ذکر فضائل حضرت علی(ع) باعث بخشودگی اعضاء و جوارح بدن
.
چه میتوان بگوئیم دربارهی کسی که خداوند در قرآن ذیل آیه شریفه میفرماید: «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[رعد/43] آنان که کافر شدند میگویند تو پیامبر نیستی، بگو کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست میان من و شما گواه باشند». خداوند خودش و علی(علیه السلام) را به عنوان کسی که علم کتاب -اسرار علوم قرآن- در نزد اوست را شاهد بر مقام نبوت پیامبر عظیم الشأن اعلام فرمود و به حضرتش دستور میدهد که: به کفاری که میگویند تو فرستاده خدا نیستی بگو، کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب الهی نزد اوست شاهد برمقام نبوت من باشد، فلذا خداوند در این آیه شریفه خود و علی(علیه السلام) را پشتوانه راستگویی پیامبر در امر رسالت بیان میفرماید.[1] و پیامبر هم دربارهی او حدیثی را میفرماید که بزرگان از علمای اهل سنت این حدیث را با کمی اختلاف در متن آن در کتب و تألیفات خود میآورند و آن حدیث این است:
«انّ الله تعالی جعل لاخی علیّ فضائل لاتحصی کثره: فمن ذکر فضیله من فضائله مقراً بها، غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر و من کتب فضیله من فضائله، لم تزل الملائکه تستغفر له ما بقی لتلک الکتابه رسم و من استمع الی فضیله من فضائله غفر الله له الذنوب التی اکتسبها بالاستماع، و من نظر الی کتاب من فضائله غفر الله له الذنوب التی اکتسبها بالنظر، ثم قال...[2]بدرستی که خداوند فضائلی برای برادرم علی قرار داده که از حیث فراوانی به شماره نمیآید: پس کسی که فضیلتی از فضائلش را ذکر کند در حالی که اقرار به ن داشته باشد، خداوند گناهان گذشته و آیندهاش را بیامرزد، کسی که فضیلتی از فضائلش را بنویسد، پیوسته فرشتگان تا وقتی که اثری از آن نوشته باقی است برای او طلب آمرزش نمایند، و کسی که فضیلتی از فضائلش را گوش دهد خداوند گناهانی را که از راه گوش مرتکب شده را بیامرزد و کسی که نظر به نوشتهای دربارهی فضائلش کند خداوند گناهانی را که از طریق نگاه مرتکب شده را بیامرزد، سپس فرمود نگاه به برادرم علی عبادت و یاد او هم عبادت است و خداوند ایمان هیچ بندهای را قبول نکند مگر به ولایت علی و بیزاری از دشمنانش».
و این علی(علیه السلام) کیست که دوست و دشمن اعتراف و اقرار به جمیع فضائل و صفات ویژه او دارند. کسی که عالم به علوم الهی است و در مناسبتهای مختلف کلمه -سلونی یعنی بپرسید از من- را بارها و بارها تکرار کرد و حق هم همین است که دشمنان سرسخت و کینه توز او به مانند معاویه دربارهی او بگوید: «ذهب الفقه و العلم بموت ابن ابیطالب[3] با مرگ -علی- فرزند ابوطالب فقه و علم از میان رفت».
فلذا با توجه به ابن گونه دلائل قرآنی و روایی در کتب و منابع فریقین، حتی در کتب خوارج در زمینه امام شناسی به طور عموم، شناخت حضرت علی(علیه السلام) به عنوان خلیفه بلا فصل بعد الز رسول خدا به خصوص، هیچ بهان و یا نقص و کاستی باقی نمیگذارد که کسی بخواهد آن را دست مایه مخالفت و ضدّیت با حضرتش قرار دهد.
پینوشت:
[1]. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، دارا لهدی، قم، ایران، (1380ش)، ج1 ص307.
تفسیر الکشف و البیان، ثعلبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص258.
[2]. مناقب، خطیب خوارزمی، المطبعه الحیدریه، نجف، عراق، ذیل آیه شریفه، حدیث 2.
کفایه الطالب، گنجی شافعی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، باب 62 ص252.
فرائد السمطین، جوینی، ئار الکتب العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص19.
[3]. الاستیعاب، ابن عبدالبر قرطبی، دار الکتب المصری، قاهره، مصر، ج2 ص463.
افزودن نظر جدید