چرا با پیشرفت تکنولوژی، بهائیت نسخ نمیشود؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یک پژوهشگر در زمینهی بهائیت به همراه مبلّغی بهائی، یکی از دلیل بهائیان برای لزوم نسخ اسلام را مورد نقد و بررسی قرار دادند.
پژوهشگر: بر اساس تأکید آیات و روایات، حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) آخرین پیامبران الهی است: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ [احزاب/40]؛ محمّد (صلّی الله علیه و آله) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختمکننده و آخرین پیامبران است».
مبلّغ بهائی: خاتمیت یک بیماری مسری مشترکی میان پیروان ادیان است که مانع پذیرش دعوت پیامبران میشود؛ لذا قرآن کریم قائلین به خاتمیت را اینگونه سرزنش نموده است: «وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولً... [غافر/34]؛ پیش از این یوسف دلایل روشن برای شما آورد، ولی شما همچنان در آنچه او برای شما آورده بود تردید داشتید؛ تا زمانی که از دنیا رفت، گفتید: هرگز خداوند بعد از او پیامبری مبعوث نخواهد کرد».
پژوهشگر: شما مرتکب مغالطه شدهاید، چرا که خاتمیت را در حالی پیروان حضرت یوسف (علیه السلام) به ایشان منتسب نمودند که ایشان ظهور پیامبر پس از خود را بشارت داده بود؛ همچنان که در روایتی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم: «چون زمان رحلت حضرت یوسف فرارسید، آل یعقوب را که در آن وقت هشتاد نفر بودند، جمع کرد و گفت: قبطیان بر شما غالب خواهند شد و شما را اذیت میکنند. نجاتتان توسط فردی از نسل لاوی است که نام او موسی و پسر عمران است».[1] حال آنکه خدای تعالی در قرآن کریم، حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) را آخرینِ پیامبران معرفی فرموده است. در این صورت چه محذوری برای پذیرش خاتمیت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) وجود دارد؟!
مبلّغ بهائی: هر عصری اقتضائات خاص خود را دارد، لذا احکام 1400 سال پیش اسلام نمیتواند جوابگوی نیاز امروز جامعهی بشری باشد.
پژوهشگر: یعنی خداوند حکیم، قادر نبوده تا دین و برنامهای در اختیار بشر قرار دهد که چراغ راه او تا به قیامت باشد؟! از طرفی چگونه طبق ادعای شما اسلام نمیتواند جوابگوی هزار سال پس از خود باشد اما (طبق ادعای پیشوایان بهائی)، فرقهی بهائیت استعداد بقاء را تا دستکم نیم میلیون سال دیگر دارد؟![2]
جالب اینجاست که مدعی پیامبری بهائیت در عصری زندگی میکرده که هنوز مرکب مردم استر و الاغ بوده؛ خوراک و پوشاک و فرهنگ مردم بیشتر از اینکه با آنچه امروز هست، همخوانی داشته باشد، به شرایط اوائل ظهور اسلام نزدیک بوده است. با این حال جناب بهاء، بر لزوم نزول آئینی جدید به سبب گذشت زمان تاکید نمود. اما میبینیم پس از مرگ وی که پیشرفت علم و تکنولوژی در جهان سرعتی پرشتاب گرفته و زندگی مردم را تحت تأثیر تحوّلات لحظهای قرار داده، نیازی به تجدید دین در بهائیت دیده نمیشود؛ همچنان که بهاء گفته است: «و نفسی الحَق قد إنتهَت الظُهورات إلی هذا الظهور الأعظم و مَن یدعی بعدهُ انه کذاب مفتر [3]؛ سوگند به نفس حق من، که همهی ظهورات به این ظهور بزرگتر، پایان گرفت و هر کس که پس از چنین ظهوری، مدعی ظهور جدیدی شود، او دروغگو و افتراء زننده است».
پینوشت:
[1]. علامه مجلسی، حیوه القلوب، تحقیق سیدعلی امامیان، قم: سرور، 1375 ش، چاپ اول، ج 1، ص 584.
[2]. «چه که این کور را امتداد عظیم است و این دور را فصحت، وسعت و استمرار سرمدی ابدی... لهذا امتدادش بسیار اقلاً پانصد هزار سال»: عباس افندی، مکاتیب، نسخهی الکترونیکی، ج 2، صص 68-76.
[3]. حسینعلی نوری، اقتدارات و چند لوح دیگر، ص 327.
افزودن نظر جدید