اصل وحدت عالم انسانی در مقایسه با عملکرد انبیای الهی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دومین پیشوای بهائیت، در کنار اعتراف به اشتراکی بودن اصل وحدت عالم انسانی در میان ادیان الهی [1]، در تناقضی آشکار، آن را ابداع بهائیت دانسته است: «باری چون این عالم را تاریکی و ظلمت احاطه کرد، حضرت بهاءالله از اُفق ایران مانند آفتاب درخشید... تعالیم جدیدی گذارد و به آن تعالیم شرق را زنده کرد... دوم تعلیم حضرت بهاءالله وحدت عالم انسانی است».[2]
اما جعلی و غیرواقعی بودن اصل بهائیِ وحدت عالم انسانی در مقایسهی آن با روش انبیای الهی (علیهم السلام) روشن میگردد. روش پیامبران الهی (علیهم السلام) در رسیدن به وحدت انسانها و دستیابی به صلح و محبت پایدار بین آنها چه بوده است؟! نگاهی گذرا به تاریخ پیامبران الهی (علیهم السلام) نشان میدهد که انسانها در برابر حرکت فرهنگی و تبلیغی انبیاء، چند دسته بودهاند:
یک دسته کسانی که حق را نمیشناختند و وقتی پیامبران حق را به آنها عرضه کردند آن را پذیرفته و از مؤمنین شدند. دستهای دیگر که وقتی پیامبران حق را به آنها عرضه کردند، آن را شناختند و البته بخاطر حفظ منافع و مقام و بهرهمندی از لذایذ دنیوی، آگاهانه از پذیرش آن اعراض کردند. در بین مؤمنین به انبیاء نیز درجات ایمانی آنها برابر نبوده است و برخی از آنها هرچند ایمان آورده بودند، اما در مقام عمل، اسیر هوی و هوس بوده و آگاهانه به جان، مال و ناموس دیگران تجاوز کردهاند.
اینک ما دو دسته داریم که آگاهانه و عامدانه به حقوق دیگران تجاوز میکنند، یکی کافران لجوج و دیگری مؤمنان هوسران.
در این بین، فرقهی بهائیت منظور خود را از وحدت عالم انسانی و مسیر خود را در برخورد با این دو دسته، دستبوسی و تسلیم بودن محض معرفی کرده؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید. اگر زهر دهند، شهد دهید. اگر شمشیر دهند، شکر و شیر بخشید. اگر اهانت کنند، اعانت نمایید».[3] و یا آنجا که میخوانیم: «وقتی که بهاءالله ظاهر شدند... فرمودند إِن تُقتلوا خیر لکم من أَن تَقتلوا (اگر کشته شوید بهتر است تا کسی را بکشید)».[4]
اما بر خلاف روش بهائیت، راهحل پیامبران الهی (علیهم السلام) در برخورد با آن دو دسته زبان محبت نیست، چرا که زبان محبت و توصیه، بدون قدرتی که مانع ظلم ظالمان شود، ترحم بر گرگ تیزدندان است که ضررش تنها به گوسفندان و نفعش به درّندگان خواهد رسید. ترحمی که حتی عبدالبهاء هم به غیرعقلانی بودنش اعتراف است.[5] به همین خاطر است که انبیای الهی (علیهم السلام) تنها به توصیههای اخلاقی و روشهای فرهنگی اکتفا نکرده و همواره ظلمستیز بودهاند.
لذا اگرچه با نزول کتاب و میزان، ماهیت حرکت انبیای الهی (علیهم السلام)، ماهیتی فکری و فرهنگی معرفی شده، اما بلافاصله پس از آن، توسل به شمشیر برای یاری ایشان در برابر سرکشان مطرح شده است. همچنان که قرآن کريم در حدود 290 آیه، لزوم پیکار با ستم و ستمکاری و دفاع از ستمديدگان را با صراحت تمام بیان فرموده است.[6]
به همین خاطر است که در طول تاریخ انبیای الهی (علیهم السلام)، هیچ جریان ظالم، مستبد، استثمارگر و استعمارگری با پیشوایان الهی، طرح دوستی نریخته، سازش نداشته و برای تبلیغ شریعت آنها هزینه نکرده است. اما نگاهی به تاریخ کوتاه بهائیت نشان میدهد که بابیت و بهائیت، همواره از حمایت دولتهای استعمارگری چون روسیه، انگلیس، فرانسه و آمریکا برخوردار بوده و این دولتها برای تبلیغ و گسترش بهائیت هزینههای مادی و معنوی بسیاری پرداختهاند.
پینوشت:
[1]. همچنان که عبدالبهاء اعتراف کرده است: «جمیع انبیای الهی در وحدت عالم انسانی کوشیدند و خدمت به عالم انسانی کردند، زیرا اساس تعالیم الهی وحدت عالم انسانیست. حضرت موسی (علیه السلام) خدمت به وحدت انسانی نمود، حضرت مسیح (علیه السلام) وحدت عالم انسانی را تأسیس کرد، حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) اعلان وحدت انسانی نمود. انجیل و تورات و قرآن اساس وحدت انسانی تأسیس نمودند»: عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری، 1921 م، ج 1، ص 19-18.
[2]. همان، ج 2، ص 145-144.
[3]. فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری، لجنهی ملّی نشر آثار امری، 1986 م، ج 3، ص 228.
[4]. جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمهی: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: دارالنشر البهائیة، 1988 م، ص 191.
[5]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 212.
[6]. ر.ک: دامغانی، قاموس قرآن، تهران: بنیاد علوم اسلامی، 1361، چاپ اول، ج 2، ص 78.
افزودن نظر جدید