آیا ناقص الخلقه بودن محصول دونادون است؟

  • 1397/03/12 - 11:45
پیروان فرقه اهل حق تولد نوزادان ناقص‌الخلقه و بیمار را دلیل بر "دونادن" می‌دانند و معتقد هستند که گرفتاری فعلی او حاصل اعمال و رفتار در دُون گذشته می‌باشد و حال‌آنکه پاسخ این مشقت‌ها و ملامت‌های روزگار را باید با تفکر و تعمق در مباحثی همچون: عدالت خداوند، تقدیر و سرنوشت، قضا و قدر و جبر و اختیار دنبال کرد.

کوتاه نوشته:

یکی از عقاید اصلی آیین یارسان، "دُونادون" به معنای: خروج روح از بدنی و ورود آن در بدن دیگر بعد از مرگ است. که اساس این مسلک را تشکیل می‌دهد. [نامه سرانجام، ص 190] پیروان فرقه اهل حق، تولد نوزادان ناقص‌الخلقه  و بیمار را دلیل بر دونادن می‌دانند و معتقد هستند که گرفتاری فعلی او حاصل اعمال و رفتار در دُون گذشته می‌باشد. [تاریخ و فلسفه سرانجام، ص 146]
بر اساس توحید افعالی خداوند که هر فعلی درنهایت منسوب به خداوند متعال است -صرف‌نظر از عدم رعایت امور بهداشتی از ناحیه والدین- چه پاسخ قانع‌کننده‌ای در برابر این حوادث به‌ظاهر غیرعادلانه خواهیم داشت؟ آیا اگر معتقد به دونادون نباشیم دیگر نمی‌توانیم عدالت خداوند یکتا را اثبات کنیم؟
پیروان و سرسپردگان آیین یاری، بدون تعصب و پیروی کورکورانه از مکتبی که اساس آن را اعتقاد باطل"دونادون" رقم‌زده است، باید بدانند که: اولاً: پاسخ این مشقت‌ها و ملامت‌های روزگار را باید با تفکر و تعمق در مباحثی همچون: عدالت خداوند، تقدیر و سرنوشت، قضا و قدر و جبر و اختیار دنبال کرد نه به خاطر عدم آگاهی از این مطالب، دست به دامن اندیشه باطل دونادون شوند.[تاریخچه و انگیزه‌های گرایش به تناسخ، ص 45] ثانیاً: برفرض اینکه دونادون صحیح باشد و افراد بیمار و ناقص‌الخلقه مکافات اعمال خود را می‌کشند، چگونه می‌شود که گناهانی همچون قتل نفس و ظلم‌هایی که آثار آن تا سال‌ها طولانی و حتی تا قیامت، ادامه دارد با ناقص شدن از یک ناحیه بیا چند عضو بدن، جبران پذیر باشد؟ ثالثاً: اگر آن طفل در دون گذشته گنه‌کار بوده است، حال چرا باید در این دون رنج و مشقت سرپرستی او بر عهده والدین فعلی بیفتد.

پی‌نوشت:
 صفی زاده، صدیق، نامه سرانجام یا کلام خزانه یکی از متون کهن یارستان، چاپ اول، تهران، هیرمند 1375، ص 190
 طاهری، طیب، تاریخ و فلسفه سرانجام شرحی بر نحله‌های فکری و اعتقادی در کردستان فرهنگ یارسان، اقلیم کردستان عراق، اربیل، 2009، ص 146
رضا نیا، حمید، مکتب بازگشت (مروی اجمالی بر نظریه تناسخ)، چاپ اول، قم، بضعة الرسول؛ انجمن معارف اسلامی ایران، 1381، ص 45  

 

مطلب تفصیلی:

یکی از عقاید اصلی فرقه اهل حق، "دُونادون" به معنای خروج روح از بدنی و ورود آن در بدن دیگر بعد از مرگ است، که اساس این مسلک را تشکیل می‌دهد. [1] باور به دونادون که ازلحاظ ماهیت-خروج روح از بدنی و ورود آن در بدن دیگر- هیچ تفاوتی با تناسخ ندارد باعث شده است که در باور اهل حق معاد کم‌رنگ و عالم برزخ را از دایره اعتقادات خارج شود. [2]  پیروان فرقه اهل حق تولد نوزادان ناقص‌الخلقه  و بیمار را دلیل بر "دونادن" می‌دانند و معتقد هستند که گرفتاری فعلی او حاصل اعمال و رفتار در دُون گذشته می‌باشد. [3] اما پیروان فرقه اهل حق باید توجه کنند که بر اساس توحید افعالی خداوند که هر فعلی درنهایت منسوب به خداوند متعال است -صرف‌نظر از عدم رعایت امور بهداشتی از ناحیه والدین- چه پاسخ قانع‌کننده‌ای در برابر این حوادث به‌ظاهر غیرعادلانه خواهیم داشت؟ آیا اگر معتقد به دونادون نباشیم دیگر نمی‌توانیم عدالت خداوند یکتا را اثبات کنیم؟
پاسخ پرسش‌های مذکور در مباحث مختلفی مانند عدالت خداوند، تقدیر و سرنوشت، قضا و قدر و جبر و اختیار مطرح‌شده است. اما معتقدان به دونادون، برای پاسخ به سؤالات مطرح‌شده راهی ساده برگزیده‌اند و قائل شده‌اند که ارواح بیماران و کودکان ناقص‌الخلقه متعلق به افراد گنه‌کار و بدکار می‌باشد که برای کیفر اعمالشان به این بدن‌ها واردشده و مجدداً به جهان بازگشت نموده‌اند تا رنج، کیفر و عقوبت خطاهای زندگی قبلی خود را ببینند. [4]
 بنابراین پیروان و سرسپردگان آیین یاری، بدون تعصب و پیروی کورکورانه از مکتبی که اساس آن را اعتقاد باطل"دونادون" رقم‌زده است، باید بدانند که اولاً: بزرگان و مرشدان فرقه اهل حق چون‌که اکثراً بی‌سواد یا کم‌سواد بوده‌اند،[5] برای توجیه رنج و مشقت بیماران و افراد ناقص‌الخلقه، دنباله‌رو عقیده باطل "دونادون" شده‌اند و حال‌آنکه پاسخ این مشقت‌ها و ملامت‌های روزگار را باید با تفکر و تعمق در مباحثی همچون: عدالت خداوند، تقدیر و سرنوشت، قضا و قدر و جبر و اختیار دنبال کرد نه به خاطر عدم آگاهی از این مطالب، دست به دامن اندیشه باطل دونادون شویم. ثانیاً: برفرض اینکه دونادون صحیح باشد و افراد بیمار و ناقص‌الخلقه مکافات اعمال خود را می‌کشند، چگونه می‌شود که گناهانی همچون قتل نفس و ظلم‌هایی که آثار آن تا سال‌ها طولانی و حتی تا قیامت، ادامه دارد با ناقص شدن از یک ناحیه بیا چند عضو بدن، جبران‌پذیر باشد؟ ثالثاً: شما با باور به دونادون به دنبال توجیه رنج‌ها و مشقت‌های کودکان بیمار و ناقص‌الخلقه هستید و معتقدید بدون ایمان به دونادون، عدل الهی زیر سؤال می‌رود. [6] حال از شما سؤال می‌کنیم: اگر رنج  و مشقت بیمار و ناقص‌الخلقه به خاطر اعمال ناپسند او درگذشته است، چرا باید دیگرانی مثل والدین آن طفل، زحمت پرستاری و رنج سرپرستی او را بکشند؟ این چه عدالتی است که شخص دیگر گنه‌کار باشد ولی دیگرانی را به‌زحمت بیفتند؟     

 پی‌نوشت:
[1] صفی زاده، صدیق، نامه سرانجام یا کلام خزانه یکی از متون کهن یارستان، چاپ اول، تهران، هیرمند 1375، ص 190
[2] رستمی، منصور، بازشناسی آیین یارسان (اهل حق)، ج 1، چاپ اول، قم، رسالت یعقوبی، 1392، ص 70  
[3] طاهری، طیب، تاریخ و فلسفه سرانجام شرحی بر نحله‌های فکری و اعتقادی در کردستان فرهنگ یارسان، اقلیم کردستان عراق، اربیل، 2009، ص 146
[4] رضا نیا، حمید، مکتب بازگشت (مروی اجمالی بر نظریه تناسخ)، چاپ اول، قم، بضعة الرسول؛ انجمن معارف اسلامی ایران، 1381، ص 45  
[5] خدابنده، عبدالله، شناخت فرقه اهل حق، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1382، ص 54
[6] اکبری، سید محمد، گلستان یارسان 1"دونادون"، بی‌جا، 1380، ص 118

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.