یمانی، یمنی یا مکی؟
مطلب اجمالی:
بیتردید اولین خصوصیتی که از واژه یمانی به ذهن میرسد، این است که یمانی فردی از اهل یمن است، ولی پیروان احمد اسماعیل از یمانی معنای دیگری فهمیدهاند. در جزوهی ادلهی جامع دعوت یمانی در اینباره چنین آمده است: «در آغاز باید بدانیم مکه از تهامه است و تهامه از یمن است و یمن ریشه ایمان است»[جزوه ادله جامع دعوت یمانی، ص17] و اینگونه نتیجه گیری میکنند که حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) و خاندان ایشان همگی یمانی هستند.
ولی هنگامیکه به منبع اصلی روایت مراجعه میکنیم؛ میبینیم، در این مطلب، بین کلام رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و کلام جزری(صاحب روایتی که به آن استناد شده) خلط شده است و پیروان احمد اسماعیل قسمت اول سخن جزری در حدیث را معرفی کردند ولی قسمت دوم را بهکلی رها ساختند.
مطلب دیگر اینکه، یمانی براساس آنچه در روایات به آن اشاره شده است، از یمن خروج خواهد کرد و اگر ادعای اتباع بصری را بپذیریم که منظور از یمن مکه است، باز باید یمانی از مکه خروج کند که جزء یمن شمرده میشود، نه از عراق؛ خصوصاَ بصره که جزء سرزمین یمن نیست.
مطلب تفصیلی:
بیتردید اولین خصوصیتی که از واژه یمانی به ذهن میرسد، این است که یمانی فردی از اهل یمن است که در آنجا به موقعیتی میرسد؛ ولی پیروان احمد اسماعیل از یمانی معنای دیگری فهمیدهاند. در جزوهی ادلهی جامع دعوت یمانی دراینباره چنین آمده است: «در آغاز باید بدانیم مکه از تهامه است و تهامه از یمن است و یمن ریشه ایمان است. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود همانا ایمان در مکه ظهور کرد و مکه در تهامه و تهامه در سرزمین یمن است و به همین سبب کعبه را کعبهی یمانیه میگویند.»[1] سپس اینگونه نتیجهگیری شده است: پس حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) و خاندان ایشان همگی یمانی هستند.[2]
ولی هنگامیکه به منبع اصلی روایت مراجعه میکنیم؛ میبینیم، بین کلام رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و کلام جزری(صاحب روایتی که به آن استناد شده) خلط شده است و آنچه آن حضرت فرمودهاند فقط این است: ایمان یمانی است و حکمت یمانی است. سپس مجلسی در شرح این عبارت و توجیه یمانی خواندن ایمان از سوی آن حضرت دو وجه از جزری نقل میکند: نخست اینکه ایمان از مکه آغاز شده است و مکه از تهامه و تهامه از سرزمین یمن است؛ به همین سبب گفته میشود کعبه یمانیه. و توجیه دیگر اینکه انصار یمانی بودند و به دلیل اینکه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و مؤمنان را یاری کردند و به آنها پناه دادند، آن حضرت، ایمان را یمانی خوانده است.[3] پیروان احمد اسماعیل قسمت اول سخن جزری در حدیث را معرفی کردند ولی قسمت دوم را بهکلی رها ساختند، البته پیروان احمد اسماعیل بعدها متوجه شدند بین کلام رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و سخن جزری خلط کردهاند؛ ازاینرو حیدر الزیادی در نوشته خود سعی کرده است بین آنها تفکیک کند. او با استدلال به سخن علامه مجلسی در مقدمه بحارالأنوار که از حکمت یمانی نام برده کوشیده است یمانی بودن همهی امامان را اثبات کند. او مینویسد: بحارالأنوار مجموعهای از روایات اهلبیت است و اینکه علامه مجلسی سخن آنها را حکمت یمانی معرفی کرده، اشاره به این است که اهلبیت به سبب انتساب به کعبه یمانی و جد یمانی خود یعنی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) یمانی هستند.[4]
مطلب دیگر اینکه، یمانی براساس آنچه در روایات به آن اشاره شده است، از یمن خروج خواهد کرد و اگر ادعای اتباع بصری را بپذیریم که منظور از یمن مکه است، باز باید یمانی از مکه خروج کند که جزء یمن شمرده میشود، نه از عراق؛ خصوصاً بصره که جزء سرزمین یمن نیست و قطعاً پیروان بصری نمیتوانند بگویند او هنوز خروج نکرده است و خروج او از مکه خواهد بود، زیرا استدلال به یمانی بودن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و معصومین(علیهمالسلام) این نکته را به ما میفهماند که ملاک آنها به یمانی بودن انتساب به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بوده است و هرکس در هر نقطهای قیام کند و منتسب به آن حضرت باشد، یمانی خواهد بود و خروج از مکه برای آنها موضوعیت نداشته است، ولی وقتی با اشکال مذکور روبرو شدند، ادعا کردند او هنوز خروج نکرده است.
و نکته دیگر اینکه اگر سخن احمد بصری دربارهی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و امام علی و امام مهدی(علیهمالسلام) مبنی بر اینکه همه آنها یمانی هستند، بپذیریم، اولاً؛ باید قبول کنیم واژه یمانی به همهی سادات صادق است و همهی آنها یمانی هستند، بنابراین انتخاب این لقب برای یکی از آنها لزوماً باید به سبب خصوصیت دیگری باشد که شامل همه آنها نمیشود و قدر متیقن آن، خروج و قیام از سرزمینی است که جزء یمن باشد و قطعاً بصره جزء یمن نیست؛ ثانیاً اگر به یمانی موعود به این سبب که جزء سادات است، یمانی گفته میشود، باید به حسنی که در روایات علائم ظهور به داستان خروج او اشاره شده است نیز یمانی گفته شود؛ زیرا او نیز از سادات است، درحالیکه چنین نشده است؛ بهعبارتدیگر همانطور که لقب حسنی برای حسنی به سبب خصوصیتی که ذکر شده است که فقط در حسنی وجود دارد، لقب یمانی نیز چنین است. با توجه به مطلبی که گفته شد، بهخوبی معلوم میشود که استناد به سیادت، ملاک خوبی برای تعیین مصداق یمانی نیست.[5]
پینوشت:
[1]. طرفداران احمد اسماعیل، جزوه ادله جامع دعوت یمانی،بینا، بیتا، ص17.
[2]. همان، ص18.
[3]. النهایة فی غریبالحدیث و الاثر، ج5، نشر اسماعیلیان، قم، 1367، ص300.
[4]. حیدر الزیادی، الیمانی الموعود حجةالله، بینا، بیتا، ص70.
[5]. نقد و بررسی جریان احمد اسماعیل، حسین حجامی، دفتر تبلیغات اسلامی، 1396، ص37.
افزودن نظر جدید