چرا باید به انسانهایی که معصوم هستند معتقد بود؟ این در حالیست که کتاب مقدس هیچ کس را مصون از خطا نمیداند، آیا دلیل قانع کنندهای برای عصمت وجود دارد؟
آیا زنا، کارپسندیدهای است؟ آیا مستی و کشتن انسانها کار پسندیدهای است؟ آیا دروغ گفتن و تهمتزدن پسندیده است؟ آیا ظلم به همسایه و طمع کردن در مال و ناموس او کاری شایسته است؟ اگر فردی مرتکب این اعمال بشود و آنها را تکرار کند مورد اطمینان شما هست؟ یقینا هیچ انسان عاقلی چنین فردی را به عنوان رهبر و پیشوای دینی و اعتقادی خود انتخاب نمیکند. اگر این چنین نیست پس چرا جامعه مسیحی نسبت به تخلفات کشیشهایی که مرتکب فسادهای جنسی و اذیت و آزار کودکان شدهاند واکنش نشان میدهد؟ آیا معقول است انبیای الهی را به چنین صفات و اعمال زشتی منسوب کنیم؟
عصمت انبیای الهی دلیل عقلی دارد، زیرا غرض از ارسال رسل، هدایت بندگان به راه درست و مورد رضایت الهی است، اگر پیامبر یا امام خود مرتکب خطا و اشتباه شود، نیاز به یک امام دیگری است که او را نسبت به این خطا راهنمایی کند و به این ترتیب اگر این امام نیز دچار اشتباه باشد، باز به امام دیگری نیاز خواهد بود و اگر این سلسله به یک امام معصوم نرسد، تسلسل پیش میآید و تسلسل عقلاً باطل است.
از نگاه شما تعریف عصمت چیست؟ عصمت یعنی خودداری اختیاری انسان از ارتکاب گناه به واسطه لطفی که خداوند در حق او دارد،[1] اما شما آن را نوعی جبر بر خوب بودن فرض کردهاید،در حالی که امامان معصوم همگی اختیار بر گناه دارند، اما با تحمل سختیها و امتحانات مختلف الهی و مراقبتهای مستمر و کسب فضایل، تلاش، مجاهدت و عبادات طولانی در کسب مراتب کمال و در نهایت عنایت خداوند، به مقاماتی رسیدهاند که حقیقت گناه را در مییابند و به آن نزدیک هم نمیشوند و خداوند متعال به خاطر همین خصوصیات ایشان را برگزید.علامه حلی عصمت را لطف خفی از سوی خداوند نسبت به بندهاش میداند، به گونهای که دیگر انگیزهای برای ترک اطاعت و یا انجام معصیت در او نمیماند؛ هر چند توان انجام آنها را دارد.[2] ایشان لحظهای از مراقبت خود غافل نبودند، چنانکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در دعای خود میفرماید خداوندا مرا چشم برهم زدنی به خودم وا مگذار.
علیرغم نسبتدادن گناهان کبیره به برخی از شخصیتهای مقدس در کتابمقدس، تعدادی از انبیا هستند که از هرگونه بدی و گناهی پاک بوده و حتی قبل از تولد مورد عنایت الهی بوده و از روحالقدس پر شدهاند. شخصیتهایی چون حضرت یحیی و مَلِکِی صِدِق از این جمله هستند. در انجیل لوقا 1 : 17تا13 درباره یحیی(علیه السلام) میگوید:« فرشته بدو گفت، ای زکریّا ترسان مباش، زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است و زوجهات الیصابات برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید و تو را خوشی و شادی رخ خواهد نمود و بسیاری از ولادت او مسرور خواهند شد، زیرا که در حضور خداوند بزرگ خواهد بود و شراب و مُسکری نخواهد نوشید و از شکم مادر خود، پر از روحالقدس خواهد بود و بسیاری از بنیاسرائیل را به سوی خداوند خدای ایشان خواهد برگردانید، و او به روح و قوّت الیاس پیش روی وی خواهد خرامید، تا دلهای پدران را به طرف پسران و نافرمانان را به حکمت عادلان بگرداند تا قومی مستعّد برای خدا مهیّا سازد.» او کسی است که تولدش همانند اسحاق معجزه الهی است در حالی که در رحم مادر است به جهت حضور مریم(سلام الله علیها) اظهار شادی میکند.[3] حضرت عیسی(علیه السلام) که خود بدست یحیی تعمید داده شده است، در متی 11: 11 درباره این شخصیت میگویند:« برای دیدن چه رفتید؟ برای دیدن پیامبری؟ آری به شما میگویم کسی که از پیامبر نیز برتر است ... هرآینه به شما میگویم که از اولاد زنان، بزرگتری از یحیی تعمید دهنده برنخاست.» و یا در مرقس 1: 6 درباره زندگی ایشان آمده:« و یحیی را لباس از پشم شتر و کمربند چرمی بر کمر میبود و خوراک وی از ملخ و عسل برّی. و مرگ ایشان نیز شهادت در راه خداوند متعال و احکام شریعت است. در لوقا 1: 66 نیز آمده:« همه میدیدند که او مورد توجه خداوند قرار دارد.»
فرد دیگر « مَلِکِی صِدِق» است که عیسی(علیه السلام) در مقام ریاست کاهنان به او تشبیه شده[4]. او کسی است که به ابراهیم(علیه السلام) برکت میدهد. در رساله به عبرانیان 7: 3 و 4 او را بدون پدر و مادر و پسر خدا وصف کرده است:« بیپدر و بیمادر و بینسبنامه و بدون ابتدای ایّام و انتهای حیات بلکه شبیه به پسر خدا شده، کاهن دایمی میماند. پس ملاحظه کنید که این شخص چقدر بزرگ بود که ابراهیم پاتریارخ نیز از بهترین غنایم، ده یک بدو داد.»
در مسیحیت هم اشکالی از عصمت پذیرفته شده و این اعتقاد منحصر به مسلمانان و یا شیعیان نیست به عنوان مثال عصمت انبیا در دریافت و ابلاغ وحی به بندگان. بنابر این مسیحیان با هر مبنایی این عصمت را پذیرفته باشند با کمی توسعه در دایره عصمت، عصمت در سایر شئونات نبی را نیز میتوان ثابت کرد. کلیسای کاتولیک بر اساس تفسیر خاص خود از کتابمقدس معتقد است پاپ در مقام رسولی عصمت دارد. بیانیه شورای اول واتیکان نیز با صراحت از مقام عصمت پاپ دفاع میکند.[5] کلیسای کاتولیک به همین جهت پاپ را مصون از خطا میداند. در متن شورای اول واتیکان آمده است که پاپ با کمک الهی که به سبب جانشینی پطرس به او وعده داده شده است، سخنش مصون از خطاست. این مصون بودن، امری است که منجی الهی به کلیسایش بخشیده است تا کلیسایش هنگام تعریف آموزههای مربوط به ایمان و اخلاق، از خطا مصون باشد.[6] همچنین کلیسا، نویسندگان کتابمقدس را از خطا مصون میداند. پولس در نامه به تیموتائوس بیان میکند: تمامی کتب از الهام خداست.[7] همچنین در رساله اول یوحنا 5: 18 مومنان مسیحی را مصون از گناه و شیطان میداند:« و میدانیم گه هر که خدا مولود شده است گناه نمیکند، بلکه کسی که از خدا تولد یافت خود را نگاه میدارد و آن شریر او را لمس نمیکند.» پس بحث عصمت در مسیحیت نیز سابقه دارد و مخصوص اسلام نیست.
پینوشت:
[1] الشریف المرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ص۳۲۶.
[2] حلی، الباب الحادی عشر، ۱۳۶۵ش، ص۹.
[3] لوقا 1 : 41
[4] عبرانیان 6: 20، «جایی که آن پیشرو برای ما داخل شد، یعنی عیسی که بر رتبة ملکیصِدِق، رئیس کَهَنَه گردید، تا ابدالآباد.
[5]. Brian Gogan, The Common Corps of Christendom , p. 33.
[6]. وان وورست، رابرت ای، مسیحیت از لابهلای متون، ص438.
[7] دوم تیموتائوس 3: 16
دیدگاهها
مستبصر113
1398/09/11 - 16:18
لینک ثابت
دراينكه به اتّفاق عقل و نقل
افزودن نظر جدید