نگاه احمد زینی دحلان به محمد بن عبدالوهاب
خلاصه مقاله
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و به قصد زیارت قبور سفر میکنند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، تکفیر میکرد. از آنجا که محمد بن عبدالوهاب، عقاید خرافی خود را که بر خلاف عامه مسلمانان بود و در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود را منتشر میساخت، بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند که از جمله آنان شیخ احمد زینی دحلان هستند.
متن مقاله
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و به قصد زیارت قبور سفر میکنند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد. از آنجا که محمد بن عبدالوهاب، عقاید خرافی خود را که بر خلاف عامه مسلمانان بود و در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود را منتشر میساخت، بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند که در این مقاله برآنیم تا برای نمونه به یک مورد از آنها اشاره کنیم.
- شیخ احمد زینی دحلان؛
شیخ احمد زینی دحلان، مفتی مکه در اواخر سلطنت عثمانی درباره محمّد بن عبدالوهاب مینویسد: «او در ابتدای زندگیش از طالبان علم در مدینه منوره بود ـ بر ساکن آن بهترین سلام و درود باد ـ پدرش مردی صالح و از اهل علم بود، و همچنین برادرش شیخ سلیمان، پدر و برادر و اساتیدش به زیرکی در مورد او فهمیده بودند که زود است که به جهت سخنان و رفتار و انحرافاتی که از او در بسیاری از مسائل مشاهده کردند، از او گمراهی و ضلالت سر زند، و لذا او را توبیخ کرده و مردم را از او بر حذر داشتند. خداوند فراست و زیرکی آنان را ـ به جهت گمراهیها و ضلالتی که از او سر زد و با آنها جاهلان را منحرف کرده و با امامان دین مخالفت کرد و به آنها مؤمنان را تکفیر کردـ محقق ساخت. او گمان نمود که زیارت قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و توسل به او و انبیاء و اولیا و صالحان و زیارت قبور آنها به جهت تبّرک شرک است، و نیز صدا زدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هنگام توسل به او شرک است، و نیز صدا زدن غیر او از انبیاء و اولیا و صالحان هنگام توسل به آنان شرک است و اینکه هر کس چیزی را به غیر خدا نسبت دهد، گرچه از طریق مجاز عقلی باشد، شرک است؛ مثل اینکه بگوید: فلان دوا من را نفع داد، یا فلان ولی هنگام توسل به او در موردی مرا نفع بخشید. او به ادلهای تمسک کرده که در هیچیک از مرامش او را نفع نخواهد داد؛ زیرا عباراتی را آورده که در آنها مغالطه کرده و زینت داده است و با آنها عوام را به اشتباه انداخته تا او را پیروی نمایند، و برای عوام مردم رسالههایی نوشته تا اینکه معتقد به کفر اکثر اهل توحید شوند.»[1]
همچنین در ادامه میگوید: «بسیاری از اساتید محمد بن عبدالوهاب در مدینه میگفتند: زود است که این مرد گمراه شود و خداوند به واسطه او کسانی را که از خودش دور کرده و شقی نموده، گمراه سازد، و پیشبینی آنها به وقوع پیوست. محمد بن عبدالوهاب گمان کرده بود که مقصودش از این مذهبی که اختراع کرده، توحید خالص و بیزاری و دوری از شرک است و اینکه مردم از ششصد سال پیش مشرک بودهاند و او بوده که دینشان را تجدید کرده است. او کسی بود که آیات قرآن که درباره مشرکان نازل شده بود، همگی را بر اهل توحید حمل کرد... .»[2]
پینوشت:
[1]. «کان فی ابتداء امره من طلبة العلم فی المدینة المنورة ـ علی ساکنها افضل الصلاة و السلام ـ و کان ابوه رجلا صالحا من اهل العلم، و کذا اخوه الشیخ سلیمان... .»الفتوحات الاسلامیة، ج 2، ص 66.
[2]. «و کان کثیر من مشایخ ابن عبدالوهاب بالمدینة یقولون: سیضلّ هذا او یضلّ الله به من ابعده و اشقاه... .» الفتوحات الاسلامیة، ج 2، ص 67.
افزودن نظر جدید