حضرت زهرا، مالک فدک است
پس از فتح خیبر، در سال هفتم هجرت و حدود چهار سال قبل از رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) اهل فدک تسلیم شدند، بدون آنکه لشکر اسلام در فتح آن سرزمین شرکت داشته باشند؛ خداوند میفرماید: «وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لکِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ.[حشر/6] و آنچه را خداوند بر پیامبر خود از (اموال) آنها (به عنوان فیء) بازگرداند (همه از آن رسول اوست، زیرا) شما برای (گرفتن) آن اسب و شتری نتاختید (و بر سرش نجنگیدید) و لکن خداوند فرستادگان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط میسازد، و خدا بر هر چیزی تواناست.» و به حکم این آیه، چنین سرزمینهایی ملک شخصی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میشوند.[1]
بلافاصله پس از فتح فدک، آیه «و آتِ ذَا الْقُرْبَىُٰ حَقَّهُ.[اسرا/26] حق خویشان را به آنان بده.» نازل شد و جبرئیل در بیان آن، از طرف خداوند به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) عرضه داشت که فدک را به فاطمه (علیهاالسلام) عطا کن، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را فرا خواند و به دستور پیامبر، باغ فدک به عنوان بخشوده و اعطایی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) تحویل داده شد.[2] و حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در سرزمین فدک نمایندهای قرار داد.
اما ده روز پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، ابوبکر مأمورانش را به فدک فرستاد و نماینده حضرت زهرا (علیهاالسلام) را از آنجا اخراج کرد و فدک را غصب کرد.
پس از این وقایع، حضرت زهراء (علیهاالسلام) به دو روش، به مطالبهگری و حقخواهی اقدام کرد: یکی اینکه فدک در زمان حیات پیامبر، ملک او بوده و مطالبهگری از آن جهت و عنوان بود که فدک ملک ایشان است و دوم اینکه فدک ارث اوست.
ما در این نوشتار، روش اول را بررسی کرده و دلایلی را بیان خواهیم کرد که فدک ملک حضرت زهرا (علیهاالسلام) است، و برای اثبات ملکیت حضرت زهرا (علیهاالسلام) چند دلیل اقامه خواهیم کرد.
اول) قبل از وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، فدک در دست حضرت زهرا (علیهاالسلام) بوده و در اینجا طبق قاعده ید، فدک ملک حضرت زهرا (علیهاالسلام) است.
دوم) بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، دستگاه خلافت مدعی شد که فدک ملک حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیست و در چنین مواردی، از نظر اسلام، مدعی باید شاهد و بینه برای اثبات مدعای خود بیاورد (یعنی دستگاه خلافت باید شاهد برای مدعای خود بیاورد)، درحالیکه آنان از حضرت زهرا (علیهاالسلام) شاهد و بینه خواستند و این خلاف حکم اسلام است. «البینه على المدعى و الیمین على من انکر؛ شاهد آوردن وظیفه مدعى و سوگند خوردن وظیفه منکر است.»
سوم) حضرت زهرا (علیهاالسلام) به حکم روایت بخاری و دیگران، سرور زنان بهشت است؛ «سیدة نساء العالمین» و «فاطمة سیدة نساء اهل الجنة»[3] و همچنین به حکم آیه تطهیر (سوره احزاب، آیه 33) حضرت زهرا (علیهاالسلام) پاک و معصوم است و چنین کسی دروغ نمیگوید تا نیاز به شهادت و گواهی شخص دیگر داشته باشد، اما ابوبکر و عمر، حرفهای حضرت را قبول نکردند و از ایشان شاهد و بینه مطالبه کردند.[4]
چهارم) شاهد ادعاهاى حضرت زهرا (علیهاالسلام) شخصیتى مانند امام على (علیهالسلام) است که با آیاتى همچون آیه ولایت (سوره مائده، آیه 55) و آیه تطهیر (سوره احزاب، آیه 33) تأیید گردیده و در آیه مباهله (سوره آلعمران، آیه 61) به منزله نفس پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مطرح شده است؛ افزون بر این، امام علی (علیهالسلام) با بیشترین تأییدات از سوى پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) روبرو است، یکی از این تأییدات، حدیث «رحم الله عليا اللهم ادر الحق معه حیث دار.[5] رحمت خداوند بر علی باد، خداوندا حق را همیشه بر مدار او بگردان.» است که حاکم نیشابوری آن را نقل کرده است و حکم به صحت کرده که طبق این حدیث، درستى گفتار و کردار امیرالمؤمنین اثبات میشود.
پنجم) ام ایمن از ابوبكر و عمر اعتراف و اقرار گرفت كه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در حقش فرموده است: ام ایمن از اهل بهشت است و آن دو (ابوبکر وعمر) اعتراف کردند که چنین بیانی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) صادر شده است[6]؛ سپس ام ایمن شهادت داد که فدک ملک حضرت زهرا (علیهاالسلام) است.[7]
ششم) ابوبکر برای حضرت زهرا (علیهاالسلام)، سندی مبنی بر مالکیت فدک نوشت، اما در راه برگشت، عمر او را دید و آن سند را پاره کرد و این نشانگر این است که ابوبکر به مالکیت حضرت زهرا (علیهاالسلام) اعتراف داشته است.[8]
پینوشت:
[1]. طبری در اینباره مینویسد: «و کانت فدک خالصة لرسول الله (صلیاللهعلیهوآله) لانهم لم یجلبوا علیها بِخِیْلٍ و لا رکاب؛ (تاریخ الطبرى، ج2، ص302.) فدک ملک خالص پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) بود. زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پیاده نظام نگشودند.»
[2]. ابويعلی موصلی، مسند ابویعلی، بیروت، دار المامون للتراث، بیتا، ج2، ص53
حاکم نیشابوری، فضائل فاطمة الزهراء، بیروت، دار الفرقان، بیتا، ص53.
سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار المعرفة، 1365 هجری قمری، ج4، ص177.
[3]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار طوق النجاة، 1422قمری، ج5، ص29.
[4]. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، مصر، مکتبة القاهرة، 1965میلادی، ص53.
ابن شبه نمیری، تاریخ المدینة، بیتا، بینا، ج1، ص199.
بلاذری، فتوح البلدان، مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1956میلادی، ج1، ص35.
سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، بیتا، بینا، ج3، ص158.
[5]. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411 هجری قمری، ج3، ص134.
ترمذی، سنن الترمذی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج5، ص633.
ابویعلی موصلی، مسند ابویعلی، بینا، بیتا، ج2، ص31.
[6]. ابن شبه نمیری، تاریخ المدینة، ج1، ص199. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، مصر، مکتبة القاهرة، 1965میلادی، ص53.
ابن شبه نمیری، تاریخ المدینة، بیتا، بینا، ج1، ص199.
بلاذری، فتوح البلدان، مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1956میلادی، ج1، ص35.
سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی،بیتا، بینا، ج3، ص158.
[8]. ابن ابیالحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه،بیتا، بینا، ج16، ص274.
افزودن نظر جدید