نقد نظر ابن تیمیه در مورد قیام امام حسین(ع)
ابن تیمیه ناصبی با قیام امام حسین (علیهالسلام) بر علیه یزید مخالفت میکند، در حالیکه در جای خود ثابت شده است که فرشتگان مقرب الهی و پیامبر عظیم الشان اسلام و جن و انس و زمین و زمان، به خاطر عظمت و بزرگی قیام آن حضرت برای امام حسین (علیهالسلام) عزاداری کردند. وی دربارهی قیام امام حسین (علیهالسلام) بارها در کتاب منهاج السنه ذیل این موضوع مطالبی را تکرار کرده و میگوید: «قیام امام، رأی و تصمیمی فاسد بود، زیرا فسادش بزرگتر از مصلحتش بود، چرا که خیلی کم است که کسی بر پیشوای صاحب سلطنت قیام کند، مگر اینکه بدیهایی که بهوجود آورده از خوبیهایی که به دنبال آورده است بزرگتر بود.»[1] و نیز میگوید: «در خروج حسین (علیهالسلام) بر یزید نه مصلحت دین بوده و نه مصلحت دنیا، بلکه در قیام و کشته شدنش فسادی بود که اگر در شهر خودش مینشست، آن فساد بهوجود نمیآمد.»[2] و در ادامه میگوید: «... حسین (علیهالسلام) با این کار خود با دستور پیامبر مخالفت کرد و اگر این کار را نمیکرد بعد از او این همه فتنه برپا نمیشد.»[3] و در جسارتی بزرگ و اهانتی سخیف میگوید: «این عمل حسین (علیهالسلام) یک نوع اجتهاد نزدیک به خیال و گمان و نوعی هواخواهی پنهان بود که سزاوار است در اینگونه موارد از چنین شخصی پیروی نشود، هر چند از اولیای خدا و از انسانهای متقی باشد.»[4]
در جواب یاوهگوییهای او فقط به چند روایت از کتب اهل سنت بسنده میکنیم که: در حدیث صحیح از ام سلمه، همسر پیامبر روایت شده که میگوید: «وقتی جبریل از خاک کربلا برای پیامبر آورد، آن حضرت آن خاک را بوسیدند و گریه سختی کردند.»[5] و وقتی امیرالمومنین به طرف صفین حرکت کرد، هنگام عبور از کربلا فریاد زدند: «صبر کن ای اباعبدالله! که زمین از اشک چشم آن حضرت خیس و تر شد، راوی میگوید من پرسیدم چه شده است؟ حضرت فرمودند: روزی بر پیامبر وارد شدم دیدم گریه میکند، پرسیدم چه شده یا رسول الله؟ آیا کسی شما را به غضب درآورده؟ چرا گریه میکنید؟ پیامبر فرمودند: اکنون جبریل از نزد من رفت، او به من خبر داد که حسین در ساحل دریا کشته میشود، آنگاه برایم خاک کربلا آورد و من نمیتوانم از گریه خود داری کنم...»[6]
در نتیجه اگر عمل امام حسین (علیهالسلام) باطل بود، یقینأ پیامبر اسلام آن را نهی میفرمودند و آن را متذکر میشدند، در حالیکه در هیچ کتاب و روایاتی نهی این چنینی صادر نشده است. لذا سخنان ابن تیمیه اجتهاد خیالی و نوعی هواپرستی پنهان است که سزاوار است چنین شخصی پیروی نشود. فاعتبر یا اولی الابصار
پینوشت:
[1]. «هذا رأی فاسد فان مفسدته أعظم من مصلحته و قل من خرج علی امام ذی سلطان الا کان ما تولد علی فعله من الشر أعظم مما تولد من الخیر.» منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، موسسه قرطبه، قاهره، مصر، ج2 ص241.
[2]. همان، ج4 ص530.
[3]. همان، ج4 ص531.
[4]. همان، ج4 ص534.
[5]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص498 حدیث8202.
[6]. معجم الکبیر، طبرانی، مکتبه العلوم و الحکم، موصل، عراق، ج1 ص467.
افزودن نظر جدید