عدم تنافی توسل با توحید افعالی
خلاصه مقاله
ظاهرا منظور محمد بن عبدالوهاب از شرک دانستن توسّل به ارواح انبیا و اولیاء الهی، آن است که توسّل به آنها منافات با توحید افعالی دارد. زیرا کسیکه به پیامبر یا امامی متوسّل میشود و انجام کار یا حلّ مشکلی را از او طلب میکند، برای غیر خداوند تأثیر قائل شده است، و میدانیم که تأثیر تنها از آن خداوند است؛ در حالیکه شیعه، پیامبر، امام و قرآن، و خلاصه آنچه که در توسّلاتش به آنها متوسّل میشود را، شخص یا چیز تأثیرگذاری در جهان هستی درعرض خداوند نمیداند، بلکه آنها را در طول دستگاه آفرینش و با اذن و اجازه پروردگار مؤثر میداند و این مطلب منافاتی با توحید افعالی ندارد و شفاعت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) عین توحید است. خداوند در آیه 49 سوره آل عمران، ادعای خلقت و شفا دادن بیماران و زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی را بیان کرده با قید به اذن خداوند که با این قید شرک و کفر نیست، بلکه عین توحید است و این پاسخی دندانشکن به عقیده باطل محمد بن عبدالوهاب است.
متن مقاله
یکی از مصادیق شرک از نظر محمد بن عبدالوهاب، توسل به ارواح اولیاء الهی است. وی میپندارد: ارواح انبیا و اولیاء الهی بعد از مرگ قادر به برآوردن حاجتهای طلبکار و سائل نیستند، لذا توسل به آنها موجب شرک است و این کار خلاف عقیده سلف است.[1]
ظاهراً منظور محمد بن عبدالوهاب از اینکه توسّل را شرک میداند، آن است که توسّل با توحید افعالی منافات دارد. زیرا کسیکه به پیامبر یا امامی متوسّل میشود و انجام کار یا حلّ مشکلی را از او طلب میکند، برای غیر خداوند، تأثیر قائل شده است، و میدانیم که تأثیر، تنها از آنِ خداوند است و اگر کسی معتقد شود غیر از خداوند، تأثیرگذار در عالم هستی است، چنین کسی مشرک محسوب میشود. در حالیکه شیعه، پیامبر و امام و قرآن، و خلاصه آنچه که در توسّلاتش به آنها متوسّل میشود را، شخص یا چیز تأثیرگذاری در جهان هستی، درعرض خداوند نمیداند، بلکه آنها را در طول دستگاه آفرینش و با اذن و اجازه پروردگار مؤثر میداند و این مطلب منافاتی با توحید افعالی ندارد و شفاعت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) عین توحید است. آیه شریفه 49 سوره آل عمران پاسخ دندانشکنی به ادّعای محمد بن عبدالوهاب است. طبق این آیه شریفه، حضرت عیسی (علیهالسّلام) به بنی اسرائیل میگوید: «أَنِّي قَدْ جِئْتُکُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ.[آلعمران/49] من پیامبر خدا هستم و نشانه و معجزهای از ناحیه پروردگارتان برایتان آوردهام.» در ادامه، آن حضرت در همین آیه به سه معجزه اشاره میکند:
- «أَنِّي أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَکُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ.[آلعمران/49] من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام؛ من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم، سپس در آن می دمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد.» یکی از معجزات من آن است که مجسّمه پرندهای را از گل درست میکنم و سپس در آن میدمم. این مجسّمه گلی پس از دمیدن من به صورت پرنده واقعی درمیآید! امّا همه این کارها به اذن خدا انجام میشود. یعنی من خالق و تأثیرگذاری در عرض خالقیّت پروردگار نیستم، بلکه آفرینش من با اذن و اجازه پروردگار است. من فقط میدمم، و آن مجسّمه به فرمان پروردگار پرنده میشود!
- «وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتي بِإِذْنِ اللَّهِ.[آلعمران/49] و به اذن خدا کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی) را بهبودی میبخشم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم.» یکی دیگر از معجزات من آن است که نابینای مادرزاد و مبتلایان به بیماری برص را شفا میدهم و مردگان را زنده میکنم! البتّه این کارها را نیز با اذن و فرمان پروردگارم انجام میدهم، مبادا مرا خدا یا فرزند خدا بخوانید. من وسیلهای بیش نیستم و همه این کارها در حقیقت از جانب خداست. نه تنها شفای مریضها و در زنده کردن مردگان، بلکه همه چیز به دست با کفایت اوست.
- «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِکُمْ.[آلعمران/49] و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم.» و یکی دیگر از نشانههای پیامبری عیسی (علیهالسّلام) آن است که از آنچه میخورند و آنچه در خانههایشان را ذخیره میکنند، به آنها خبر میدهد، امّا اینها نیز به تعلیم خداوند است. با توجه به آیه فوق، متوسلین به پیامبر و اولیاء خدا، هیچگاه تأثیر مستقلی برای آنها قائل نیستند و همانطور که ادعای خلقت و شفا دادن بیماران و زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی شرک و کفر نیست، بلکه عین توحید است و خدای تعالی در قرآن، معجزه جاوید رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) که تا ابد باقی خواهد ماند، بر آن صحه گذاشته و آن را تأیید کرده است، توسل و وسیله قرار دادن پیامبر و ائمه اطهار (علیهمالسّلام) و اولیاء خدا در نزد خدا برای گرفتن حوائج و استجابت دعاها، شرک و کفر نخواهد بود.
پینوشت:
[1]. «و اما بعد موته فحاشا و کلا انهم سالوا ذلک بل انکر السلف علی من قصد دعاالله عند قبره فکیف بدعائه نفسه.» کشف الشبهات، محمد بن عبدالوهاب، ص25.
افزودن نظر جدید