امامت از فروع است یا از اصول

  • 1400/01/23 - 10:45
اعتقاد شیعه این است که امامت از اصول دین است و این مطلب مستند به قرآن و سنت است؛ برخی از عالمان اهل سنت نیز امامت را از اصول دین دانسته‌اند.

ما معتقديم كه امامت از اصول دين است، و اين مطلب را به قرآن و سنّت مستند مى‌‏دانیم.
دلالت قرآن؛‏
از آيات قرآن به خوبى استفاده مى‌‏شود كه امامت از اصول دين است، خداى تعالى مى‌‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ.[مائده/67] اى رسول! آن‌چه كه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر چنين نكنى، رسالت الهی را نرسانيده‏‌اى.»
در این آیه، عدم ابلاغ ولایت وامامت، مساوی با عدم ابلاغ کل رسالت الهی دانسته شده است؛ پس اگر امامت نباشد، نزد خداوند حتی نبوت و توحید هم ابلاغ نشده است.
و نيز مى‏‌فرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا.[مائده/3] امروز دين شما را برايتان تكميل كردم و نعمتم را بر شما تمام گردانيدم و از اين‌كه دين شما اسلام باشد، راضى شدم.» دین توحیدی پیامبراسلام، با امامت مورد رضای خدای‌تعالی است.
و در آيه‏‌اى ديگر مى‏‌فرمايد: «وَما مُحَمَّدٌ إِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرينَ.[آل‌عمران/144] و نيست محمّد مگر رسولى كه پيش از او رسولانى بوده‌‏اند؛ آيا اگر او رحلت كند يا شهيد شود شما به [شرك‏] سابق خود برمى‌‏گرديد؛ حال آن‌كه هر كس به [شرك‏] سابق خويش باز گردد؛ زيانى به خدا نمى‏‌رسد و خداوند به شكرگزاران پاداش خواهد داد.»
با توجه به شأن نزول دو آيه قبل،[1] و با توجه به اين‌كه مردم بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم‌چنان تظاهر به اسلام داشتند و هيچ‌يك از شعائر دين ترك نشده بود، نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتم الانبياء، بازگشت به جاهليت است؛ بنابراين اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنين ‏(عليه‌السلام)‏ به اثبات مى‌‏رسد.

دلالت سنّت‏؛
حديث «من مات ولم يعرف امام زمانه ...»
قال رسول‌اللَّ ه(صلی‌الله‌علیه‌وآله)‏: «من مات من أهل القبلة ولم يعرف إمام‏ زمانه مات ميتة جاهلية.[2] هر كس بميرد، در حالى‌كه امام زمانش را نمى‌‏شناسد، به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.»
اين حديث به همين لفظ، در كتاب‏ شرح مقاصد و شرح عقايد نسفيه‏ آمده است. تفتازانى اين روايت را به طور ارسالِ مسلّمات از پیامبر‏ نقل مى‌‏كند.
بر اساس نقل ملاعلى قارى در كتاب‏ مرقاة المفاتيح‏ اين حديث با همين لفظ در صحيح مسلم‏ آمده است.[3] اما در چاپ‌‏هاى موجود صحيح مسلم،‏ اين حديث به الفاظ ديگر از پيغمبراكرم‏‏ نقل شده است. در صحيح مسلم‏ آمده است: «من مات وليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية.[4] هرکس بمیرد، در حالی‌که بیعتی بر گردنش نباشد، به مرگ جاهلی مرده است.»
احمد بن حنبل نيز روايت را به اين صورت نقل مى‏‌كند: «من مات بغير إمام، مات ميتة جاهلية.[5] هرکس بدون امام بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»
در برخى منابع اهل سنّت نيز روايت این‌گونه وارد شده است: «من مات وليس عليه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلية.[6] هر کس بمیرد و بر او امام جماعتی نباشد، مرگش مرگ جاهلی است.»
بر اساس همين روايت مى‌‏توان حكم كرد كه امامت، اصلى از اصول دين اسلام است؛ چرا که اگر کسی وارد جرگه امام نشود، گویی وارد اسلام نشده و هنوز در جاهلیت مانده است.

حديث ثقلين‏
ترمذى در سنن‏ و حاكم نيشابورى در مستدرك‏ خود چنين نقل مى‏‌كنند: «يا أيها الناس! إني قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلّوا: كتاب اللَّه وعترتی أهل بيتی.[7] اى مردم! من چيزى نزد شما باقى گذاشتم كه اگر آن را بگيريد، گمراه نمى‌‏شوید: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم.»
«ما» در عبارت «ما إن اخذتم به» «موصوله» است كه بيان‏گر اتحاد قرآن و عترت است، و «لن» نيز در اين روايت «تأبيديه» است و اين معنا را مى‌‏رساند كه با تمسک به كتاب و عترت، هرگز گمراه نمى‏‌شويد.
بر اساس اين حديث، اهل بيت‏ در كنار قرآن و هم‌سنگ آن است؛ روشن است كه مخالفت با قرآن، ضلالت و گمراهى است؛ در نتيجه مخالفت با اهل بيت‏ نيز ضلالت و گمراهى خواهد بود؛ پس امامت از اصول دين است.

حديث سفينه‏
پیامبراکرم (صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله) فرمودند: «إنما مثل أهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلّف عنها هلك.[8] همانا مَثل اهل بيت من در ميان شما، به مَثل كشتى نوح مى‌‏ماند كه هر كس بدان سوار شد، نجات يافت و هر كس از آن تخلف كرد، هلاك گرديد.»
ابن حجر مى‏‌نويسد: «جاء من طرق عديدة يقوى بعضها بعضاً...و فی روایة مسلم من تخلف عنها غرق.[9] اين حديث به طرق متعددى نقل شده كه برخى طرق، برخى ديگر را تقويت مى‏‌كند، ... و در روایت مسلم آمده: هرکس از آن تخلف کند، غرق شد.»
حاكم نيشابورى هم مى‌‏گويد: «صحیح علی شرط مسلم.[10] طبق شروط مسلم در رجال، این حدیث صحیح است.»
با توجه به اين داستان قرآنى، معناىِ روايت پیامبر بسيار روشن و آشكار است؛ بر اساس اين حديث شريف، همه عالم را طوفان فتنه فرا گرفته و همه در معرض هلاكت هستند. مردمان همگى در ظلمت، جهل و گمراهى فرو رفته‏‌اند جز آنان كه به وصيت پيامبر خدا گوش فرا داده‌‏اند، و با سر سپردن به اهل‌بيت ايشان‏ بر اين كشتى نجات سوار شده‏‌اند؛ زيرا چنان‌كه امّت نوح هيچ پناه و راه نجاتى جز سوار شدن بر كشتى نداشتند و حتی رابطه‌ی پدر و فرزندی، نجات بخش نیست؛ امّت رسول‌اللَّه‏ نيز براى رستگارى و نجات از هلاکت، ضلالت و شقاوت چاره‏‌اى جز تمسك به اهل‌بيت‏‏ ندارند و همان‌طور که تا کسی «لاإله‌إلّاالله» نگوید، رستگار نمی‌شود؛ بدون ورود به کشتی اهل‌بیت نیز رستگار نمی‌شود، پس امامت اهل‌بیت، مانند توحید و رسالت است.
گفتنی است که قاضی‌بیضاوی، سبکی[11] و اسنوی[12] امامت را از فروع نمی‌دانند، بلکه از اصول شمرده‌اند.

پی‌نوشت:

[1]. اين دو آيه در غدير خم- آيه اول قبل از خطبه رسول‌اللَّه و آيه دوم بعد از بيعت گرفتن از مردم- نازل شده،که در جای خود بحث شده است.
[2]. تفتازانی،شرح مقاصد، ج2، ص275. نسفی، شرح عقائد نسفيه، ص232.
[3]. علامه‌امینی، الغدير، ج10، ص493. در اين منبع آمده كه اين حديث از چاپ سال 1313 عقائد نسفيّه اسقاط شده.
[4]. مسلم، صحيح مسلم، ج6، ص22 ح 4899،
ملاعلی قاری، مرقاة المفاتيح، ج11، ص312،بی‌نا، بی‌تا.
[5]. امام احمدبن حنبل، مسند، ج4، ص96 ح 16922،بی‌نا،بی‌تا.
[6]. حاکم نیشابوری، المستدرك على الصحيحين، ص150و203، ح259 و403.
[7]. ترمذى،السنن، ج5، ص662، ح3786.
حاکم نیشابوری، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص118 ح 4577.
[8]. نسائی، فضائل الصحابة، ج2، ص785، ح1402.
طبرانی، المعجم الاوسط،ج4، ص9 و ج5، ص354 و ج6، ص85.
المعجم الكبير، ج3، ص45، ح2637،بی‌نا،بی‌تا.
المستدرك على الصحيحين، ج2، ص373 ح3312،بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ یکم 1411ق.
[9]. ابن‌حجر، الصواعق المحرقة، ج2، ص445، بیروت، مؤسسة الرساله، چاپ یکم 1991م.
[10]. حاکم نیشابوری، المستدرك على الصحيحين، ج2، ص373 ح 3312،بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ یکم 1411ق.
[11]. علی بن عبدالکافی السبکی، الإبهاج في شرح المنهاج، ج2، ص295و296‏، بیروت، دارالكتب العلمية، چاپ يكم، 1404.
[12]. عبدالرحیم جمال الدین الاسنوی، نهاية السئول شرح منهاج الوصول، ج2، ص38، بیروت، دارالكتب العلمية، چاپ يكم، 1420.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.