به‌شمار می‌رود، مستعمره دارد و از هر جهت می‌تواند او را از بین ببرد. اما او علیه ظلم قد علم می‌کند و به آن تن در نمی‌دهد. در فرهنگ هندی چنین فردی «مبارزی که برای حقیقت مبارزه می‌کند» نامیده می‌شود. واقعه کربلا برای گاندی از این جهت نمادین شده بود که اقلیت حقیقت‌جو توانست با مقاومت خود حکومت زمان خود را متزلزل کند؛ گاندی می‌گوید مبارزه خود علیه استعمار انگلیس را از حسین (علیه السلام) آموختم که چگونه در برابر استبداد مقاومت کرد.

و اما در مورد دکتر مصدق، وی در مسیر خودکامگی و حذف رهبران اصلی نهضت چون آیت الله کاشانی پیش رفت. او در دوره یک‌ساله کابینه دوم خود تلاش فراوانی کرد تا به بهانه ضرورت آزادی عمل در اعمال اصلاحات در کشور، اختیارات خود را در برابر مجلس شورای ملی که مرکز قانونگذاری و قدرت کشور بود، افزایش دهد، از نفوذ روحانیت بر دولت بکاهد و حتی‌المقدور از آیت‌الله کاشانی فاصله بگیرد. در 28 مرداد که آیت الله کاشانی منزوی و خانه‌نشین بود - و در واقع دولت مصدق او را منزوی و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچی‌های مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و به‌راحتی بخشی از ارتش را به تصرف درآورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتوری محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیست‌وپنج سال این ملت زیر چکمه‌های دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که امریکایی‌ها طراحی آن را کردند.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.