امامت از فروع است یا از اصول
ما معتقديم كه امامت از اصول دين است، و اين مطلب را به قرآن و سنّت مستند مىدانیم.
دلالت قرآن؛
از آيات قرآن به خوبى استفاده مىشود كه امامت از اصول دين است، خداى تعالى مىفرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ.[مائده/67] اى رسول! آنچه كه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر چنين نكنى، رسالت الهی را نرسانيدهاى.»
در این آیه، عدم ابلاغ ولایت وامامت، مساوی با عدم ابلاغ کل رسالت الهی دانسته شده است؛ پس اگر امامت نباشد، نزد خداوند حتی نبوت و توحید هم ابلاغ نشده است.
و نيز مىفرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا.[مائده/3] امروز دين شما را برايتان تكميل كردم و نعمتم را بر شما تمام گردانيدم و از اينكه دين شما اسلام باشد، راضى شدم.» دین توحیدی پیامبراسلام، با امامت مورد رضای خدایتعالی است.
و در آيهاى ديگر مىفرمايد: «وَما مُحَمَّدٌ إِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرينَ.[آلعمران/144] و نيست محمّد مگر رسولى كه پيش از او رسولانى بودهاند؛ آيا اگر او رحلت كند يا شهيد شود شما به [شرك] سابق خود برمىگرديد؛ حال آنكه هر كس به [شرك] سابق خويش باز گردد؛ زيانى به خدا نمىرسد و خداوند به شكرگزاران پاداش خواهد داد.»
با توجه به شأن نزول دو آيه قبل،[1] و با توجه به اينكه مردم بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همچنان تظاهر به اسلام داشتند و هيچيك از شعائر دين ترك نشده بود، نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتم الانبياء، بازگشت به جاهليت است؛ بنابراين اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) به اثبات مىرسد.
دلالت سنّت؛
حديث «من مات ولم يعرف امام زمانه ...»
قال رسولاللَّ ه(صلیاللهعلیهوآله): «من مات من أهل القبلة ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية.[2] هر كس بميرد، در حالىكه امام زمانش را نمىشناسد، به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.»
اين حديث به همين لفظ، در كتاب شرح مقاصد و شرح عقايد نسفيه آمده است. تفتازانى اين روايت را به طور ارسالِ مسلّمات از پیامبر نقل مىكند.
بر اساس نقل ملاعلى قارى در كتاب مرقاة المفاتيح اين حديث با همين لفظ در صحيح مسلم آمده است.[3] اما در چاپهاى موجود صحيح مسلم، اين حديث به الفاظ ديگر از پيغمبراكرم نقل شده است. در صحيح مسلم آمده است: «من مات وليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية.[4] هرکس بمیرد، در حالیکه بیعتی بر گردنش نباشد، به مرگ جاهلی مرده است.»
احمد بن حنبل نيز روايت را به اين صورت نقل مىكند: «من مات بغير إمام، مات ميتة جاهلية.[5] هرکس بدون امام بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»
در برخى منابع اهل سنّت نيز روايت اینگونه وارد شده است: «من مات وليس عليه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلية.[6] هر کس بمیرد و بر او امام جماعتی نباشد، مرگش مرگ جاهلی است.»
بر اساس همين روايت مىتوان حكم كرد كه امامت، اصلى از اصول دين اسلام است؛ چرا که اگر کسی وارد جرگه امام نشود، گویی وارد اسلام نشده و هنوز در جاهلیت مانده است.
حديث ثقلين
ترمذى در سنن و حاكم نيشابورى در مستدرك خود چنين نقل مىكنند: «يا أيها الناس! إني قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلّوا: كتاب اللَّه وعترتی أهل بيتی.[7] اى مردم! من چيزى نزد شما باقى گذاشتم كه اگر آن را بگيريد، گمراه نمىشوید: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم.»
«ما» در عبارت «ما إن اخذتم به» «موصوله» است كه بيانگر اتحاد قرآن و عترت است، و «لن» نيز در اين روايت «تأبيديه» است و اين معنا را مىرساند كه با تمسک به كتاب و عترت، هرگز گمراه نمىشويد.
بر اساس اين حديث، اهل بيت در كنار قرآن و همسنگ آن است؛ روشن است كه مخالفت با قرآن، ضلالت و گمراهى است؛ در نتيجه مخالفت با اهل بيت نيز ضلالت و گمراهى خواهد بود؛ پس امامت از اصول دين است.
حديث سفينه
پیامبراکرم (صلىاللَّهعليهوآله) فرمودند: «إنما مثل أهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلّف عنها هلك.[8] همانا مَثل اهل بيت من در ميان شما، به مَثل كشتى نوح مىماند كه هر كس بدان سوار شد، نجات يافت و هر كس از آن تخلف كرد، هلاك گرديد.»
ابن حجر مىنويسد: «جاء من طرق عديدة يقوى بعضها بعضاً...و فی روایة مسلم من تخلف عنها غرق.[9] اين حديث به طرق متعددى نقل شده كه برخى طرق، برخى ديگر را تقويت مىكند، ... و در روایت مسلم آمده: هرکس از آن تخلف کند، غرق شد.»
حاكم نيشابورى هم مىگويد: «صحیح علی شرط مسلم.[10] طبق شروط مسلم در رجال، این حدیث صحیح است.»
با توجه به اين داستان قرآنى، معناىِ روايت پیامبر بسيار روشن و آشكار است؛ بر اساس اين حديث شريف، همه عالم را طوفان فتنه فرا گرفته و همه در معرض هلاكت هستند. مردمان همگى در ظلمت، جهل و گمراهى فرو رفتهاند جز آنان كه به وصيت پيامبر خدا گوش فرا دادهاند، و با سر سپردن به اهلبيت ايشان بر اين كشتى نجات سوار شدهاند؛ زيرا چنانكه امّت نوح هيچ پناه و راه نجاتى جز سوار شدن بر كشتى نداشتند و حتی رابطهی پدر و فرزندی، نجات بخش نیست؛ امّت رسولاللَّه نيز براى رستگارى و نجات از هلاکت، ضلالت و شقاوت چارهاى جز تمسك به اهلبيت ندارند و همانطور که تا کسی «لاإلهإلّاالله» نگوید، رستگار نمیشود؛ بدون ورود به کشتی اهلبیت نیز رستگار نمیشود، پس امامت اهلبیت، مانند توحید و رسالت است.
گفتنی است که قاضیبیضاوی، سبکی[11] و اسنوی[12] امامت را از فروع نمیدانند، بلکه از اصول شمردهاند.
پینوشت:
[1]. اين دو آيه در غدير خم- آيه اول قبل از خطبه رسولاللَّه و آيه دوم بعد از بيعت گرفتن از مردم- نازل شده،که در جای خود بحث شده است.
[2]. تفتازانی،شرح مقاصد، ج2، ص275. نسفی، شرح عقائد نسفيه، ص232.
[3]. علامهامینی، الغدير، ج10، ص493. در اين منبع آمده كه اين حديث از چاپ سال 1313 عقائد نسفيّه اسقاط شده.
[4]. مسلم، صحيح مسلم، ج6، ص22 ح 4899،
ملاعلی قاری، مرقاة المفاتيح، ج11، ص312،بینا، بیتا.
[5]. امام احمدبن حنبل، مسند، ج4، ص96 ح 16922،بینا،بیتا.
[6]. حاکم نیشابوری، المستدرك على الصحيحين، ص150و203، ح259 و403.
[7]. ترمذى،السنن، ج5، ص662، ح3786.
حاکم نیشابوری، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص118 ح 4577.
[8]. نسائی، فضائل الصحابة، ج2، ص785، ح1402.
طبرانی، المعجم الاوسط،ج4، ص9 و ج5، ص354 و ج6، ص85.
المعجم الكبير، ج3، ص45، ح2637،بینا،بیتا.
المستدرك على الصحيحين، ج2، ص373 ح3312،بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ یکم 1411ق.
[9]. ابنحجر، الصواعق المحرقة، ج2، ص445، بیروت، مؤسسة الرساله، چاپ یکم 1991م.
[10]. حاکم نیشابوری، المستدرك على الصحيحين، ج2، ص373 ح 3312،بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ یکم 1411ق.
[11]. علی بن عبدالکافی السبکی، الإبهاج في شرح المنهاج، ج2، ص295و296، بیروت، دارالكتب العلمية، چاپ يكم، 1404.
[12]. عبدالرحیم جمال الدین الاسنوی، نهاية السئول شرح منهاج الوصول، ج2، ص38، بیروت، دارالكتب العلمية، چاپ يكم، 1420.
افزودن نظر جدید