غلوّ در اهل سنت بیشتر از شیعه است
خلاصه مقاله
برخی علمای اهل سنت با اتهامات بیاساس و ادعاهای پوچ و واهی نسبت به مذهب شیعه که همان مذهب اهل بیت پیامبر، طبق نص صریح قرآن و روایات وارده از پیامبر اکرم است، سعی میکنند این مذهب را به انزوا بکشند تا دیگران بهطرف این مذهب متمایل نشوند، چرا که این مذهب با استدلالهای قوی و پاسخهای منطقی و کوبنده همگان را در برابر خود به زانو درآورده است. لذا با اتهاماتی از قبیل غلو و ... آنها را مورد هجمههای سنگین خود قرار میدهند، غافل از اینکه این تهمتها قبل از اینکه به شیعه سرایت کند، اول به خودشان برمیگردد و باید جوابگوی همکیشان خود باشند.
متن مقاله
به رغم اتهامات ناروا از سوی برخی از سلفیون و مدعیان اهل سنت علیه شیعه، اگر در منابع اهل سنت نگاهی گذرا داشته باشیم، احادیث مجعولی نقل شده که لازمهی آن احادیث معتقد بودن به جسمانیت خداوند است و یا احادیثی که دلالت بر فضائل خلفا و صحابه و پیشوایان مذاهب اربعه دارد که همگی بر کرامات ایشان دلالت میکند، که چیزی جز غلوّ در آن نیست و علاوه بر اینکه واقعیتی ندارد، بزرگان اهل سنت آن احادیث را تضعیف و انکار میکنند.
مثلاً بیهقی در کتاب خود از حصین بن عبدالرحمان بن عبدالله بن عبید انصاری نقل میکند که گفته بود: آنان در جنگ صفین و جمل چهرههای کشته شدگان را وارسی میکردند تا ایشان را بشناسند که در میان آنها مردی از کشته شدگان انصار به سخن آمد و گفت: «محمد رسول الله، ابوبکر الصدیق، عمر الشهید، عثمان الرحیم» و سپس ساکت شد.[1] ظاهراً این حدیث از طرف کسانی جعل شد که در جهت مخالفت با حضرت علی (علیهالسلام) قرار داشتند و با هدف حق جلوه دادن جبهه مقابل حضرت علی در جنگ صفین و جمل وضع شد، در هر حال ادعای سخن گفتن یک مرده معمولی از «فئه باغیه» که در برابر حضرت علی نبرد کردند، غلویّ است که در منابع اهل سنت آمده است.
و یا مثلاً خطیب بغدادی با سندی از ابوهریره نقل کرده است که پیامبر فرمود: «در میان امت من مردی خواهد بود به نام نعمان و با کنیه ابوحنیفه، او چراغ امت من است، چراغ امت من است، چراغ امت من است.» خطیب بغدادی در ادامه این حدیث میگوید این حدیث موضوع و جعلی است.[3]
و یا مثلاً در همین کتاب از اسماعیل بن حماد بن ابیحنیفه نقل شده که میگوید: «ما همسایه آسیابان رافضی داشتیم، او دو قاطر به نامهای عمر و ابوبکر داشت. یک شب تیری به سوی یکی از آن دو قاطر انداخت و او را کشت. ابوحنیفه با خبر شد و گفت نگاه کنید آن قاطری را که به سویش تیر انداخته شده، عمر بود. نگاه کردند همانگونه بود که ابوحنیفه گفته بود.»[3]
و یا مثلاً ابن مبارک نقل میکند که گفت من و ابوحنیفه در راه مکه بودیم، برای آنان بچه شتری را کباب کردند، ایشان هم دوست داشتند با سرکه بخورند، اما ظرف سرکه نداشتند. لذا ابوحنیفه در میان ماسه چالهای را حفر کرد و سفره را روی آن پهن کرد و سرکه را در میان آن ریختند و آنان کباب را با سرکه خوردند. به او گفتند: هر چیزی را خوب انجام میدهی، گفت سپاسگزاری کنید، چون این چیزی است که از فضل خدا به من برای شما الهام شده است.[4]
در نتیجه اگر اینگونه اخبار درست باشد و ابوحنیفه ادعای الهام کرده باشد، غلوّ از سوی خود اوست و اگر هم دروغ باشد، غلوّ از سوی سازندگان و جاعلین حدیث است.
پینوشت:
[1]. دلائل النبوه، بیهقی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان،(1405ق)، ج6 ص58.
[2]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1417ق)، ج13 ص336.
[3]. همان، ج13 ص362.
[4]. همان، ج13 ص323.
افزودن نظر جدید