شراکت شیطان در ایجاد نطفه محمد بن عبدالوهاب
بسیاری از علمای اهلتسنن، محمد بن عبدالوهاب و عقاید وی را مورد انتقاد قرار داده و به شدت از آنها مذمت نمودهاند از باب نمونه عبدالعزیز بن محمد بن علی العبد اللطیف، نویسنده وهابی، در کتاب «دعاوی المناوئین» که در حقیقت برای دفاع از محمد بن عبدالوهاب نوشته است، در بخشی که به معرفی مخالفان محمد بن عبدالوهاب میپردازد، به معرفی شیخ محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی پرداخته و سخن ایشان را درباره محمد بن عبدالوهاب این چنین نقل میکند: «بلکه اینگونه بوده که شیخ ـ یعنی عبدالوهاب ـ در موقع وارد شدن بر مادرش ـ مادر محمد بن عبدالوهاب ـ غافل شده و شیطان بر او سبقت گرفت، بنابراین شیطان، پدر این گردنکش بوده است.»
بسیاری از علمای اهلتسنن، محمد بن عبدالوهاب و عقاید وی را مورد انتقاد قرار داده و به شدت از آنها مذمت نمودهاند که در این مقاله به تعدادی از آنها و نظراتشان اشاره میگردد:
- بیسواد خواندن محمّد بن عبدالوهاب؛ شیخ انورشاه کشمیری حنفی در شرحش بر صحیح بخاری به نام «فیض الباری علی شرح البخاری» درباره محمّد بن عبدالوهاب میگوید: «اما محمد بن عبدالوهاب نجدی مردی کودن و کمعقل و کم علم بود و در صدور فتوای کفر شتاب میکرد، در حالی که شایسته نیست کسی وارد این وادی شود، مگر کسی که اهل دقت و باتقوا باشد و انواع کفر و اسباب آن را بشناسد.»[1]
- شراکت شیطان در ایجاد نطفه محمد بن عبدالوهاب؛ عبدالعزیز بن محمد بن علی العبد اللطیف، نویسنده وهابی، در کتاب «دعاوی المناوئین» که در حقیقت برای دفاع از محمد بن عبدالوهاب نوشته است، در بخشی که به معرفی مخالفان محمد بن عبدالوهاب میپردازد، به معرفی شیخ محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی پرداخته و سخن ایشان را درباره محمد بن عبدالوهاب این چنین نقل میکند: «بلکه اینگونه بوده که شیخ ـ یعنی عبدالوهاب ـ در موقع وارد شدن بر مادرش ـ مادر محمد بن عبدالوهاب ـ غافل شده و شیطان بر او سبقت گرفت، بنابراین شیطان، پدر این گردنکش بوده است.»[2]
- تبلیغ در پرتو قدرت؛ محمد بن عبدالوهاب تبلیغ خود را در پرتو قدرت حاکم آغاز کرد. طولی نکشید که هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک شروع شد و سیل غنایم از اطراف و اکناف به شهر درعیه که شهر فقیر و بدبختی بود، سرازیر گشت. این غنایم چیزی جز اموال مسلمانان منطقه نجد نبود که با متهم شدن به شرک و بتپرستی، اموال و ثروتشان بر سپاه محمد بن عبدالوهاب حلال شده بود. آلوسی از مورخی به نام ابن بشر نجدی چنین نقل میکند: «من در آغاز کار، شاهد فقر و تنگدستی مردم درعیه بودم، ولی بعدا این شهر در زمان سعود (نوه محمد بن سعود) به صورت شهری تروتمند درآمد، تا آنجا که سلاحهای مردم آن، با زر و سیم زینت یافته بود بر اسبان اصیل و نجیب سوار میشدند و جامههای فاخر در بر میکردند و از تمام لوازم ثروت بهرهمند بودند، به حدی که زبان از شرح آن قاصر است.»[3]
پینوشت:
[1]. «أما محمد بن عبدالوهاب النجدی فانه کان رجلا بلدیا قلیل العلم... .» فیض الباری علی شرح البخاری، انورشاه کشمیری حنفی، ص 252.
[2]. «بل لعل الشیخ ـ یعنی عبدالوهاب ـ غفل عن مواقعه امه ـ یعنی محمد بن عبد الوهاب ـ فسبقه الشیطان الیها فکان ابا لهذا المارد... .» دعاوی المناوئین، محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی، ص 37.
[3]. تاریخ ابن بشر نجدی، ج 1، ص 23.
افزودن نظر جدید