تابنده: اکثر مسلمانان بر پیمان بیعت با امیرالمومنین ماندند!
واقعه غدیر خم به عنوان یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ اسلام شناخته میشود . دلیل این امر انتصاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عنوان خلیفهی اللهی از سوی خداوند و ابلاغ پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) به استناد آیه بلاغ است. آنجا که خداوند فرمود: « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛[1] ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت [درباره ولایت و رهبری علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام)] بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده ای. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه می دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمی کند».
این انتصاب به قدری نزد خداوند متعال جایگاه داشت که این روز را روز اکمال دین و اتمام نعمت معرفی کرد؛ از این جهت این نوع دینداری را دین مورد رضایت خود قرار داد و فرمود: اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً؛[2] امروز کفرپیشگان از [شکست] دین شما ناامید شده اند؛ بنابراین از آنان مترسید و از من بترسید. امروز [با نصبِ علی بن ابی طالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم».
حاضران در آن واقعه که بزرگان صحابه نیز در میانشان بودند با امام علی (علیه السلام) بیعت کردند؛ گرچه پس از فوت پیامبر از پیام غدیر رویگردان شدند . پیامبر(صلی الله علیه وآله) در ذیقعده سال دهم هجری همراه هزاران نفر برای انجام مناسک حج از مدینه به طرف مکه حرکت کرد. مسلمانان در روز پنج شنبه ۱۸ ذی الحجه به غدیر خم رسیدند و پیش از جدایی اهالی شام، مصر و عراق از جمعیت عظیم حجاج، جبرئیل آیه تبلیغ را بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل کرد و از جانب خداوند، به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) امر نمود تا علی(علیه السلام) را به عنوان ولی و وصی بعد از خود، به مردم معرفی کند. پس از نزول این آیه، پیامبر(صلی الله علیه وآله) دستور توقف کاروان را صادر نمود و گفت آنانی که پیشاپیش حرکت میکنند، به محل غدیر بازگردند و کسانی که عقب ماندهاند، به کاروان در غدیر خم، ملحق شوند.[3]
در این هنگام، مردم به امیرمؤمنان(علیه السلام) تهنیت گفتند. از جمله کسانی که پیشاپیش سایر صحابه، به امام علی(علیه السلام) تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند. عمر پیوسته خطاب به امیر مؤمنان(علیه السلام) میگفت: بر تو گوارا باد! ای پسر ابوطالب! تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی.[4]
پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز دستور داد خیمهای برای علی(علیه السلام) برپا کردند و به مسلمانان فرمان داد دسته دسته خدمت ایشان برسند و به عنوان امیرمؤمنان به او سلام دهند و همه مردم حتی همسران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و همسران مسلمانان، دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله) را عملی ساختند. درباره تعداد افراد حاضر در غدیر خم اختلافنظر است، اما با توجه به گنجایش جمیعت در فضای غدیر خم، جمعیت مدینه در سال دهم هجری و در نظر گرفتن جمعیت حاضر در مکه در حجة الوداع، گزارش مبنی بر حضور ده هزار نفر در غدیر خم مقبول بنظر میرسد.[5]
عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، عایشه بنت ابوبکر، سلمان فارسی، ابوذر غفاری،زبیر بن عوام، جابر بن عبدالله انصاری، عباس بن عبدالمطلب، ابوهریره از صحابهای بودند که در واقعه غدیر حاضر بوده و آن را بدون واسطه نقل کردهاند. واقعه غدیر در منابع شیعه و سنی نقل شده است. برخی از فرازهای خطبه غدیر مانند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» متواتر است. هنگامى كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رحلت فرمود، دو گروه اصلى مهاجران و انصار در مدينه بودند.
پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه وآله)، انصار كه از جريان فتح مكه به بعد در انديشهی مشكلات پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) افتاده و به دليل ترس از تسلط قريش و مهاجران نگران آينده خود بودند، بىتوجه به بيعتى كه در غدير با امام على (علیه السلام) كرده بودند، در محلى به نام سقيفه بنى ساعده اجتماع كردند. واقعهی سقیفه بنیساعده که مبتنی بر سنتهای قبیلهای در جاهلیت بود، اولین و بزرگترین انحراف و شکافی بود که بین مسلمانان به وجود آمد و بر اساس این اتفاق اکثریت مسلمین از پیمان خود مبنی بر اطاعت از جانشین منصوص رسول خدا سر باز زدند و عهد شکنی کردند. انحرافاتی مانند ایجاد و شکلگیری فرق منحرف در اسلام مانند تصوف از تبعات حتمی جریان سقیفه است.
پینوشت:
[1]. سوره مائده آیه 67
[2]. سوره مائده آیه 3
[3]. نسائی، سنن الکبری، دارالکتب العلمی، بیروت، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۳۵.
[4]. مفید، الارشاد، قم، سرور، 1388، ج۱، ص۱۷۶.
[5]. عیاشی، کتاب التفسیر، مکتب الاسلامیه، تهران، 1380، ج۱، ص۳۳۲
افزودن نظر جدید