سند صحیح از کتب شیعه در مورد ولادت امام زمان
اصل شبهه: رسانهها و شبکههای مخالف شیعه بیان میکنند که شیعیان یک روایت صحبح السند مبنی بر ولادت امام زمان از کتب خودشان ندارند به همین خاطر از کتب اهل سنت استدلال میکنند.
مقدمه:
جمیع علمای اسلام، اعم از شیعه و سنی، بررسی سندی را در جایی مانند احکام فقهی لازم میدانند که یک تکلیف را بر عهده مردم قرار میدهد؛ مجتهد بر اساس مستندی که با دقت سندش را بررسی کرده است، فتوا میدهد، لکن در غیر از چنین مباحثی، همچون روایات اخلاقی، تاریخی و عبادی یا روایات مربوط به آفرینش، بررسی سندی با دقتی که در فقه میشود، لازم نیست؛ بنابراین علما در مسائل تاریخی، این دقت را لازم نمیدانند، بلکه مجموعه ادله را جمع بندی کرده و نتیجه گیری میکنند، لذا کسیکه این شبهه را بیان کرده، اساسا اشتباه است، اما من باب اتمام حجت ما جواب میدهیم تا دیگر بهانهای نباشد.
جواب شبهه:
اعتقاد پیروان اهل بیت به ولادت حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه)، اعتقادی اصیل و ریشهدار است؛ شیعیان در دوران پدر بزرگوار ایشان، امام حسن عسکری (علیهالسلام)، خبر ولادت فرزند بزرگوارشان را از زبان خود امام شنیدهاند و نسل به نسل، این واقعه مهم را نقل کردهاند. علاوه بر خود امام، بزرگان مورد اعتماد شیعه نیز در همان زمان، حضرت مهدی (علیهالسلام) را دیده و خبر وجود ایشان را به شیعیان دادهاند. جریان ولادت امام مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) مانند تمام جریانهای تاریخی دیگر، هم دارای اسناد قوی و محکم است و هم دارای نقلهای ضعیف و اسنادی متشکل از افراد ناشناس است. روشن است که طبق اصول حاکم بر علم حدیث و تاریخ، اسناد ضعیف و ناشناخته در سایه اسناد قوی و قابل اعتماد، قوت گرفته و قابل اعتماد میشود.
ما در این نوشتار، فقط دو حدیث صحیح السند از کتب شیعه را بیان میکنیم و قطعاً احادیث صحیح السند دیگری وجود دارند که ما بهدلیل طولانی نشدن مقاله بیان نمیکنیم. البته همین دو حدیث هم برای انسانهای منصف و فهمیده کافی است؛ در خانه که کس است یک حرف بس است.
حدیث اول:
ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﺷﺎﺫﺍﻥ میﮔﻮﻳﺪ: «ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋلی ﺑﺮﺍی ﻣﺎ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ عسکری میﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻭلی ﺧﺪﺍ ﻭ ﺣﺠﺘﺶ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻣﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﺷﺐ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﻌﺒﺎﻥ سال 255 هنگام طلوع فجر، ختنه شده بهدنیا آمد و رضوان کلیددار بهشت ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﮔﺮﻭهی ﺍﺯ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺧﺎﺹ، ﺍﻭﻝ ﻛسی ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻭی ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﺏ ﻛﻮﺛﺮ ﻭ ﺳﻠﺴﺒﻴﻞ ﺷﺴﺖ ﻭﺷﻮ ﺩﺍﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻜﻴﻤﻪ ﺧﺎﺗﻮﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ ﻭﺷﻮ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﺍﺯ محمد بن علی، ﻧﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺮﺳﻴﺪﻩ ﺷﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﻠﻴﻜﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌضی ﻭﻗتﻫﺎ ﺑﻪ ﻭی ﺳﻮﺳﻦ ﻭ ﺭﻳﺤﺎﻧﻪ ﮔﻔﺘﻪ میﺷﻮﺩ؛ ﺻﻘﻴﻞ ﻭ ﻧﺮﺟﺲ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﻧﺎﻡﻫﺎی ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ.[1]
ﺩﻻﻟﺖ ﺣﺪﻳﺚ
سند حدیث کاملاً واضح و روشن است. ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴـﻦ عسکری (علیهالسلام) ﺑﻪ ﺻﺮﺍﺣﺖ، ﺧﺒﺮ ﻭﻻﺩﺕ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻋﻼﻡ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﺻﺮﻳﺢ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﺮﺍی ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ، ﺟﺎی ﻫﻴﭻ ﺷکی ﺑﺎقی ﻧمیﻣﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ حسن عسکری (علیهالسلام) ﻛﻪ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪه ﺍﺳﺖ.
حدیث دوم:
ﺍﺑوعلی بن همّام میگوید: «ﺍﺯ ﻣﺤمد ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻋﻤﺮﻯ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﻰﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﭘﺪﺭﻡ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ میگفت من نزد امام عسکری بودم که از آن حضرت از ﺧﺒﺮﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺵ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺳﺆﺍﻝ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺯ حجت ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺮ ﺧﻼﻳﻖ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺧﺎﻟﻰ ﻧﻤﻰﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﻰﻛﻪ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ، ﺑﻪ ﻣﺮگ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺣﻖّ ﺍﺳﺖ؛ ﻫﻢﭼﻨﺎﻥﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺷﻦ، ﺣﻖّ ﺍﺳـﺖ. ﺑﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ: ﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ! ﺣجت ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﻣﺤﻤد، ﺍﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺣﺠﺖ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﻛﺴﻰﻛﻪ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ، ﺑﻪ ﻣﺮگ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻏﻴﺒﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺎﺩﺍﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﻃﻞ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻼﻙ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻰﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﻌﻴن ﻛﻨﻨﺪ، ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻮﻳﻨﺪ، ﺳﭙﺲ ﺧﺮﻭﺝ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻭﮔﻮﻳﺎ ﺑﻪ ﭘﺮﭼﻢﻫﺎﻯ ﺳﭙﻴﺪﻯ ﻣﻰﻧﮕﺮﻡ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﻻﻯ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﺠﻒ ﻛﻮﻓﻪ ﺩﺭ ﺍﻫﺘﺰﺍﺯ ﺍﺳﺖ.
دلالت حدیث:
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻴﺰ ﻭﻗتی ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﻜﺮی (علیهالسلام) سؤال میﺷﻮﺩ، ﺣﺠﺖ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﺗﻤﺎﻡ میﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﻣﺤﻤﺪ، ﺍﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺣﺠﺖ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﻭﻻﺩﺕ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ ﺧﺒﺮ میﺩﻫﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭﻗتی ﻓﺮﺯﻧﺪی ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺭﺕهایی ﺍﻳﻦ ﭼﻨینی ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﺮگ ﻫـﺮ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ، ﻣﺮگ ﺟﺎﻫلی ﺑﺪﺍﻧﺪ.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتاب «اصول کافی» مراجعه کنید؛ در خود کتاب کافی، به صراحت بابی ذکر شده است که عنوان آن عبارت است از: «مولد الصاحب عليهالسلام ولد عليهالسلام للنصف من شعبان سنة خمس وخمسين ومائتين؛[3] ولادت حضرت صاحب الزمان (عليهالسلام)؛ آن حضرت در نيمه شعبان سال 255 قمری ولادت يافتند.» در اين باب بيش از سی حديث در اثبات ولادت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) نقل شده است.
نتیجه:
ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻭ ﺗﺄﻛﻴﺪ میﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﻗﻄﻊ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺑﻬﺎﻧﻪﺍی ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻭ ﺍﻻ ﺩﺭ ﮔﺰﺍﺭﺷﺎﺕ ﺗﺎﺭﻳخی، دقت ﺳﻨﺪی ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻓﻘﻪ نیاز ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻳﻚ ﻣﻄﻠﺐ ﻭﻗتی ﺩﺍﺭﺍی ﻧﻘﻞﻫﺎی ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺗﺎﺭﻳخی ﺛﺎﺑﺖ میﺷﻮﺩ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺩﻳﮕﺮی ﻧﻴﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ میﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻣﺒﺎنی ﺭﺟﺎلی، آنها ﺭﺍ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺟﺰء ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﻟﺴﻨﺪ ﺁﻭﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍی ﺁﻥﻛﻪ ﺟﺎیی ﺑﺮﺍی ﺑﻬﺎﻧﻪﺗﺮﺍشی ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺍز ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﺰ ﺻﺮﻑ ﻧﻈﺮ ﻛﺮﺩﻳﻢ؛ ﺑﺮﺍی ﻛسیﻛﻪ ﺟﻮﻳﺎی ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﻴﻦ دو ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺻﺤﻴﺢ، ﻛﻔﺎﻳﺖ میﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻫﻞ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﻗﺒﻮﻝ میﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺸـﺘﻮﺍﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺻﺤﻴﺢ، ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺰ ﻛﻪ ﺑﻌضی ﺍﺯ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ آنها ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه ﻧﻴﺴﺖ، ﻗﻮﺕ میﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺣتی ﺍﮔﺮ ﺑﺮخی ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ، ﺟﺮﺡ ﻭ ﺫمی ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ میﺷﻮﺩ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ حقیقت را گفتهاند.
پینوشت:
[1]. النجم الثاقب في أحوال الإمام الحجّة الغائب، الطبرسي النوری، حسين، ج1، ص135، تقديم وترجمة وتحقيق وتعليق السيّد ياسين الموسوي. «ولكن أقوى الأقوال هو الأول وذلك للرواية الصحيحة التي رواها الشيخ الثقة الجليل ابو محمد الفضل بن شاذان ـ الذي كان موجوداً بعد ولادة الحجة عليه السلام وتوفي قبل وفاة الامام العسكري عليه السلام ـ في كتابه (الغيبة)، قال:حدثنا محمد بن حمزة بن الحسن بن عبد الله بن العباس بن عليّ بن ابي طالب صلوات الله عليه ; قال: سمعت ابا محمد عليه السلام يقول:قد ولد وليّ الله، وحجته على عباده، وخليفتي من بعدي، مختوناً ليلة النصف من شعبان سنة خمس وخمسين ومائتين عند طلوع الفجر...»
[2]. كمال الدين و تمام النعمة، الشيخ الصدوق، ج2، ص409، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، نشر اسلامیه، تهران، 1395، «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيِّ بْنِ هَمَّامٍ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سُئِلَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ الْخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَقَالَ ع إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَكَ فَقَالَ ابْنِي مُحَمَّدٌ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ الْبِيضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ»
[3]. الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، کافي ج1، ص514، ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية، 1362 هـ.ش.
افزودن نظر جدید