دروغگو در لباس مذهب حنبلی

  • 1397/03/22 - 23:18
بسیاری از علمای اهل‌تسنن، محمد بن عبدالوهاب و عقاید وی را به شدت مذمت نموده‌اند از باب نمونه علامه صدقی زهاوی، محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را فتنه‌ای می‌داند که در جهان شهرت پیدا کرد. وی در این باره می‌نویسد: «وهابیت فرقه‌ای منسوب به محمد بن عبدالوهاب است که او عقیده باطل خود را در «نجد» آشکار نمود.»

بسیاری از علمای اهل‌تسنن، محمد بن عبدالوهاب و عقاید وی را مورد انتقاد قرار داده و به شدت از آن‌ها مذمت کرده‌اند که در این مقاله به تعدادی از آن‌ها و نظراتشان اشاره می‌گردد:

- علاقه محمد بن عبدالوهاب به ادعای نبوت؛ علامه صدقی زهاوی، محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را فتنه‌ای می‌داند که در جهان شهرت پیدا کرد. وی در این باره می‌نویسد: «وهابیت فرقه‌ای منسوب به محمد بن عبدالوهاب است که آغاز ظهورش در سال 1143 قمری بوده است. محمد عقیده باطل خود را در «نجد» آشکار نمود و محمّد بن سعود، امیر «درعیه»، در شهرهای «مسیلمه کذّاب» او را در آن عقاید مساعدت کرد و اهالی آن شهرها را بر پیروی محمد بن عبدالوهاب مجبور نمود و مردم نیز از او تبعیت کردند. همچنین قبیله‌‎های عرب یکی پس از دیگری فریب او را خوردند تا آنکه فتنه او فراگیر شده و شهرتش در همه جا پیچید. اساتید وی همگی گمراهی و الحاد او را به زیرکی فهمیده و حدس زدند و می‌گفتند: زود است که خداوند متعال او را گمراه کرده و افراد شقی از بندگانش را به سبب او گمراه سازد. و این اتفاق نیز افتاد. پدرش عبدالوهاب که از علمای صالح بود و برادرش شیخ سلیمان، در او الحاد را یافته بودند، لذا مردم را از او برحذر می‌داشتند. مؤلف در ادامه به این نکته نیز اشاره دارد که: مؤسس وهابیت، اخبار مدعیان نبوت مانند مسیلمه کذاب، سجاح، اسود عنسی و طلیحه و امثال آنها را مطالعه می‌کرد و در درون خود ادعای نبوت داشت، هرچند در ظاهر پنهان می‌داشت.[1]

- دروغگو در لباس مذهب حنبلی؛ همان‌طور که گفته شد، اساتید محمد بن عبدالوهاب از همان ابتداء به عقاید انحرافی محمد بن عبدالوهاب پی برده بودند، لذا در تلاش بودند تا با نصیحت کردن، شاگردشان را متوجه عقاید انحرافیش بنمایند. از جمله افرادی که انحرافات محمد بن عبدالوهاب نجدی را تشخیص داده و به او متذکر می‌شوند، استادش محمد بن سلیمان کردی است که در طی نامه‌ای به او انحرافاتش را متذکر می‌شود. این نامه در کتاب «شواهد الحق» نبهانی چنین آمده است: «ای پسر عبدالوهاب! درود بر کسی که راه هدایت را پیروی کند. من، تو را به خاطر خداوند متعال نصیحت می‌کنم که زبانت را از مسلمانان بازداری. هرگاه شنیدی کسی بر این باور است که شخصی که از او کمک می‌خواهند، در برآوردن حاجت مؤثر است و نه خدا، حقیقت را به او بنما و دلایلی را که بیانگر بی‌اثر بودن غیر خدا در عالم وجود است، برایش بیان کن و اگر از پذیرش این براهین سرباز زد، تنها او را تکفیر کن. ولی بدان که تو حق نداری اکثریت مسلمانان را کافر بخوانی در حالی که تو از عامه مسلمین جدا شده‌ای و نسبت کفر دادن به کسی که از اکثریت مسلمانان دور افتاده، به حقیقت نزدیک‌تر است، زیرا که او راهی جز راه ایمان آورندگان را در پیش گرفته است. خداوند می‌فرماید: «کسی که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، ما او را به همان راه که می‌رود می‌بریم و به دوزخ داخل کنیم و برای او سرانجام بدی است» و بدان که گرگ، گوسفندی را می‌درد که از گله دور افتاده است. حاصل اینکه کسانی که محمد بن عبدالوهاب را رد کرده‌اند، عده زیاد و غیر قابل شمارش از شرق و غرب از بزرگان مذاهب اربعه می‌باشند که به صورت مفصل و یا مختصر در رد او کتاب نوشته‌اند. برخی حتی با نصوص مذهب احمد بر او ردیه نوشته‌اند تا آشکار کنند که او دروغگو در لباس مذهب امام احمد است.»[2]

پی‌نوشت:

[1]. «الوهابیة فرقة منسوبة إلی محمد بن عبدالوهاب و ابتداء ظهور محمد هذا کان سنة 1143 و إنما أشتهر أمره بعد الخمسین فاظهر عقیدته... .» فجر الصادق فی الرد علی منکری التوسل و الکرامات و الخوارق، صدقی زهاوی، ص 11.
[2]. «یابن عبدالوهاب سلام علی من اتبع الهدی فإنی أنصحک لله تعالی أن تکف لسانک عن المسلمین... .»شواهد الحق فی الاستغاثة بسید الخلق، محمد بن سلیمان کردی، ص 131. جهت مشاهده نامه کلیک کنید.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.